این را دوست ندارم که انگار هیچ چیز در این دنیا واقعا برای من نیست.
همه چیز برای همه ست، و در عین حال هیچ چیز برای هیچ کس نیست.
بچه که بودم سی دی جمع می کردم، سه تا کیف بزرگ، سی دی انیمیشن داشتم. با وجود اینکه جا سی دی داشتم، جلدهای مقوایی را هم نگه می داشتم. گاهی که تلویزیون اشغال بود ، جلد ها را نگاه می کردم . برخی کهنه تر بودند و در مرز پاره شدن ، برخی لبه های تیز و برخی لبه های گرد و نرم داشتند.
هر جلد پیشینه و داستانی داشت ؛خیلی ها در ازای تن دادن به سرم و آمپول هنگام مریضی معامله شده ، و برخی با نمره های خوب مدرسه به دست آمده بودند.
فکر نمی کنم که دیگر هرگز بتوانم آن گونه که عاشق سینما بودم ، حالا هم عاشق باشم!
لذت مازوخیستیکی هست ، در دنبال چیزی گشتن و به سختی پیدایش کردن. حالا با چند کلیک تمام جهان در دستان من است... کلیک! و حالا من می توانم تمام فیلم های اکسپرسیونیسم آلمان را تماشا کنم...
کلیک! و حالا تمام دیسکوگرافی رولینگ استونز یک کلیک دیگر با من فاصله دارد.
اشتراک بخر و برای یک ماه یا یک سال همه این ها را داشته باش!
دقیقا اول ماه بعد، هیچ کدام از آهنگ های پلی لیستت را نمی توانی گوش دهی. هیچ چانه زدنی در کار نیست، همه چیز از آن آنهاست و هر وقت نوبتت تمام شد دیگر به هیچ یک از آنها دسترسی نخواهی داشت!
همه چیز فضای ابریست! عکس هایی در مه ، "من" ای در مه ، خاطراتی در مه ... همه چیز باد است.
هیچ چیز برای من نیست!
کاش می شد همه ی این ها را دور بریزم، یک دوربین آنالوگ و یک گرامافون بخرم... اما پول هم دست من نیست همانطور که هیچ چیز دیگری دست من نیست!
می خواهم این ترانه ، این فیلم ، "برای" من باشد.همان طور که اگر دوست دختری داشتم می خواستم تنها "برای" من باشد...
شاید دلیل اینکه از سینما به تئاتر کشیده شدم هم همین باشد... تئاتر تنها برای ماییست که در آن لحظه و زمان معین حضور داریم. از سالن یا خیابان یا هر حریمی که در آن است فراتر نمی رود و هرگز آن چیز ثابت نیست حتی اگر تفاوت در یک نفس اضافه باشد. این آخرین سنگر من است، برای داشتن. لحظه ای از آن من ،
مالکیت هایم من را می سازند .مارکسیست ها مرا می کوبند ، اما
تیشرت چگوارا برای شما و اشتراک اسپاتیفای برای من،
ما برای همه و همه برای هیچ کس.