سعی کنید این 7 ویژگی را در تیم خود ایجاد و یا تقویت کنید:
اگر در کار خود هدفی را دنبال میکنید، همه اعضای تیم باید به آن اشراف داشته باشند. چشم اندازی(Vision) که پیش رو دارید باید برای همه افراد تیم مشخص و قطعی باشد تا همه در یک مسیر حرکت کنند. ماموریتهایی(Mission) که برای رسیدن به چشم انداز تعریف کردهاید باید برای همه شفاف شده باشد تا هرکس دقیقا نقش خود را بهتر بشناسد. همچنین ازرشهای(Values) حاکم بر سازمان و تیم خود را باید همه اعضای تیم تفهیم کنید. اگر صداقت، نظم، کیفیت، احترام به مشتری یا هر ارزش دیگری دارید، همه اعضای تیم باید به آن وفادار باشند.
اگر یک استارت آپ با تعداد کمی نیرو هستید یا یک تیم چند ده نفره، هیچ تفاوتی نمیکند! برای تکتک اعضای تیم مشخص کنید که چه وظایفی دارند. این وظایف شامل حداقل کارهایی است که هر نفر در تیم به عهده دارد. وظایف را شفاف ابلاغ کنید تا به راحتی بتوانید از روند پیشرف کار آگاه شوید. افراد تیم را با دادن مسئولیتهای مشخص، مسئولیت پذیر بار بیاورید. اگر نشد، با هم تیمی عزیزتان خداحافظی کنید.
احتمالاً خاطره تلخ بازی ایران و ژاپن در مرحله نیمه نهایی جام ملتهای آسیا 2019 رو بخاطر دارید. وقتی تیم ما دنبال قانع کردن داور به بهانه آفساید بود، تیم ژاپن با تمرکز بر هدف خودش یعنی پیروزی، دنبال توپ دوید و سانتر و گل...
اینکه داور اشتباه کند اصلا اهمیتی نداره! مهم نتجه نهایی هست که روی تابلو نوشته میشه. تیم ما به جای اینکه روی توپ و حریف تمرکز کنه، دنبال فرار از بحرانی بود که خودش ساخته بود.
به اعضای تیم یاد بدید به جای اینکه به درون تیم و مدل و حجم کارهای هم تیمیهای خود فکر کنند، روی رقبا و بازار تمرکز کنند. حتما رقیبهایی دارید که با سرعت در حال حرکت هستند، مراقب باشید با مسائل درون تیمی از رقابت باز نمانید.
لطفا مسیر را شفاف کنید. میدانم که خیلی از اتفاقات و پیش آمدها غیر قابل پیش بینی و محاسبه هستند، اما تا همین حد که الان میدانید آن را شفاف کنید. همه چیز را سر جای خودش قرار دهید. اینکه هرکس چه نقشی دارد، چه کاری انجام میدهید و یا هر مساله دیگری که نیاز هست سر جای خودش بنشیند. لطفاً افکار خود را از هوا به زمین بیاورید، شفاف بنویسید و روی آن تسلط پیدا کنید.
اگر رگ گردن هم تیمیهایتان بخاطر تصمیمات و پیشرفت کار بیرون زد، میتوانید با خیال آسوده به آینده فکر کنید. این به این معنا نیست که هر روز با هم دعوا داشته باشید، اما وقتی هم تیمی شما بخاطر کسب و کاری که با شما شریک است جوش میزند، یعنی سرنوشت کار برایش اهمیت دارد. تبریک میگم! در این صورت شما تنها نخواهید ماند و موفقیتهای مشترک با هم خواهید داشت. به طور خلاصه، احساس مالکیت مسئولیت پذیری به همراه دارد. بابت مالکیت باید مسئولیت و هزینه پرداخت.
مسئول بودن با جوابگو بودن بسیار متفاوت است.
اعضای تیم خود را مسئولیت پذیر بار بیاورید، یک نیروی ساده مسئولیت پذیر بسیار بهتر از هزاران مسئول بی مسئولیت است.
افراد تیم موفق مثل کوه پشت هم هستند. فرض کنید تلفن زنگ میزند و برنامه نویس شما از کنار آن عبور میکند، اگر تلفن را برداشت و توانست با صبر و حوصله پاسخگوی مشتری شاکی شما باشد، یعنی دقیقا به هدف زدهاید. فرض کنید نمایشگاهی در پیش دارید، آیا همه اعضای تیم در غرفه شما حضور خواهند داشت؟ در جابجا کردن وسایل کمک خواهد کرد؟ مرز بندی خیلی چیز خوبیه، ولی به شرطی که تیم رو کند نکنه.
یک تیم کامل شامل 5 حیوان(دور از جونتون) است:
مدیر پروژه یا همان CEO شخصیتی شبیه به کروکودیل دارد. ساعتها روی شکار خود تمرکز میکند و ناگهان شکار را صید میکند. مدیران پروژه و یا استراتژیستها با تمرکز بر هدف اصلی، پروژه را پیش میبرند و نسبت به بالا و پایینهایی که تیم طی میکند بیشترین ثبات را خواهند داشت.
مهندسان و اعضای تیم تحقیقات و توسعه شخصیتی شبیه به شتر دارند. همه اهل برنامه ریزی و حساب و کتاب هستند.
مدیران پروژه باید همانند یوزپلنگ سریع و چابک باشند، کارها را در کمترین زمان انجام دهند و چالشها را با کوتاهترین روش بر طرف کنند.
افراد تیم فروش و مارکتینگ باید بتوانند همانند آفتاب پرست تغییر رنگ دهند. این اصلا چیز بدی نیست، شما با این کار اعتماد مشتری خود را جلب میکنید. فرض کنید که برای خرید یک گوشی موبایل به بازار بروید، صدها فروشگاه دقیقا محصول مورد نیاز شما را ارائه میکنند، شاید حتی با قیمت و گارانتی یکسان. اما چیزی که باعث میشود شما از یک فروشگاه خرید کنید، وابستگی مستقیم به فروشنده دارد. شما تا به آن اعتماد نکنید چیزی نمی خرید.
پشتیبانان محصول و خدمات و بخش مشتریان شبیه ستاره ماهی رفتار میکنند. اگر یه دست از آن قطع شود همچنان به زندگی و فعالیت خود ادامه می دهد و در هر شرایطی پاسخگو هستند.
مطمئن باشید با ارزش ترین سرمایه شما منابع انسانی شماست. اگر در کاری انگیزه و همدلی باشد، همه چیز قابل حل شدن خواهد بود. ساختن یک تیم منسجم کاری بسیار پیچیده و دشوار است. خیلی هم رویا پردازی و کمال گرایی نکنید، شاید همیشه همه چیز با هم در اختیار شما قرار نگیرد. من شخصا همیشه فکر میکردم جایی مثل گوگل و اپل که آرزوی کار کردن همه است، همیشه هزاران نفر پشت در این شرکتها ایستادهاند تا با کله وارد آن شوند. یکبار که فرصت داشتم شخصی که حدود 4 دهه در دره سیلیکون بوده را از نزدیک ببینم، از او صحت این فرضیه را پرسیدم، با قاطعیت گفت که چنین چیزی نیست و برترین شرکتهای جهان هم مشکل نیروی انسانی دارند. پس دچار وسواس نشید و به این فکر نکنید تا وقتی همه اعضای تیم مطابق الگو نباشند کار پیش نمیره... همین که روی این الگو تمرکز کنید به احتمال زیاد به سمت آن پیش خواهید رفت.