حدیث قنبری
حدیث قنبری
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

تقابل کامیابی و ناکامی

انسان موجودیست مصرّ. روی همه چیز اصرار می‌ورزد تا به دستش آورد.

حتی کسی که ادعا میکند در پی چیزی نیست، خود در پی هیچ است؛ هیچ یعنی همه چیز.

هیچ یعنی آن انگیزه‌ای که تو را وا‌می‌دارد به تکاپو و تلاش؛ یا حتی خزش و سینه‌خیز رفتن به سوی هدف.

انسان هم‌چنین الهام می‌گیرد. الهام می‌گیرد تا خود منبعی شود برای الهام.

کامیابی‌اش در همین خلاصه می‌شود. ولی هرگز عمر کامیابی طلبی‌اش به سر نمی‌رسد.

در سوی مقابل، ناکامی‌ها چون تاباق بر دل کوبیده می‌شوند. ولی این جریان خود می‌تواند پیش‌زمینه‌ای برای الهام باشد. به عبارتی: نرسیدنی که رسیدن‌های ‌دلچسب در پی خود دارد.

همیشه اضافه کردن چاشنی به منظور افزایش لذت ناشی از چشیدن یک غذا رایج بوده است. همیشه صحنه‌های بزم و شادی را آذین بسته‌اند تا چشم‌ها را مجذوب خود کند و شادی بیشتری به دل بیاورد. زندگی را هم باید با اضافه کردن چاشنی یا بستن آذین یا حلیه و زیور آویختن دل‌پذیرتر کرد. ولی چگونه؟!

پاسخ پارادوکسیکال به این سوال اینست: تقابل خوش کامیابی و ناکامی.

اگر انسان بعد از هر ناکامی و نرسیدن روحیه اش را ببازد هرگز آن لذتی را که باید نمی‌برد. فروکش کردن ناکامی‌ها و کامیابی‌ها هنریست که هر کس آن را دارا باشد باید به خود ببالد.

اگر چنین نباشد و از پس آنها برنیاییم چه می‌شود؟

اگر کامیابی طغیان کند، کبر و غرور سایه می‌افکند و اگر ناکامی‌ها سر بر بیاورند مرهم نهادن بر آن‌ها کاری بس مشکل است. چون اگر مهار نشوند چونان ددانی می‌شوند که بر روح انسان چنگ می‌زنند.

در ادبیات عرب به کسی که پا را هنگام لغزش نگاه می‌دارد یا آنکه پس از به زمین خوردن برمی‌خیزد یا بیمار بهبود یافته را منتعش می‌گویند.

برای سامان دادن به زندگی باید منتعش بود. باید برخاست، غبار و خاک ها را از رخت خود تکاند و از نو شروع کرد. این چنین می‌توان آن تقابل را ایجاد کرد و آن دو را غربال کرد.

کامیابی و ناکامی توامان هستند و سخت می‌توان آن‌ها را از هم تمییز داد. چه بسا یک موضوعی در منظر کسی به عنوان موفقیت بنماید و همان موضوع ناکامی‌ای برای کسی دیگر باشد. شناخت درست این مفهوم مسئله‌ی مهم دیگریست که باید به آن توجه داشت و البته این مقوله با تجربه بدست می‌آید.





دریاب دمی که با طرب می گذرد..??
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید