موسسه اوسان
موسسه اوسان
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

یادداشتی بر فیلم میدسامر

منبع: مجله اوسان

نویسنده: افسانه فرقدانی

یادداشتی بر فیلم میدسامر
یادداشتی بر فیلم میدسامر

قصه عشق و خشونت پنهان در آن

فیلم میدسامر با مکالمه تلفنی دنی -دختری که شخصیت اصلی فیلم را بر عهده دارد- (با بازی فلورانس پیو) با دوست‌پسرش کرستین (با بازی جک رینور) آغاز می‌شود. دنی در حالی که مضطرب و مستأصل است، درباره بی‌پاسخ ماندن ایمیل‌هایش به خواهرش می‌گوید و نگران، اشک‌های بی‌صدایی می‌ریزد و از او می‌خواهد که به نزدش برود، در حالی که این تقاضا را غیرمعقول می‌داند و نگران است که کرستین را ناراحت کرده باشد، مکالمه بعدی او با روانشناسش در حالی اتفاق می‌افتد که کرستین در جمع دوستانش در کافه، از وضعیت روحی دنی گله می‌کند و دوستانش او را ترغیب می‌کنند که قصد یک‌ساله‌اش مبنی بر ترک دنی را عملی کند و به‌دنبال دختری باشد که معاشقه را دوست داشته باشد. در میان این دوستان، پسری اهل یکی از روستاهای سوئد است که با دوستانش به یک دانشگاه می‌رود و براعت استهلالی در اینجا شکل می‌گیرد؛ وقتی به کرستین می‌گوید: «تو می‌توانی تمام زنان سوئد را حامله کنی».

این جمع چهارنفره راهی تعطیلات تابستانی در روستای «پله»، پسر سوئدی هستند؛ روستایی بکر در مرتع‌های سرسبز سوئد که در این وقت سال، خورشید در آن غروب نمی‌کند، اما دنی از قصد کرستین وقتی باخبر می‌شود که آنها بلیت را هم خریده‌اند و این را از زبان دوستانش می‌شنود. او که همان شب پدر و مادر و خواهرش را بر اثر گازگرفتگی عمدی توسط خواهرش، از دست داده، اکنون تنهاتر و بی‌پناه‌تر بااحتیاط، گله‌ای می‌کند. کرستین به دوستانش می‌گوید که مجبور شده دنی را به این سفر دعوت کند، اما او را با خود نخواهند برد. در این میان پله، رابطه صمیمانه‌ای را با دنی آغاز می‌کند و آنها راهی این سفر می‌شوند. دنی در تمام طول سفر چنان خودش را نادیده می‌گیرد که علی‌رغم میلش به استفاده از گیاهان توهم‌زا در روستا تن می‌دهد و همانجا احساس می‌کند که دستش تبدیل به بوته‌ای علف شده است. او در حال استحاله است و این نخستین نشانه است.

و حادثه در روستایی که تنها می‌توان تصویر آن را در کارت‌پستال‌ها یافت، آغاز می‌شود. مراتع سرسبز میان دره‌ها، دور از هیاهو و جایی که در تابستانش خورشید غروب نمی‌کند با مردمی مهربان و مهمان‌نواز که در آستانه برگزاری جشنی هستند که مختص به آنهاست، زیرا اهالی روستا متعلق به فرقه طبیعت‌گرایی هستند. در نخستین مهمانی شام که زیر نور خورشید صرف می‌شود، پیرمرد و پیرزنی طی مراسمی به بالای کوه برده می‌شوند تا خود را از آنجا به روی تخته سنگی پرتاب کنند. پس از آن، پسر سیاه‌پوست این جمع چهار نفره در حال یادداشت‌برداری برای پایان‌نامه‌اش است که کرستین هم تصمیم می‌گیرد همین موضوع را برای پایان‌نامه‌اش انتخاب کند، این در حالی است که هر چه قصه پیشتر می‌رود، مرگ رابطه عاشقانه او با دنی بیشتر به چشم می‌آید و تنهایی و ترس دنی نیز بیشتر و بیشتر می‌شود.

پس از حادثه هولناک مرگ زن و مرد پیر، دنی دچار بحران روحی می‌شود و نامتعارف بودن این روستا و مردمانش نیز روشن‌تر می‌شود تا اینکه روشن می‌شود که دختری از اهالی این روستا به کرستین عشق می‌ورزد، اما شبیه نقاشی‌های داستانی عاشقانه روی دیوار که موی آلت تناسلی‌شان را در غذای معشوق می‌ریختند، دختر هم با کرستین همین کار را می‌کند. در واقع کرستین که عشق بی‌قید و شرط دنی را به‌خاطر نداشتن رابطه جنسی پس می‌زد، اکنون در دام دختری گرفتار است که تنها تعریفش از عشق، همین رابطه جنسی است و دیگر هیچ.

ناپدید شدن پسر و بعد از آن، نامزدش که آنها نیز به این سفر توریستی آمده بودند، در حالی که به دختر گفته شد که به ایستگاه قطار رفته و او هم می‌تواند برود، مرگ دانشجوی سیاه‌پوست و دوست دیگر این جمع دوستانه، کرستین و دنی را میان این جماعت تنها می‌گذارد تا در مراسم رقص و پایکوبی، دنی را به‌عنوان ملکه از پیش تعیین‌شده، انتخاب کنند؛ او را درگیر مراسم کنند تا کرستین را برای نسل‌کشی و تولیدمثل به حجله دختر موقرمز روستا ببرند و سپس نیمه‌فلج به مسلخ بکشانندش تا به انتخاب و حکم ملکه سال روستا، یعنی دنی کشته شود یا زنده بماند.

اکنون دنی با دیدن کرستین در آغوش دختر موقرمز، فراموش شدن روز تولدش، تنهایی‌اش در میانه سوگواری و ضعف درونی از دست دادن، به یکباره فرو می‎ریزد و حکم به بردن کرستین به مسلخ می‌دهد و لبخندی که نشان از قدرت و استحاله و تغییر می‌دهد، پایان‌بندی بی‌نظیر فیلم را رقم می‌زند.

اگر چه ممکن است فیلم میدسامر (نیمه تابستان) ساخته آری استر در سال ۲۰۱۹ در رده فیلم‌های دلهره‌آور دسته‌بندی شود، اما بی‌شک کارگردان آن قصد دیگری داشته است. هدف اصلی فیلم گفتن قصه عشق است؛ عنصری گم‌گشته در قرن بیست و یکم که انسان‌ها را هر روز و هر روز به موجودی تنهاتر تبدیل می‌کند؛ انسان‌های تنهایی که بی‌دلیل و بدون ریسمانی خود را به هم متصل نگه می‌دارند تا تنهایی‌شان التیام یابد، غافل از اینکه چنین بودنی، آنها را تنهاتر می‌کند. میدسامر داستان رسیدن به بن‌بست در دوست‌داستن است؛ داستان رسیدن به لحظه دهشتناک پایان عشق. آن هنگام که به نظر می‌آید جهان به پایان رسیده است، همه مفاهیم رنگ می‌بازند و دیگر هیچ اعتقادی اصالتش را در انسان شکست خورده در عشق، حفظ نمی‌کند. استحاله تام و تمام در روح آدمی، و فروریختن همه آنچه تا پیش از آن بوده است.

اما تفاوت میدسامر این است که این پایان را با زبانی دیگر و در فضایی متفاوت بیان می‌کند. آری استر از تاوان‌هایی که فرقه طبیعیت‌گرایان به آن معتقدند، به‌عنوان تمثیلی از تلافی اعمال ما توسط کائنات سود برده است. دختری که صبورانه تمام بی‌مهری معشوقش را تاب می‌آورد تا تنهایش نگذارد، اکنون گام به گام به موجودی تبدیل می‌شود که می‌تواند او را به شعله‌های آتش بسپارد و لبخند بزند. آری استر می‌‌خواهد این شکستن و فروریختن را با تصویرهایی عینی از آنچه به راستی در درون انسان می‌گذرد، به نمایش بگذارد.


میدسامرنقد فیلممجله اوسانافسانه فرقدانیمجله ادبی
موسسه فرهنگی اوسان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید