در صد سالگی تولد هرکول پوآرو، سوفی هانا نویسنده سری جدید داستانهای پوآرو به ده داستان کمتر خوانده شده آگاتا کریستی از سری داستانهای پوآرو پرداخته است:
«وقتی برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ خانواده آگاتا کریستی به من اجازه دادند تا سری داستانهای پوآرو را ادامه دهم، تصمیم گرفتم به عنوان تمرین، و برای قرارگرفتن در فضای داستان تمام نوشتههای آگاتا کریستی را دوباره بخوانم. در این راه بنا را بر این گذاشتم تا سراغ داستانهای گمنامتر از آگاتا کریستی بروم، نه فقط آنها که توجه بیشتری جلب کردهاند.
همگان میدانند که آگاتا کریستی مادرخوانده داستان جنایی است و آنچه او آفریده در صد سال گذشته بیمانند بوده است. بسیاری از داستانهای آگاتا کریستی چنان محبوب و معروفند که همه ما نامشان را بارها شنیدهایم. داستانهایی چون «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، «و سپس هیچکس نبود»، «قتل راجر آکروید» و «مرگ بر روی نیل».
همهی این داستانها بدون شک درخشانند و آمار فروش بالای آنها هم نشانگر محبوبیت آثار کریستی است، اما من نظریهای متفاوت بر آثار آگاتا کریستی دارم. اگر تمامی آثار کریستی بی کم و کاست خوانده یا بازخوانی شوند در خواهیم یافت که تعداد زیادی از درخشانترین آثار او مغفول ماندهاند در حالی که چیزی از آثار مشهور او کم ندارند. در اینجا به ده اثر کمتر شناخته شده آگاتا کریستی اشاره خواهم کرد.
در این داستان، هرکول پوآرو و دوست و همراه همیشگیاش کاپیتان هیستینگز در حال مبارزه با یک سازمان تبهکار با نام چهار قدرت هستند. بسیاری به درستی معتقدند این داستان به عنوان یک ملودرام با سایر داستانهای آگاتا کریستی متفاوت است اما با این حال داستان دارای پیچیدگیهای جذاب و درخشانی است. ویژگی دیگر این داستان نشان دادن نوعِ جدیدی از رابطه نزدیک میان هرکول پوآرو و هیستینگز است، موضوعی که در سریهای دیگر داستانهای پوآرو به این میزان ملموس نیست.
داستان براساس یکی از قصههای مشهور مصر باستان شروع میشود. کشیشی معشوقه خود را به خانه میبرد و مدتی بعد جنازهی معشوقه در پایین صخرهای در همان نزدیکی پیدا میشود. دختر کشیش مضنون اصلی این قتل شناخته میشود. این داستان به واسطهی شخصیتپردازی بسیار قوی، ظرافتهای داستانی بسیار و پرداخت به موضوع خانواده در داستانهای جنایی یکی از بهترین آثار آگاتا کریستی است. در این داستان جزئیات بسیار مشهودی برای حل معما وجود دارد اما تمامی این جزئیات تا حل معما از دیدِ خواننده پنهان میمانند.
تامی و توپنس برسفورد در خلال دیدار با عمه پیرشان در خانه سالمندان درگیر معمای مربوط به جادوی سیاه و ناپدید شدنهای عجیب آدمها میشوند. ممکن است که تامی و توپنس محبوبترین و پرطرفدارترین شخصیتهای آگاتا کریستی نباشند، اما بسیار دوستداشتنیاند. این داستان حاوی یکی از بهترین و رازآلودترین نکات داستان جنایی است، به خصوص آنجا که ساکنِ پیر خانه سالمندان بهطور غیرمنتظرهای از توپنس میپرسد: «اون بچه بیچارهی شما بود؟ درست پشتِ شومینه؟» آنچه در ادامه اتفاق میافتد سراسر ماجراجویی و تعلیق است و این خواننده را به شدت جذب میکند. شخصیت توپنس برسفورد چنان خوب پرداخته شده که به راحتی میتوان با آن همذاتپنداری کرد و تحقیقات را حتی در زندگی واقعی با او ادامه داد.
یک کشیش کاتولیک پس از شنیدن اعترافات یک زنِ در حال مرگ، به قتل میرسد. اتفاقاتی که پس از آن روی میدهد قهرمان داستان «مارک ایتبربروک» را به روستا میکشاند، به دنبال جادوگران و جادوهای مرگ آورشان. اسب کهر یکی از معدود رمانهای آگاتا کریستی است که در آن از کارآگاههای محبوب او خبری نیست، از این رو داستانی است مستقل و از همین رو است که کمتر مورد توجه خوانندگان آثار او قرار گرفته است. در این داستان حضور شیاطینِ ماوراءالطبیعه و خباثتهای انسانی در کنار هم قرار گرفتهاند و آنچه در پایان با آن روبهرو میشویم، تصویری است کاملا متفاوت با آنچه در شروع داستان پیش رویمان قرار گرفته بود.
مایکل استارک ویدر پس از یک تصادف در شبی مهآلود در جستجوی کمک به خانهی متروکهای میرسد، آنچه در خانه اتفاق میافتد او را مجاب میکند در پوشاندن قتلی به قاتل کمک کند. این بخشی از نمایشنامه چارلز آزبورن است که براساس داستانی از آگاتا کریستی نوشته شده است. داستان و نمایشنامه هر دو حاوی رگههایی از نبوغاند و این دو را در کنار هم باید ستود.
خانم مارپل هرگز فکر نمیکند در هتل لوکسی چون هتل برتررام لندن با شخصیتهایی روبهرو شود که هرکدام بخشی از یک جنایت هستند. این داستان بیش از آنکه به سبک داستانهای رازآلود نزدیک باشد یک داستان پرهیجان و پرحادثه است. جزئینگریهای عاشقانه خانم مارپل در توصیف فضای هتل و نوع نگاه او به فضاها و شخصیتهاست که این داستان را از دیگر داستانها متمایز میکند و همزمان شناخت وجوه جدیدی از شخصیت خانم مارپل به دست میدهد.
جسد نوجوانی به نام جویس در وانِ پر از سیب پیدا میشود در حالی که او چند ساعت پیش از مرگ حین برگزاری جشن هالووین اعتراف میکند که شاهد یک قتل بوده است. شخصیت اصلی این رمان یکی از کاراکترهای فرعی اما جذاب داستانهای آگاتا کریستی است، زنی نویسنده که از دوستان هرکول پوآرو است و داستانهای معمایی و جنایی مینویسد. تصور کنید همکاری پوآرو و خانم اولیور در حل معمای داستان میتواند تا چه اندازه جذاب باشد. کریستی در این داستان، معما را به غیر قابل قبولترین شکل ممکن حل میکند و این ویژگی «جشن هالووین» را به یکی از درخشانترین آثار او بدل کرده است.
پرستاری به نام امی لیاتران در حال کمک به کاوشهای باستان شناسی در صحراهای عراق جسد یکی از بیماران خود را مییابد و همینجاست که به کمک هرکول پوآرو نیاز پیدا میکند. این رمان در مقایسه با دیگر آثار آگاتا کریستی از منظری متفاوت دست کم گرفته شده است. بخشهایی از داستان در ذهن خواننده قابل قبول به نظر نمیرسند، اما نکات دیگری چون نوع روایت، محل وقوع داستان، ابتکار قاتل در انجام جنایت و تعلیقهای بجا ایرادهای این داستان را قابل چشمپوشی میکنند.
در یک مدرسه خصوصی قتلی رخ میدهد، شاهزادهای که از یک کشور خاورمیانهای به نام رامات به مدرسه آمده به قتل میرسد. این اتفاق علامتی ترسناک از حضور قاتلی به نام گربه در مدرسه است. نکته جالب توجه این است که پوآرو در پایان به داستان میپیوندد و تا پیش از آن ما شاهد جریانهایی هستیم که میتواند موجب خشونت در یک مدرسه شبانهروزی شود. به نظر میرسد کریستی فضای این مدرسه را درست شبیه به فضای مدرسه دخترش روزالین تصویر کرده است.
شش دوست بر سر میز شامی هفت نفره نشستهاند. صندلی خالی به یاد دوست آنها رزماری آنجاست که یک سال پیش درست بر سر همین میز با سم مسموم شده است. طرفداران پروپاقرص آگاتا کریستی این رمان را یکی از بهترین آثار او میدانند، اما در میان مردم عادی چندان شناخته شده نیست. این یک داستان کاملا روانشناختی است و شخصیتها همگی عمیق و رازآلودند. کلید حل معما نیز درست در میان گفتوگوهای شخصیتهای دور میز میگردد و خواننده در پایان درمییابد که از ابتدا کلید حل معما را در دست داشته است.
منبع: گاردین
ترجمه: آرش نعمتی - مجله الکترونیکی اوسان