از بچگی شغل های مختلفی تو سرم بود. با وجود اینکه تمام کارتون هایی که تو دوران بچگی میدیدم زبان اصلی بودن هیچوقت فکر نمیکردم که بخوام تو دانشگاه این رشته رو (زبان انگلیسی) ادامه بدم.
با وجود اینکه حتی یک ترم هم کلاس زبان نرفته بودم وارد دانشگاه شدم و رشته مترجمی زبان انگلیسی رو هم انتخاب کردم.
از گفتن حاشیه بگذریم، روز اول با گریه برگشتم خونه چون هیچی سر کلاس متوجه نمیشدم و همون موقع جنگ تن به تن من با آموزش زبان انگلیسی شروع شد.
اما من چه کارهایی کردم که تونستم الان به عنوان یه مترجم فعال و یه فریلنسر خوب تو کل دانشگاهم شناخته بشم؟
فقط با تلاش و چند تا راهکار ساده.
1- درسته در جمع قرار گرفتن و صحبت کردن خیلی تاثیر گذار هست و باعث میشه پیشرفت محسوسی داشته باشیم اما ایراداتی هم تو جمع بودن داره. اولاً، معلم نمیتونه تمرکزش رو کامل روی تک تک زبان آموز ها بزاره و همه نکات رو به اون ها یاد بده. شاید یه سری افراد خجالتی ساکت بمونن ( چه بسا که تو کلاسی که من بودم خیلی از این زبان آموز ها وجود داشتن و تا آخر ترم هم یک کلمه صحبت نکردن)
2- یکی از نقد هایی که میتونم به کانون زبان یا اصلا سبک تدریس زبان تو ایران بکنم این هست که خلاقیت رو از زبان آموز میگیرن و اون رو شرطی میکنن. این یعنی چی؟
با یه مثال خیلی ساده میگم تا متوجه شید وقتی ازتون بپرسم : how are you? قطعا خیلی از شما ها بی وقفه جواب میدید I'm fine thank you and you? و تو خیلی ازموارد ناخود آگاه بعد این جمله میگی fine thanks!
این یعنی شرطی شدن؛ این یعنی بدون فکر کردن و طبق عادت ، چیزی رو که حفظ کردی رو تکرار کنی و یا جواب یه سوال رو بدی و این " پویایی زبان" رو ازتون میگیره!
خلاقیت زبان مثل جواب های مختلف دادن به سوالات مخاطبان مختلف هست. درست همونطور که تو فارسی در جواب سوال "چطوری" بستگی به حال روحی، مخاطب و موقعیت مکانی، جواب های متفاوتی مثل : خوبم، بد نیستیم، ممنونم ، میگذره روزگار و امیدوارم بمیرم همه چی تموم شه!!! میدیم.
3- هزینه ای که برای رفت و آمد به کلاس زبان میدادم پول یه ترم کلاس زبان بود!
وقتی من با این معضلات توکلاس زبان مواجه شدم فهمیدم که باید هرچه سریع تر کلاس زبان رو کنار بزارم. و بعد از اون وارد دوره ی جدیدی از آموزش شدم.
جرقه ای توی ذهنم زده شد. استاد های من همیشه در دسترس نیستن سرشون شلوغه ولی یه معلم خصوصی که خارج از زمان های دانشگاه بیاد و فقط باهام مکالمه کار کنه چی؟ بعد از اون شروع کردم دنبال یه معلم خصوصی زبان گشتن. با سایت های زیادی آشنا شدم ولی به صورت رندوم و شانسی یه سایت رو انتخاب کردم به اسم استادبانک و از همون درخواست استاد دادم.
هفته ای 2 الی 3 جلسه با استاد زبانم کلاس میزاشتم و سطح مکالمه ام انقد رو به رشد بود که همه ی استاد های دانشگاه ازم تقدیر کردن.
به همون نسبت اعتماد به نفسم بالا رفت و تونستم به یکی از "شاخ" های ترجمه تو دانشگاه شناخته شم.
الان با این که 1 سال هست که فارغ التحصیل شدم، بچه های ورودی جدید رشته های دیگه هم سراغم میان و ازم میخوان که برای پایان نامه هاشون کار ترجمه انجام بدم و ازم برای بهتر شدن زبانشون مشورت میخوان.
و من همیشه 3 تا نکته رو طوطی وار تکرار میکنم:
1- کلاس گروهی ممنوع، فقط معلم خصوصی زبان بگیر.
2- به خودت اعتماد به نفس بده، تو بهترینی و انگلیسی حرف زدن کار تابویی نیست.
3- خودتو با زبان درگیر کن، حتی شده انگلیسی فکر کن. یعنی اگه تو ذهنت فکر میکنی که تشنته و آب میخوای تو ذهنت به انگلیسی تکرار کن I'm so thirsty. i wanna some water!