«ما اینجا مکدونالد نمی خواهیم!»
این جمله را دختر جوانی با قاطعیت و انگلیسیای دستوپاشکسته، خطاب به گزارشگری میگوید که از او و دوستش پرسیده که آیا گرینلند برای فروش است یا خیر. دختر ادامه می دهد: «(ترامپ) برای منافع مالی، تمام منابع طبیعی ما را خواهد گرفت.»
اوایل سال میلادی جدید بود که تصمیم ترامپ برای خرید گرینلند، بزرگترین جزیرهٔ جهان، در رسانههای مختلف مخابره شد و واکنشهای گوناگونی را برانگیخت. بسیاری حتی نمیدانستند گرینلند کجاست، بااینحال در عصر حاضر، تصور «خرید» یک کشور، هر چند کوچک و کمجمعیت (با کمتر از 60 هزار نفر شهروند)، غیرمنتظره و حتی سورئال به نظر میرسد؛ هرچند که این اولین دفعهای نیست که رئیسجمهور پرحاشیهی ایلات متحده چنین پیشنهادی را مطرح کرده است. به گزارش بیبیسی، ترامپ در سال 2019 برای نخستین بار پیشنهاد خود را برای خرید این جزیره اعلام کرد که با مخالفت بسیاری از مردم محلی گرینلند و مقامات این کشور مواجه شد. چه ترامپ را زورگویی بی ملاحظه بدانیم و چه معاملهگری باهوش، باید به این نکته توجه کنیم که علاقهی ایالات متحده به گرینلند، تنها به دورهی ریاست جمهوری او محدود نمیشود و سابقهای طولانیتر دارد.
ابتدا برای فهم اهمیت استراتژیک این منطقه باید به چند دههی قبل برگردیم:جنگ جهانی دوم.
زمانی که آلمان نازی، دانمارک را اشغال کرد، ایالات متحده نیز به گرینلند واقع در شمال غربی دانمارک، هجوم آورد و مراکز نظامی و ایستگاههای رادیویی خود را در آنجا ایجاد کرد. پایگاه هوایی پیتوفیک، مهمترین مرکز نظامی آمریکا در گرینلند است که بنا بر ویکیپدیا از سال 1943 تا اکنون مورد استفاده قرار دارد. در مورد اهمیت استقرار این پایگاه هوایی، همین بس که مارک جیکوبسون، پروفسور کالج نظامی رویال دانمارک میگوید که «اگر روزی روسیه قصد حمله به آمریکا را داشته باشد، راحتترین و سریعترین مسیر، از طریق گرینلند و قطب شمال خواهد بود.»
علاوه بر این، دو رقیب سیاسی و نظامی مهم آمریکا، چین و روسیه نیز پایگاههای دفاعی خود را در نزدیکی قطب شمال ایجاد کرده بودند و همین اهمیت حضور آمریکا در گرینلند را برای سیاستمداران این کشور برجستهتر میسازد.
جزیرهٔ یخی مرموز
احتمالاً گرینلند از کشورهایی نباشد که در درس جغرافیا مجبور به مطالعه در مورد آن بوده باشیم و اکنون، شنیدن مداوم نام آن از اخبار، کنجکاوی بیشتری را در ما برمیانگیزد.
گرینلند از نظر جغرافیایی اگرچه به قارهٔ آمریکای شمالی تعلق دارد، اما اگر عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را در نظر بگیریم، با مردمی اروپاییمآب روبهرو هستیم که با دانمارک پیوندی دیرینه و تنگاتنگ داشته و برای بیش از سه قرن، تحت کنترل این کشور بوده است. این جزیرهی کموبیش سوتوکور، با دشتهای قطبی و یخچالهای طبیعی فراوانش شناخته می شود. اینوتها (Inuits) 88 درصد از مردم بومی گرینلند را تشکیل می دهند؛ بسیاری از مردم جهان، اینوتها را با عنوان «اسکیمو» میشناسند که در اصل لقبی توهینآمیز و به معنای «کسی است که ماهی خام میخورد.» (و بنابراین استفاده از عنوان اینوت به معنای «انسان» ترجیح داده میشود.) این قوم، بنا بر اعتقادات و فرهنگ بومی خاصی که دارند، برای منابع طبیعی کشورشان ارزش زیادی قائل هستند.
حدود چهار- پنجم این جزیره با برفویخ پوشیده شده است و مناطق باقیمانده را کوهستانها، فلاتها و مناطق ساحلی تشکیل میدهند؛ هر چند در اوایل قرن بیست و یکم بود که دانشمندان کشف کردند که یخهای این منطقه به علت گرمایش جهانی در حال آب شدن هستند و تصاویر ماهوارهای هم این یافته را تایید کرده اند. این خود یکی از عوامل جلب شدن توجه آمریکا به این منطقه است زیرا آب شدن یخهای گرینلند دسترسی به منابع معدنی کمیاب آن اعم از اورانیم و آهن، را آسانتر می کند. به گزارش اکونومیست، خاک گرینلند، 43 عنصر از 50 عنصر مهم طبیعت را در خود جای داده است. «کلبات» و «مس» یکی دیگر منابع معدنی مهم این جزیره هستند که به ترتیب در ساخت باتری خودروهای الکتریکی و تراشه های هوش مصنوعی، کاربرد اساسی دارند. علاوه بر مواد معدنی، وجود نفت و امکان استخراج آن نیز از امتیازات این جزیره به شمار می رود که با توجه به نقشی که می تواند در کاهش وابستگی آمریکا به زنجیرهی تأمین خارجی داشته باشد، مورد توجه قرار گرفته است.
هراس در میان دانمارکیها
وقتی بحث به رابطهی گرینلند و دانمارک میرسد، گرینلند حداقل از سال 1953 به بعد، یک «کلونی» یا «مستعمره»ی دانمارک به حساب نمی آید و تا سال 1979 تبدیل یک منطقهی خودمختار در قلمروی دانمارک شد که اخیراً بیش از همیشه به استقالی نسبی دست پیدا کرده است. با این حال دانمارک همچنان در مسائل دفاعی و راوبط خارجی گرینلند نقش کلیدی دارد و از زمانی که ترامپ پیشنهاد خرید این جزیره را داده است، مقامات دانمارکی به بیان نشریه تلگراف « این خطر را جدی گرفته اند». همچنین نگرانیای در میان دانمارکی ها از این بابت وجود دارد که نخستوزیر این کشور، خانم مت فریدیکسن، توانایی مقابله با این تهدید و دفاع از استقلال گرینلند در برابر ترامپ را نداشته باشد. خاویر دوتویت، یکی از اعضای دانمارکی کمپین اروپایی میگوید : «آن آمریکایی (ترامپ) درک نمی کند که چقدر ناخوشایند و مسخره است که رئیس جمهور کشوری مثل آمریکا که خود را دموکراتیک می داند، چنین پیشنهاد خریدی را مطرح کند.» موت بوراپ اگد، نخست وزیر گرینلند نیز درواکنش به ترامپ گفته است «گرینلند مال ماست، و برای فروش نیست و هرگز نخواهد بود و قرار نیست حاصل تلاشهای طولانی مان برای آزادی را از دست بدهیم.»
گرینلندیها چه میگویند؟
براساس نتایج نظرسنجی ای که رسانه ی محلی گرینلند در مورد این موضوع برگزار کرده است، عده ای از مردم علاقه ی ترامپ به کشورشان را نگرانکننده و خطرناک میدانند، درحالیکه عدهای دیگر از اعتماد به ترامپ و انتخاب ایالات متحده حرف میزنند. یکی از اهالی گرینلند میگوید: «ما ملتی بسیار کمجمعیت هستیم و این خطر وجود دارد که زبان ما (در صورت تسلط ایالات متحده) منقرض شود، درحالیکه رابطهٔ گرینلند و دانمارک تابهحال خوب بوده است.» یکی دیگر از اهالی این جزیره نظر دیگری دارد: «اینجا قیمت همه چیز هر روز بالا و بالاتر میرود، کالاهای وارداتی از دانمارک بسیار گران هستند و بنابراین فکر میکنم پیشنهاد آمریکا پیشنهاد جذابی باشد.»
جسپر استینمتز، خبرنگار بیبیسی، حالوهوای گرینلند پس از این ماجرا را چنین توصیف میکند: «آنها (گرینلندیها) شوکه شدهاند و درعینحال شگفتزده هستند، اما من تأکید میکنم که اکثریت بزرگی از مردم عقیده دارند که گرینلند برای فروش نیست و مایل نیستند که تبدیل به شهروندان آمریکایی و بخشی از ایالات متحده شوند، آنها هنوز یک ارتباط سیاسی، فرهنگی و معنوی قوی با دانمارک دارند، هرچند که اقلیتی احساس میکنند تسلط آمریکا بر کشورشان، به آنها توان نظامی و دفاعی بهتری میبخشد و از این موضوع حمایت میکنند.»