Outsiders Podcast
Outsiders Podcast
خواندن ۳۳ دقیقه·۴ سال پیش

اپیزود پنجم پادکست اوتسایدرز؛ حشمت

حشمت مهاجرانی روز ۲۱آذر ۱۳۱۸ تو مشهد و تو یه خانواده شلوغ متولد شد. البته اینکه میگم شلوغ به نظرم با معیارهای الان شلوغ وگرنه خانواده‌ای که ۷ تا بچه داشته باشن اون زمان خیلی هم عادی بود.

مهاجرانی وقتی به سن ۱۸سالگی رسید تصمیم داشت برای تحصیل از ایران بره اما وقتی احترامی که جامعه به نظامی‌ها می‌ذاشت و البته وضعیت مالی نسبتا خوب تحصیل کرده‌های دانشکده افسری رو دید، تصمیمش رو تغییر داد و تو آزمون ورودی دانشکده افسری شرکت کرد. تو آزمون ورودی هم قبول شد. حدود دو سالی تو باشگاه شهربانی که اون موقع زیرمجموعه دانشکده افسری بود بازی کرد. پستش دفاع وسط بود. قد نسبتا بلند حدود ۱۹۰، هیکل نسبتا لاغر اما ورزیده. مناسب برای دفاع وسط بازی کردن تو فوتبال اون موقع.

مهاجرانی حدود ۲۰ سال داشت که باشگاه شهربانی رو ترک کرد و بازیکن تیم دیهیم تهران شد. دیهیم یکی از تیم‌های اقماری تاج بود. تیمسار خسروانی که اسمش رو تو اوتسایدرز زیاد شنیدید و فکر می‌کنم بازهم خواهید شنید، با الگو برداری از فوتبال شرق اروپای اون زمان، چهار تا زمین تمرین تو تهران برای تاج درست کرد. چهار تا زمین تمرین با مجموعه‌های ورزشی تو شرق و غرب و شمال و جنوب تهران اون زمان. داریم درباره دهه ۳۰ خورشیدی صحبت می‌کنیم و حواسمون باشه که محدوده جغرافیایی تهران حدود ۷۰ سال پیش چقدر متفاوت با الان بوده. مجموعه‌ای که در جنوب تهران ساخته شد و امروز به اسم ورزشگاه شهید مرغوبکار میشناسیمش و مجموعه‌ای که در شرق تهران ساخته شد و الان به اسم ورزشگاه رسالت میشناسیمش طبیعتا از دو مجموعه دیگه رونق بیشتری داشتن. ورزشگاه جنوبی به خاطر علاقه بیشتر مردم اون مناطق به فوتبال و ورزشگاه شرقی به خاطر حضور تیم‌های رده‌های سنی استقلال و این که بچه‌ها این شانس رو داشتن که اونجا خودشون رو نشون بدن.

اوضاع تو شرق تهران جوری پیش رفت که خیلی زود تیمی جدا از تاج اما زیر مجموعه باشگاه تاج تاسیس شد به نام دیهیم. حشمت مهاجرانی زمانی وارد باشگاه دیهیم شد که یکی از بزرگترین مربی‌های پایه تاریخ فوتبال ایران اونجا کار می‌کرد. مرحوم رسول مددنوعی که فوتبالی‌ها بهش آقا مدد یا رسول مدد می‌گفتن سرمربی تیم و همه کاره مجموعه دیهیم بود.

آقا مدد که متولد تبریز بود و اوایل دهه ۳۰ به تهران مهاجرت کرده بود، باشگاه راه آهن رو تاسیس کرد. پدر آقا مدد، عباسعلی خان چرندابی از رهبرای نهضت مشروطه تبریز بود. البته نه در حد ستارخان و باقرخان و غیره، اما به هر حال آدم مهمی تو اون دوره بود. این چرنداب هم از محله‌های قدیمی و تاریخی تبریزه که عرفای زیادی اونجا زندگی می‌کردن و حالا دفن هستن.

آقا مدد تو کلی باشگاه مهم مثل شاهین، اکباتان و کشاورز نفر اول بود و به نوشته کیهان ورزشی حدود ۳۵۰ تا زمین و سالن ورزشی تو تهران و تبریز و اطراف تهران ساخت و راه اندازی کرد. آقا مدد بعدها به کادر فنی تیم ملی تو دوره مهاجرانی هم رسید که حالا به داستان اون هم می‌رسیم.

مرحوم اقا مدد که سال ۷۴ بعد خروج از ورزشگاه شیرودی در حالی که از عرض خیابان رد می‌شد، با ماشینی که کنترلش رو از دست داده بود تصادف کرد و از دنیا رفت،‌ کاشف یا پرورش دهنده‌ی کلی از بازیکن‌های بزرگ فوتبال ایران به حساب میاد. از ناصر حجازی و ابراهیم آشتیانی تا فرشاد پیوس و رضا حسن‌زاده. این لیست شامل حداقل ۳۰ تا بازیکن در سطح همایون بهزادی و علی جباری میشه.

خلاصه، گفتم مهاجرانی وارد تیم دیهیم تهران شد. اونجا با همراهی پرویز ابوطالب و کرم نیرلو دیهیم رو به یه تیم قابل احترام تو فوتبال ایران تبدیل کردن. پرویز ابوطالب هم از جمله چهره‌های بسیار مهم تاریخ فوتبال ماست که متاسفانه کمتر بهش پرداخته شد. ۲۰ خرداد ۹۹ یعنی دو ماه پیش از ضبط این اپیزود از دنیا رفت. بازیکن خیلی خوبی بود و بعدها به یکی از مهم‌ترین سرمربی‌های تاریخ رده‌های سنی ایران تبدیل شد.

دیهیم با حضور این چهره‌ها نمایش خوبی داشت. گفتم که این تیم، یکی از تیم‌های اقماری تاج بود. وقتی میگم تیم‌های اقماری، به یه عددی حدود هفتاد تا باشگاه ریز و درشت فکر کنید که سراسر ایران پخش بودن. در واقع یکی از تیم‌های سازمان ورزشی تاج بود که تیم تاج، تیم اصلی این سازمان بود. مدیرای وقت تاج که به فکر تغییر نسل تیم تاج بودن، چند نفری از بازیکن‌های دیهیم منجمله مهمترین بازیکنشون یعنی حشمت مهاجرانی رو به این تیم منتقل کردن.


داریم درباره زمانی صحبت می‌کنیم که پرویز شیخان مدیر تاج و بعد از تیمسار خسروانی نفر دوم این سازمان بود و تیم تاج در اوج قرار داشت. فصل ۴۰-۳۹ تیم تاج با فقط یک شکست و یک مساوی از ۱۴ مسابقه دور مقدماتی و نهایی جام باشگاه‌های تهران، قهرمان این مسابقات شد که مهمترین لیگ ایران در اون مقطع بود. جالبه که بدونید دیهیم تهران که به نوعی تیم دوم تاج بود تنها مساوی این تیم رو تو اولین بازی ثبت کرد. از بازیکن‌های اون تاج مثلا میشه به بیوک جدیکار، گارنیک مهرابیان، محمد بیاتی، حسن حبیبی، محمد رنجبر، محمود بیاتی، بیوک وطنخواه و پرویز کوزه‌کنانی اشاره کرد. این کوزه‌کنانی، بازیکنیه که بعدها تو کلن و لورکوزن آلمان هم بازی کرده. بازی‌های استقلال تو امجدیه برگزار میشد و تیم‌هایی مثل سپه، کیان، شجاعت، تهرانجوان، نادر، شعاع، داریوش، البرز، کوروش، دارایی و البته شاهین رقباش بودن.

البته اون سال مسابقات قهرمانی کشور هم تو ساری برگزار شد اما با بهترین تیم‌ها تو تهران، جام باشگاه‌های تهران اعتبار بیشتری داشت.

باید گفت که مهم‌ترین بازیکن اون تیم احتمالا حسن حبیبی بود. مدافعی که به اعتقاد خیلی‌ها جزو سه مدافع برتر تاریخ فوتبال ایران به حساب میاد. یک نکته جالب هم در مورد اون فصل تاج اینه که بازی‌های دوستانه پیش فصل رو تو اسرائیل بازی کرد. تو سه شهر تل آویو، حیفا و اورشلیم سه تا بازی با تیم جوانان اسرائیل و دو تیم منتخب انجام داد و هر سه رو باخت.

خلاصه پرویز شیخان باوجود اینکه تیمش با مربیگری علی دانایی‌فرد قهرمان شده بود، می‌خواست جوون‌های بیشتری تو ترکیبش داشته باشه و گفتیم که چندتا از خوب‌های دیهیم منجمله خوب‌ترینشون یعنی حشمت مهاجرانی رو منتقل کرد به تاج.

اولین فصل حضور مهاجرانی تو تاج خوب پیش نرفت. قهرمان تقریبا بلامنازع ایران، تو اون فصل با سه شکست تو جام باشگاه‌های تهران به مقام سوم رسید. اون سال هم مسابقات قهرمانی کشور برگزار میشد اما بازهم مسابقات تهران اعتبار بیشتری داشت و تیم‌های تهرانی تو مسابقات کشوری نبودن. تاج اون سال ۴-۳ به شاهین و تو روز آخر و در رقابت برای قهرمانی ۳-۱ به دارایی قدرتمند باخت. اگه براتون سال شده که چی سر دیهیم اومد هم باید بگم که ۶-۱ به همین تاج باختن. تو بازی بعدیش هم تاج 5-2 به یارانجوان باخت. فصل بعدش که حشمت مهاجرانی هم بیشتر تو تاج جا افتاده بود، بدون شکست قهرمان تهران شدن. راجع به فصلی داریم صحبت می‌کنیم که بازی تاج و شاهین به جنجال کشیده شد و بعد به حکم فدراسیون، شاهین 5-0 بازنده اعلام شد. بله 5-0، نه 3-0! تو این فصل تاج 8-1 دیهیم رو دوباره گلباران کرد. سال 42 لیگ تهران برگزار نشد و تو جام حذفی هم به دلیل حضور بازیکنان تاج تو تیم ارتش، تاج شرکت نکرد.

حشمت مهاجرانی تا آخر سال ۴۲ تو تاج موند تا اینکه تو سال ۴۳ شهربانی تصمیم به تیمداری گرفت. خشمت خان یکی از چهار بازیکن مهم تاج بود که راهی این تیم شد. سه بازیکن دیگه حسن حبیبی، محمد رنجبر و اصغر شرفی بودن.

اینجا باید به این نکته اشاره بکنم که دهه ۳۰ تیمی داشتیم به نام شهربانی که گروهی از افسرای شهربانی راه انداخته بودن اما در حد تیمی بود که تو مسابقات داخلی نیروهای مسلح شرکت می‌کرد. پاس شهربانی تیمی جدی‌تر و به مراتب بزرگ‌تر بود.

جذب بازیکن‌هایی که استخدام نیروهای مسلح بودن،‌ پاس رو خیلی زود به یه تیم قوی تبدیل کرد. فرامرز ظلی، حسن حبیبی، محمود یاوری، همایون شاهرخی و حشمت مهاجرانی تیمی ساخته بودن که از نظر دفاعی جزو بهترین تیم‌های تاریخ ایران به شمار میاد.

حشمت مهاجرانی با پاس یک بار قهرمان جام باشگاه‌های تهران شد تو سال ۴۵ که گفتم اون زمان بسیار جام معتبری بود. می‌خواید بدونید چی به سر دیهیم اومد؟ اون سال با ۱۱ شکست از ۱۱ بازی، ۵ گل زده و ۴۲ گل خورده احتمالا بدترین فصل یک تیم در یک لیگ رو در تاریخ ایران ثبت کردن.

پاس و مهاجرانی دو فصل بعد از اون متوالی نایب قهرمان شدن. سال ۴۶ به خاطر تفاضل گل قهرمانی رو به دارایی باختن.

مهاجرانی سال ۴۷ با زری شیخان ازدواج می‌کنه و همون سال برای آخرین بار به عنوان کاپیتان تیم ملی نیروهای مسلح ایران رو تو مسابقات ارتش‌های جهان همراهی میکنه.

اگر یادتون باشه گفتم که مهاجرانی به این دلیل وارد نظام شد که اون زمان نظامی‌ها هم خوب پول درمیاوردن هم جایگاه اجتماعی بالایی داشتن. همین مسئله باعث شده بود چند نفر دیگه از بازیکن‌های خوب فوتبال ایران هم وارد نظام بشن. مثلا میشه به علی جباری و حسن حبیبی هم اشاره کرد.

تیم ایران تو اون سال‌ نتایج بسیار خوبی گرفت و کاپیتان مهاجرانی افتخار کسب مدال برنز مسابقات ارتش‌های جهان رو به دست آورد. راجع به مسابقات سیزم سال 1969 صحبت می‌کنیم یونان قهرمان شد، الجزایر دوم شد و ایران و کره جنوبی به رده بندی رفتن که بازی 1-1 شد اما ایران تیم سوم و کره چهارم شدن. اینم بگم که بین 1946 تا 1969 مسابقات ارتش‌های جهان هرساله برگزار میشد. بعدها دو سال یک بار و حالا چهار سال یکباره. سال 1997 هم تو ایران برگزار شد. یادتون باشه سال 95 هم تیم ملی ایران به فینال مسابقات رسید که 1-0 باخت به فرانسه. مهاجرانی بعد از اون فصل و در حالی که تازه داشت به سنی میرسید که یک مدافع وسط اوج گرفتن رو شروع می‌کنه، از فوتبال خداحافظی کرد. 31 سالش بود و موهاش ریخته بود.

یک سال بعد خداحافظی یعنی سال ۵۰ خورشیدی حشمت مهاجرانی با دو برادرش عطالله و اصغر تصمیم گرفتن به فوتبال شهرشون مشهد بدن. اول سال ۵۰ ابومسلم تو محله سه راه شاه عباسی تاسیس شد اما تیم خوبی نداشت و به سطح اول نرسید. برادرای مهاجرانی بعد اینکه وضعیت رو اینطوری دیدن ابومسلم رو که خودشون تاسیسش کرده بودن با تیم آریا یه تیم دیگه مشهدی ادغام کردن. این ادغام باعث شد ابومسلم جون بگیره.


ابومسلم از ۲ سال بعد یعنی سال ۱۳۵۲ خورشیدی به سطح اول فوتبال ایران رسید و برای دهه‌ها یکی از تیم‌های قابل احترام لیگ‌های سراسری بود. ابومسلم رو میشه یکی از اولین تیم‌های غیر تهرانی غیر خوزستانی صاحب جایگاه واقعی تو فوتبال ایران دونست. مشهدی‌ها برای مدت‌ها عاشق ابومسلم بودن و این تیم شخصیت مهمی تو فوتبال ایران به حساب میومد.

اوضاع ابومسلم تا دهه ۹۰ خورشیدی خوب بود تا اینکه بین چند مالک حرف و حدیث‌دار رد و بدل شد و در نهایت سقوط کرد. آخرین آثار از ابومسلم مشهد تو سال ۹۲ دیده شد. اون زمان اسماعیل وفایی نامی مالک تیم بود که اعلام انحلال کرد.

خداحافظی زودهنگام و شاید بشه گفت تعجب برانگیز البته، مهاجرانی رو از فوتبال دور نکرد. فدراسیون جهانی فوتبال اون زمان دنبال گسترش فوتبال تو آسیا بود. داریم درباره اواخر دهه ۶۰ اوایل دهه 70 صحبت می‌کنیم. دوره‌ای که فوتبال تو آسیا نسبت به اروپا و آمریکای جنوبی خیلی عقب افتاده بود. فیفا از طریق کنفدراسیون‌ آسیا شروع کرد به برگزاری دوره‌های درست حسابی آموزش مربی. هدف این بود که مربی‌های زیر ۴۰ سال با دانش اون روز فوتبال دنیا آشنا بشن، برگردن کشورشون و اونجا شروع کنن به آموزش دادن و کار تو رده‌های پایه.

فدراسیون فوتبال ژاپن پیشتاز برگزاری اون دوره‌ها تو آسیا بود. چند سالی قبل از شروع این برنامه‌های فیفا، ژاپن که بعد جنگ جهانی به ویرانه‌ای تبدیل شده بود، با آوردن دیتمار کرامر تلاش می‌کرد فوتبالش رو دوباره سرپا کنه. اونا برای چیزی حدود دو دهه با تقریبا خوبی تو هیچ فوتبال درست حسابی حتی دوستانه‌ای شرکت نکرده بودن.

دیتمار کرامر یکی از اون مغزهای بزرگ تاریخ فوتبال دنیاست. کرامر که تو جنگ جهانی هم جنگیده بود، تو دوره عجیب و غریب اون زمان فوتبال آلمان، بازی هم کرده بود اما خیلی بیشتر از اینکه استعداد فوتبال داشته باشه، ایده برای رهبری داشت. یه مقطعی آنالیزور تلویزیون آلمان شد و بعد فدراسیون فوتبال این کشور استخدامش کرد. کرامر از جمله اولین مربی‌هایی بود که ایده‌های نوینی تو فوتبال داشتن و میشه گفت فوتبال بعد از جنگ جهانی رو پایه ایده‌های امثال کرامر بنا شد.

خلاصه سال ۶۰ کرامر اومد ژاپن تا هم یه پولی گیر فدراسیون فوتبال کشورش بیاد هم ژاپنی‌ها ایده‌های نوینش رو ببینن. اواخر دهه ۶۰ میلادی کرامر تغییرات خوبی تو فوتبال ژاپن ایجاد کرده بود اما خب اونقدری وضع اقتصادیشون بد بود که توانایی پیاده کردن تمام ایده‌هاش رو نداشتن. سال ۶۹ فیفا تصمیم گرفت مربی‌های آسیایی رو ببره تو کلاس‌های درست حسابی.

ژاپن میزبان و دیتمار کرامر، مدرس دوره بودن.


به جز مهاجرانی، پرویز ابوطالب هم‌تیمیش تو دیهیم و تاج و مرحوم محمد رنجبر هم تو این دوره‌ها حضور داشتن. هر سه نفر زیر ۴۰ سال سن داشتن و بازیکن‌های بسیار خوبی بودن اما تصمیم گرفته بودن وارد دنیای مربیگری بشن. ابوطالب رو که گفتم، یکی از مهم‌ترین و پرافتخارترین مربی‌های تیم‌های پایه در ایران شد بعدها. همینطور قهرمانی تیم ملی تو جام ملت‌های ۷۲ با سرمربیگری مرحوم رنجبر به دست اومد. اقای رنجبر سال ۸۳ تو ۶۹ سالگی از دنیا رفت و مثلا باید اشاره کنیم که قهرمانی بازی‌های اسیایی پوسان تو سال ۲۰۰۴ که سرمربی برانکو بود، در حالی به دست اومد که محمد رنجبر یا اونطور که هم‌دوره‌ای‌هاش میگن، «رییس» سرپرست و مدیرفنی تیم بود. هرچند شاید بیشتر از هر چیزی، فوتبالی‌ها این رو از رنجبر یادشون باشه که در مورد خداداد عزیزی (بعد از جنجال‌ها تو دوره بلاژویچ) گفته بود "یک گل زده و یک عمر دارد نانش را می خورد!"

خلاصه این سه مربی جوون رفتن تو کلاس‌های کرامر و با کوله‌باری از ایده‌های جذاب، برگشتن.

در برگشت، ابوطالب هدایت تیم ملی جوانان رو برعهده گرفت، محمد رنجبر سرمربی تیم زیر ۲۰ سال یعنی رده سنی قبل از جوانان شد و مهاجرانی به عضویت کمیته جوانان فدراسیون فوتبال در اومد. بله اون زمان همچین کمیته‌ای داشتیم در فدراسیون فوتبال. توجه دارید دیگه؟ سه نفری که از کلاس‌های فیفا برگشتن، کلاس‌هایی که استادش دیتمار کرامر بود، سرمربی تیم ملی بزرگسالان نشدن؛ رفتن تو رده‌های سنی. البته اینو باید بگم که دیتمار کرامر موفقیت‌های بزرگش مثل قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا با بایرن رو بعدا کسب کرد و اون موقع هنوز در سطح دنیا جایگاهی که الان داره رو نداشت اما خب به هرحال کلاس‌ها، کلاس‌های بسیار سطح بالایی بود. ناصر ابراهیمی و محمود یاوری هم از شاگردهای دوره‌های دیگه‌ش بودن. محمود یاوری میگه که کرامر فوتبال مدرن رو به ایران آورد و از طرفی به جز فوتبال، درس‌هایی مثل روانشناسی، اخلاق، فرهنگ و زندگی هم میداده به شاگراش.

ابوطالب و رنجبر هم رفته رفته تیم‌های رده‌های بالاتر رو در اختیار گرفتن اما مهاجرانی بیشتر خارج از زمین بود.

اوایل دهه ۵۰ خورشیدی، فوتبال ایران دچار دگرگونی بزرگی شد. سال ۵۱ پرویز دهداری سرمربی وقت تیم ملی که حتما در اوتسایدرز داستان شنیدنی زندگیش رو خواهید شنید، با محمد رنجبر که اون موقع دستیارش بود به مشکل خورد. دهداری استعفا داد و برای درمان بیماریش از کشور خارج شد. رنجبر مربی موقت تیم ملی شد.

پرویز ابوطالب هم همون زمان از تیم جوانان استعفا داد و برگشت سراغ باشگاه محبوبش دیهیم. ابوطالب همه کاره دیهیم شد و چون عاشق پله بود اسم تیم رو به پله تغییر داد.

خلاصه، این تغییرات بزرگ باعث شد مهاجرانی که تا اون زمان فقط یه تیم تو دسته‌های پایین رو هدایت کرده بود و بیشتر عضو کمیته جوانان بود، وارد صحنه بشه

با این سیستمی که شرحش رفت، فوتبال پایه ایران متحول شد. تیم ملی جوانان ایران تا قبل از اون دو مقام سومی آسیا یکی با مرحوم دهداری و یکی با مرحوم ابوطالب به دست آورده بود. با حشمت مهاجرانی اما تیم جوانان ایران به قدرت مطلق قاره تبدیل شد.

سال ۵۲ یعنی اولین سالی که حشمت مهاجرانی سرمربی تیم جوانان ایران بود، مسابقات قهرمانی آسیا به میزبانی تهران برگزار شد. ایران با ۵برد از ۵ بازی شامل دو بازی مرحله گروهی و سه بازی مراحل حذفی جلوی ژاپن، مالزی، سنگاپور، کره جنوبی و مجددا ژاپن برای اولین بار در تاریخ قهرمان جوانان آسیا شد. از چهره‌های مهم اون تیم باید به مسیح مسیح‌نیا کاپیتان، پرویز مظلومی، حسن روشن، مهدی دینور‌زاده و اسماعیل نوربخش اشاره کرد.

اونطور که کیهان ورزشی مینویسه، بعضی از تیم‌های این رده سنی ایران تو دوره‌های قبل متهم بودن که بازیکن‌هایی بزرگتر از ۱۹ سال رو به مسابقات زیر ۲۰ میبردن اما تیم حشمت مهاجرانی، کاملا پاک بوده.

از اون سال تا سال ۱۳۵۵ یعنی چهار دوره متوالی، حشمت مهاجرانی تیم جوانان ایران رو به مقام قهرمانی آسیا میرسونه. چنین عملکردی در هیچ رده سنی دیگه‌ای در آسیا تا امروز نه برای ایران نه برای هیچ تیم دیگه‌ای تکرار نشده.

همه این چهار قهرمانی هم در شرایطی ثبت میشن که تیم ایران با اختلاف بهترین تیم تورنمنت بوده. مثلا در سال ۵۳ ایران در حالی قهرمان میشه که تا فینال حتی گل هم نمیخوره. حالا بامزه اینجاست که اون سال ۵۳ ایران و هند تو فینال ۲-۲ میکنن و در نهایت قهرمانی به هر دو تیم میرسه. یه همچین وضعیتی.

سال ۵۴ مهاجرانی درحالی تیمش رو برای هتریک قهرمانی آسیا آماده میکرد که فرانک اوفارل رو هم تو کادرفنیش داشت. اوفارل ایرلندی یه سال قبل از اون برای هدایت تیم ملی بزرگسالان اومده بود ایران و تیم رو به المپیک هم رسونده بود. این آقای اوفارل سال ۷۱ با انتخاب سر مت بازبی سرمربی افسانه‌ای یونایتد، جانشینش شد اما مثل جانشین سرالکس فرگوسن اون هم سرنوشت خوبی نداشت. درگیری‌هاش با جرج بست بهترین بازیکن وقت یونایتد در نهایت باعث ثبت نتایج فاجعه‌باری شد و در نهایت فقط یک سال و نیم اونجا دووم آورد. اوفارل درحالی که قرارداد ۵ ساله داشت و تیمش از آخر سوم لیگ بود از یونایتد اخراج شد. تو ایران البته اوفارل عملکرد فوق‌العاده‌ای داشت و تو دو سال و چند ماه، یه قهرمانی بازی‌های اسیایی، یه قهرمانی جام ملت‌ها و یه صعود به المپیک به دست آورد.


میگفتم؛ اوفارل سال ۵۴کنار مهاجرانی بود تا بازیکن‌های جوون رو از نزدیک ببینه. اون موقع واقعا تیم جوانان پشتوانه تیم ملی بود و خیلی از بازیکن‌هایی که با مهاجرانی قهرمان میشدن، برای تیم ملی هم یا به صورت همزمان یا با اختلاف یکی دو سال بازی می‌کردن.

قدرتمنایی تیم جوانان ایران با هدایت مهاجرانی تا سال ۱۳۵۵ و پوکر قهرمانی تو آسیا ادامه داشت.

سال ۵۵ مهاجرانی تیمش رو تو آب و هوا و زمین عجیب استادیوم بانکوک به قهرمانی رسوند. اون قهرمانی هم به دلیل مساوی شدن فینال مشترک بود. این قهرمانی اما پایان دوره سلطنت جوانان ایران و حشمت مهاجرانی به این رده سنی آسیا بود. این رو هم بگم که دوره بعدی تو تهران برگزار شد اما ایران که مربیش الکساندر یاگودیچ (که سابقه خاصی ازش پیدا نکردیم) یوگوسلاو بود، تو فینال به عراق 4-3 باخت و دوم شد. خلاصه هنوز تورنمنت سال 1355 تموم نشده بود که فرانک اوفارل سرمربی تیم ملی که آماده میشد تیمش رو برای دومین دوره به جام ملت‌های اسیا ببره، یه روز صبح از خواب بیدار شد، چمدونش رو جمع کرد و رفت.

خود اوفارل سال‌ها بعد تو یه مصاحبه گفت که جشن خوبی را برای خروجش ترتیب داده بودن و ازش تجلیل کردن. حتی بهش یک فرش زیبای دستبافت دادن. در آخر هم گفت رفتارشون قطعا از منچستری‌ها بهتر بود!

اونطور که گزارش‌های اطلاعات هفتگی نقل می‌کنن، مهاجرانی قبل از فینال می‌دونست که اوفارل رفته و فدراسیون تصمیم داره هدایت تیم ملی رو به بهترین شاگرد و دستیار اولش یعنی حشمت مهاجرانی بسپاره.

مهاجرانی بلافاصله بعد اینکه از تایلند برمیگرده، مامور تشکیل اردوی تیم ملی برای حضور تو جام ملت‌های ۱۳۵۵ تهران میشه. یادمون باشه که تیم ملی دو دوره قبلی جام ملت‌ها قهرمان شده، چهار دوره اخیر جوانان آسیا قهرمان شده، دو سال قبل با اقتدار طلای بازی‌های آسیایی رو هم به دست آورده و با اختلاف خیلی زیادی قوی‌ترین فوتبال قاره رو داره. حالا تصمیم بر این شده که یه سرمربی ۳۷ ساله رو که از باتجربه‌های تیمش اونقدری هم بزرگتر نیست، بذارن سرمربی تیم ملی

ایران با یکی از بهترین ترکیب‌های تاریخ فوتبال آسیا وارد این مسابقات شد. مهاجرانی بهترین‌های تیم جوانانش رو با باتجربه‌های تیم اوفارل ترکیب کرد. حسن روشن، علی پروین، ابراهیم قاسم‌پور، حسن نظری، نصرالله عبداللهی، آندرانیک اسکندریان، ناصر نورایی، مرحوم غلامحسین مظلومی و بیژن ذوالفقارنسب مهم‌ترین چهره‌های اون تیم بودن. مهم‌ترین چهره اما کسی نبود جز پرویز قلیچ‌خانی. کاپیتان تیم ملی تو اون دوره که تو اپیزود یک اوتسایدرز داستان پرفراز و نشیبش رو شنیدیم.

تیم ایران تو فینال اون بازی‌ها، کویت رو شکست داد که سرمربیش ماریو زاگالو بود. زاگالو که سال ۱۹۷۰ برزیل رو قهرمان جهان کرده بود و اولین انسان تاریخ بود که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان سرمربی جام جهانی رو فتح کرده، حسابی برای ایران کری خوند. بعد بازی نیمه‌نهاییشون جلوی عراق که با خشونت زیاد و برتری ۳-۲ کویت تموم میشه، زاگالو به خبرنگارهای ایرانی میگه که منتظر قهرمانی تیمشون نباشن. کویت اون موقع حدود ۱۰ سالی بود که سرمایه‌گذاری خوبی کرده بود و تیم‌های پایه خوبی هم داشت. رسانه‌های ایران از اظهارنظر زاگالو خیلی خوشحال نمیشن و تیترهای تندی علیه‌ش میزنن. موزیک ویدئویی هم تو جواب زاگالو ساخته و از تلویزیون پخش میشه

جالب اینجاست که مهاجرانی سرمربی ایران نه اون زمان و نه حالا، چندین دهه بعد تمایلی به اظهارنظر درباره کری زاگالو نداشت و نداره و با احترام از سرمربی افسانه‌ای حریف یاد میکنه.

تیم ایران در نهایت با تک گل علی پروین، کویت رو شکست میده و هت‌تریکش در قهرمانی جام ملت‌های آسیا رو تکمیل میکنه.

حشمت مهاجرانی با این قهرمانی، قبل از ۴۰ سالگی به افتخاراتی رسید که نه قبلش و نه بعدش کسی اون‌ها رو به دست نیاورده بود؛ چه تو باشگاهی و چه تو ملی.

۳۵روز بعد فینال آسیا، مهاجرانی باید تیمش رو تو بازی اول المپیک مونترال به زمین میفرستاد. گفتم که مرحله مقدماتی رو تیم ملی با هدایت فرانک اوفارل سپری کرده بود. تیم ایران ۲۷ روز بعد بالا بردن جام قهرمانی آسیا راهی کانادا شد تا تو المپیک بازی کنه. اون زمان فوتبال المپیک مثل حالا نبود و تیم‌های ملی توش بازی می‌کردن نه تیم‌های زیر ۲۳ سال. یه فکت کاملا بی‌ربط هم بدم که المپیک مونترال رو ملکه انگلستان افتتاح کرد. تنها آدمی که دو تا المپیک رو افتتاح کرده.

ایران تو بازی اولش کوبا رو با گل گل مرحوم غلامحسین مظلومی شکست داد و باتوجه به تساوی روز اول کوبا و لهستان، قبل از برگزاری بازی دوم تو گروه سه تیمیش، راهی مرحله بعد شد.

لهستان دو سال قبل تو جام جهانی ۱۹۷۴ به مقام سوم رسیده بود و یکی از بهترین تیم‌های مسابقات بود. لهستان برای صعود به مرحله بعد حداقل یه مساوی از ایران میخواست. بازی ایران و لهستان رو میشه یکی از بهترین بازی‌های تاریخ ایران دونست چون تیم مهاجرانی مقابل یکی از بهترین تیم‌های دنیا که انگیزه خیلی زیادی هم داشت با نتیجه ۳-۲ شکست خورد اونم در شرایطی که نیمه اول رو یک هیچ برنده شد.

تیم ایران تو دور بعد باید به مصاف شوروی میرفت که یکی دیگه از بهترین تیم‌های وقت دنیا بود. اولگ بلوخین برنده توپ طلای جهان تو سال ۱۹۷۵، مهم‌ترین چهره شوروی بود. ایران اون بازی رو در حالی به شوروی باخت و حذف شد که تو دقایق آخر بازی به شدت روی دروازه حریف فشار آورد و دقیقه ۸۴ صاحب یه ضربه پنالتی هم شد. پرویز قلیچ‌خانی کاپیتان ایران اون پنالتی رو به گل تبدیل کرد اما در نهایت تیم ایران شکست خورد.

برای اینکه بدونیم تیم ایران اون زمان چقدر قدرتمندتر از بقیه تیم‌های آسیایی بود، باید بدونیم که کره شمالی نماینده دیگه قاره تو اون مسابقات که اتفاقا تیم خوبی هم داشت تو گروهی سه هیچ به شوروی و تو مرحله اول حذفی هم ۵ هیچ به لهستان باخت.

یک سال و چند ماه بعد از شکست تلخ مقابل شوروی که تا امروز آخرین حضور ایران تو المپیک بوده، تیم ملی ایران با هدایت حشمت مهاجرانی تو مقدماتی جام جهانی ۷۸ آرژانتین حاضر شد. اون زمان آسیا و اقیانوسیه در مجموع یک سهمیه داشتن. به همین دلیل هم بود که تیم قدرتمند ایران تو سال ۱۹۷۴ نتونست به عنوان قدرت اول قاره به جام جهانی آلمان صعود کنه.

تو اون مسابقات هم ایران یه بار دیگه با کویت ماریو زاگالو مواجه شد و شکستش داد. بعد از اون نوبت به استرالیا بود و بازی انتقامی از دوره قبل مقدماتی. داستان شایعه‌هایی که رسانه‌های استرالیا برای تیم ایران تو مقدماتی جام ۷۴ درست کردن رو تو اپیزود یک تعریف کردیم؛ شایعه‌هایی که در نهایت به شکست خیلی نزدیک ایران تو دو بازی رفت و برگشت و نرسیدن به جام جهانی منجر شدن.

خیلی قبل‌تر از معجزه خدادادعزیزی، علی دایی و کریم باقری، این حسن روشن بود که با گل دقیقه هفتادش تو استادیوم المپیک پارک ملبورن، ایران رو مقابل استرالیا برنده کرد و به جام جهانی فرستاد. اون طور که کیهان ورزشی مینویسه مهاجرانی اونقدر اعتماد به نفس داشته قبل بازی که با تامی اندرسون و تونی بلچفورد دو تا تحلیل‌گر تلویزیون استرالیا قبل بازی سر یه دست بازی که نقل نشده چه بازی‌ای شرط بندی میکنه و دو تا آبجو برنده میشه.


ایران تو دور برگشت مسابقات هم استرالیا رو تو تهران شکست میده و با اقتدار میره جام جهانی. مقدماتی اون دوره در واقع مثل مقدماتی فعلی آمریکای جنوبی به صورت گروهی برگزار میشده در دو مرحله. تیم ایران هم اونقدری قوی بوده که استرالیا در واقع شانسی برای پیروزی تو تهران نداشته و شانس اصلی رو تو خونه دنبال میکرده.

تیم مهاجرانی برای رفتن به آرژانتین، خارج از زمین هم کار سختی داشت. همونطور که تو اپیزود اول گفتیم، پرویز قلیچ‌خانی کاپیتان تیم ملی بعد از درگیری با دربار و بازداشت، تو تلویزیون مجبور به عذرخواهی سوری شد. قلیچ بعد ایران رو ترک کرد. مهاجرانی اونطور که روزنامه‌ها میگن خیلی دوست داشت قلیچ رو دعوت کنه اما نه دربار دل خوشی داشت نه ستاره‌های تیم ملی علی پروین و ناصر حجازی؛ با وجود تمام احترامی که برای قلیچ قائل بودن و هستن. پروین که در غیاب قلیچ کاپیتان تیم ملی بود و ستاره‌های مهم دیگه تیم معتقد بودن قلیچ چون تو مقدماتی نبوده، تو جام جهانی هم نباید باشه. مهاجرانی رابطه خوبی با دربار داشت. رضا پهلوی ولیعهد محمدرضا پهلوی که علاقه زیادی به فوتبال داشت، شاگرد مهاجرانی بود اصلا. در واقع اینطوری بود که برای فوتبال بازی کردن ولیعهد تیمی تشکیل شده بود و مهاجرانی مدتی هدایتش رو برعهده داشت. ولیعهد به تمرین‌های تیم ملی هم زیاد رفت و آمد میکرد. گزارشی هست از تمرین ولیعهد ۱۶ ساله وقت با تیم ملی که آماده حضور تو جام جهانی میشه. ویدئوش رو میذاریم روی تلگرام و توییتر و اینستاگرام.

مهاجرانی اون طور که روزنامه‌های اون زمان می‌نویسن برای اینکه وضعیت رو مشخص کنه، میره رامسر محل اقامت ولیعهد که گفتم اون موقع ۱۶ سالش بیشتر نبود. گویا مخالفتی نمیشه به شرط اینکه قلیچ حرف سیاسی نزنه و تو آرژانتین میتینگ درست نکنه.

آیا فشاری برای دعوت نشدن قلیچ‌خانی به تیم ملی بود؟

هرطور بود، قلیچ‌خانی به تیم ملی برنگشت و تیم بدون قلیچ راهی آرژانتین شد.

تیم ملی ایران تو بازی اول مقابل هلند، نایب قهرمان دوره گذشته و همون دوره جام جهانی با سه گل شکست خورد و نتونست شروع ویژه‌ای برای حضورش تو جام جهانی ثبت کنه. چهار روز بعد، ایران به مصاف اسکاتلند قدرتمند اون روزها رفت و یکی از بهترین نتایج تاریخش رو گرفت. تساوی یک – یک ایران با اسکاتلند برای مدت‌ها جزو بهترین نتایجی بود که یک تیم آسیایی در یک مسابقه مهم رسمی کسب کرده؛ تساوی که اگر گل به خودی عجیب اسکندریان نبود ممکن بود پیروزی باشه حتی.

چهار روز بعد از این بازی ایران مقابل تیم قدرتمند دیگه اون زمان یعنی پرو قرار گرفت. یه پیروزی می‌تونست ایران رو به دور بعد ببره. اونطور که کیهان ورزشی مینویسه، تساوی جلوی تیم قدرتمند اسکاتلند اعتماد به نفس کسب این برد رو هم تو تیم ایجاد میکنه اما روز بازی، گل دقیقه ۲ ولاسکوئز و بعد دو پنالتی نزدیک به همی که تئوفیلو کوبیاس فوق ستاره کوبا تو دقایق ۳۶ و ۳۹ وارد دروازه ایران کرد، اوضاع رو خراب کرد. حسن روشن دو دقیقه بعد از گل دوم کوبیاس یه گل زد اما در نهایت هتریک کوبیاس و شکست چهار یک مقابل پرو، پرونده ایران تو جام آرژانتین رو بست.

مهاجرانی چند هفته بعد اینکه از آرژانتین برگشت، استعفا داد. اونطور که آرشیو دنیای ورزش نشون میده، بازی دوستانه جلوی شوروی تو تاریخ ۱۸ شهریور ۵۷، آخرین حضور مهاجرانی روی نیمکت تیم ملی ایران بود.

دنیای ورزش تقریبا دو هفته قبل از این بازی و تو ۵ شهریور مینویسه که مهاجرانی قراره سرمربی پرسپولیس بشه. این پیشنهاد رو مهاجرانی نصفه و نیمه قبول میکنه. داستان از این قرار بوده ک محراب شاهرخی اون زمان سرمربی پرسپولیس بوده و مهاجرانی نمی‌خواسته جاش رو بگیره و پیشنهاد میده که دو تایی کار رو پیش ببرن. تو گیر و دار این بحث‌ها، جام تخت جمشید که قرار بوده تو پاییز سال ۵۷ برگزار بشه به خاطر شرایط وقت جامعه لغو میشه. چند ماه بعد هم انقلاب میشه و پرونده حضور مهاجرانی تو پرسپولیس، قبل از اینکه کامل باز بشه، بسته میشه.

گفتم که مهاجرانی رابطه خوبی با دربار داشت. مربی تیم ولیعهد هم بود. اینم گفتم که نظامی و در واقع درجه‌دار شهربانی بود. وقتی انقلاب شد، نیروهای انقلابی به ورزش و چهره‌های مهمش به چشم مهره‌های طاغوتی نگاه میکردن. تو اپیزود چهار داستان تعطیل شدن زمین‌های تنیس رو براتون تعریف کردم. اوضاع برای مهاجرانی، به فقط تعطیلی و بیکاری ختم نشد. اون‌طور که کیهان ورزشی مینویسه، تو تابستون سال ۵۸ یه گروه ۴۰ نفری ناشناس حمله میکنن به آپارتمان‌های ایران‌سکنا. این مجتمع که حوالی ده ونک قرار داشته و هنوزم هست، محل زندگی درجه‌دارها و کلا افراد رده میانی نظام بوده. در جریان این حمله حشمت مهاجرانی هم بازداشت میشه. اونطور که کیهان ورزشی مینویسه، حتی دفتر نخست‌وزیری دولت موقت انتقالی هم اطلاعی از هویت این گروه که مسلح هم بودن و دلیل حمله خبری نداشته.

تو اسناد روزنامه‌های وقت ردی از ادامه ماجراها و جزییات بیشتر نیست. خود مهاجرانی هم تمایلی به اظهارنظر نداره.

مهاجرانی سال ۵۹ از ایران خارج میشه. اصغر شرفی دوست صمیمی پرویز قلیچ‌خانی و یکی از بازیکن‌های مورد علاقه مهاجرانی هم باهاش همراه میشه. این دو نفر میرن امارات و کاری رو شروع می‌کنن که مهاجرانی توش استاد بلامنازع به شمار میاد: کار تو تیم‌های پایه.

امارات اون زمان چیزی به اسم تیم جوانان نداشت. مهاجرانی تیم‌های رده‌های سنی امارات رو ساخت و هدایت تیم ملی این کشور رو هم برعهده گرفت. سال ۱۹۸۰، تو اولین دوره جام ملت‌های آسیا بعد از انقلاب ایران، مهاجرانی سرمربی امارات بود. ایران که درگیر جنگ تحمیلی بود به عنوان قهرمان سه دوره اخیر مسابقه به مقام سوم رسید. امارات هم با هدایت مهاجرانی در اولین حضورش تو یه تورنمنت رسمی قاره‌ای یک امتیاز از چهار بازی گروهی کسب کرد. اون تیم البته پایه‌های تیمی رو ساخت که یک دهه بعد با هدایت ماریو زاگالو برای اولین بار در تاریخش راهی جام جهانی شد. حشمت مهاجرانی رو تو امارات به عنوان آدمی همکارهاش به یاد میاورن که با وجود افتخارات زیاد در گذشته، آدمی بسیار خاکی و اهل مشورت بود. همینطور بازیکن‌ها براش مثل بچه‌هاش بودن و هر شب به تک تک بازیکن‌ها تو اتاق‌هاشون تو هتل سر می‌زد.


حشمت مهاجرانی بعد از امارات مدتی هم سرمربی تیم ملی عمان و تیم الاهلی قطر بود. در تمام سال‌های بعد از انقلاب، نام حشمت مهاجرانی مثل نام پرویز قلیچ‌خانی کاپیتانش در تیم ملی یک نام ممنوعه بود. تلویزیون و رسانه‌های دولتی کمتر نامی از مهاجرانی میبردن و در بررسی افتخارات فوتبال ایران تلاش این بود که سرمربی قهرمان آسیا ناشناخته باقی بمونه.

مشکل مهاجرانی با جمهوری اسلامی البته به شدت مشکل قلیچ نبود. همین هم شد که سال ۸۶ مهاجرانی که عملا سرمربیگری رو مدت‌ها قبل رها کرده بود و در امارات مدیریت چندتا آکادامی رو به عهده داشت با خانواده‌ش به ایران برگشت.

حدود هفت سال طول کشید تا تلویزیون، مهاجرانی رو از ممنوع بودن خارج کنه. آذر ۹۳ تو روزهایی که شبکه ورزش هنوز سراسری نبود، مهاجرانی بعد از چند دهه روی صفحه تلویزیون ملی ایران ظاهر شد و تو برنامه استودیو ورزش، درباره برنامه‌های تیم ملی با کی‌روش صحبت کرد. چهار سال بعد از اون عادل فردوسی‌پور مهاجرانی رو به ویژه‌ برنامه جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه دعوت کرد. اون برنامه که با حضور علی پروین برگزار شد رو میشه اولین حضور واقعی مهاجرانی تو یه رسانه دولتی بعد از انقلاب دونست.

حشمت مهاجرانی در بخش اعظمی از افتخارات تاریخ فوتبال ایران شریک بوده و بخش مهمی از اون‌ها رو معماری و هدایت کرده اما برای سال‌ها از وطنش تر شد و حالا در ۸۱ سالگی، بخش مهمی از تاریخ فوتبال ایران رو روایت میکنه.

پادکستپادکست فارسیحشمت مهاجرانیفوتبال
پادکست اوتسایدرز، روایتی از زندگی‌ها، اتفاق‌ها و آدم‌های فراموش شده‌ی ورزش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید