چه خبرا؟ دانشجویان اقتصاد، این جاکوب کلیفورد است. به AC DC Econ خوش آمدید.
اکنون، در این ویدیوی خلاصه، همه چیزهایی را که برای یک کلاس اقتصاد خرد مقدماتی AP یا دانشگاه نیاز دارید، مرور می کنم. من خیلی سریع میرم اما به خاطر داشته باشید، این برای آموزش مجدد همه مفاهیم به شما طراحی نشده است.
آدرس ویدیو: youtube
میخواهید کامل اقتصاد خرد را آموزش ببینید؟ اینجا کلیک کن
این طراحی شده است تا به شما کمک کند درست قبل از ورود به آزمون بزرگ AP یا فینال بزرگ خود آماده شوید. همچنین، این یک راه عالی برای مرور چیزهایی است که میدانید و نمیدانید. با تماشای مجدد کل کلاس، می توانید چیزهایی را که باید به عقب برگردید و مطالعه کنید، متوجه شوید. و اگر ویدیوهای من را تماشا کرده اید، می دانید که من چیزی به نام بسته بررسی نهایی را می فروشم.
خوب، بیایید شروع کنیم.
حالا، چه در کلاس اقتصاد خرد ثبت نام کرده باشید و چه در کلاس اقتصاد کلان، همه چیز یکسان شروع می شود. برای یک دوره مقدماتی مقدماتی اقتصاد، با ایده Scarcity شروع می شود. ایده کمبود این است که ما خواسته های نامحدود و منابع محدودی داریم. همچنین، می توانید ایده هزینه های فرصت را بیاموزید.
این ایده ای است که هر چیزی هزینه دارد، درست است؟ مهم نیست که چه چیزی تولید می کنید. شما باید چیزی را برای تولید رها کنید یا هر تصمیمی که بگیرید هزینه دارد.
اکنون، این مفاهیم با منحنی امکانات تولید همراه می شوند. این اولین نموداری است که در اقتصاد یاد می گیرید.
ترکیبات مختلف تولید دو کالای مختلف با استفاده از تمام منابع شما را نشان می دهد. بنابراین هر نقطه از منحنی کارآمد است، مانند اینکه شما از تمام منابع خود به طور کامل استفاده می کنید.
هر نقطه در داخل منحنی ناکارآمد است. هر گونه اشاره در اینجا خارج از منحنی با توجه به منابع فعلی شما غیرممکن است. و دو شکل مختلف وجود دارد که باید به خاطر بسپارید، اگر یک خط مستقیم باشد، تولید احتمالاً منحنی است.
این بدان معناست که هزینه های فرصت ثابت وجود دارد، به این معنی که منابع برای تولید محصولات مختلف بسیار مشابه هستند. بنابراین منابع مشابه، اگر یک خط مستقیم باشد، اگر یک طرح قایق مقعر به مبدأ باشد، به این معنی است که منابع خیلی مشابه نیستند.
بنابراین وقتی یکی از یکی را بیشتر تولید می کنید، باید بیشتر و بیشتر از دیگری به دست آورید.
به این قانون افزایش هزینه فرصت می گویند. اکنون، اگر منابع بیشتری مانند زمین، نیروی کار و سرمایه یا منابع کمتر یا فناوری بهتر داشته باشید، این منحنی می تواند تغییر کند.
چیز دیگری که منحنی را تغییر می دهد تجارت است اگر کشور دیگری با کشور دیگری تجارت کند، که می تواند تولید خود را تغییر دهد، احتمالاً به صورت منحنی، اما نشان می دهد که چقدر می توانند مصرف کنند، نه در واقع تولید.
بنابراین در واقع میزان تولید شما را تغییر نمیدهد، اما میتوانید فراتر از تولید خود مصرف کنید، احتمالاً به صورت منحنی. و این ما را به سخت ترین بخش این واحد، یعنی ایده مزیت نسبی می رساند. مزیت نسبی این ایده است که کشورها باید در محصولاتی تخصص داشته باشند که هزینه فرصت کمتری دارند.
مزیت نسبی
بنابراین اگر شما یک چیز تولید می کنید و من چیز دیگری تولید می کنم، اگر بتوانم هزینه فرصت کمتری نسبت به شما تولید کنم، باید این را تولید کنم، شما باید چیز دیگری را تولید کنید و سپس ما تجارت کنیم.
اکنون دو چیز متفاوت وجود دارد که باید مزیت مطلق و مزیت نسبی را به خاطر بسپارید. مزیت مطلق یک شوخی است. آسان است. شما فقط متوجه می شوید که چه کسی بیشتر تولید می کند.
یعنی مزیت مطلق دارند. مزیت نسبی مستلزم انجام برخی محاسبات یا انجام سریع و کثیف است. اگر ویدیوی خلاصه واحد من را دیدید و به شما می گوید چه کسی باید در چه چیزی تخصص داشته باشد.
حالا چیز دیگری که باید یاد بگیرید ایده شرایط تجارت است، به این معنی که چند واحد از یک محصول را باید با محصول دیگر مبادله کنند که به نفع هر دو کشور نباشد؟ این ایده شرایط تجارت است.
در این بخش شما همچنین یک نمای کلی از سیستم های مختلف اقتصادی مانند سیستم بازار آزاد، سرمایه داری و ایده اقتصاد دستوری و اقتصاد مختلط دریافت می کنید.
ما در این طبقه بر سرمایه داری تمرکز خواهیم کرد. و بنابراین شما مدل جریان دایره ای را یاد می گیرید. مدل جریان دایره ای به شما نشان می دهد که مشاغل و افراد و دولت و نحوه تعامل آنها با یکدیگر وجود دارند.
فقط به یاد داشته باشید، کسب و کارها هم دو چیز متفاوت می فروشند و هم می خرند.
آنها محصولات را می فروشند و منابع می خرند. بنابراین یک بازار محصول و یک بازار منابع وجود دارد و افراد، من و شما، ما محصولات می خریم و منابع خود را می فروشیم و دولت نیز کارهایی را انجام می دهد. چیز دیگری که در اینجا می خواهید یاد بگیرید برخی از لغات مانند پرداخت های انتقالی است. این زمانی است که دولت به افرادی مانند w پول می دهد
elfare، اما برای خرید چیزی نیست، فقط برای ارائه برخی خدمات عمومی است. و همچنین ایده یارانه ها را زمانی یاد می گیرید که دولت پول کسب و کار را برای تولید بیشتر فراهم کند.
و همچنین در مورد ایده پرداخت فاکتور صحبت خواهید کرد. بنابراین افراد منابع خود را می فروشند و کسب و کارها فاکتورهای پرداختی را به آن افراد می پردازند. به طور کلی. یادگیری واحد یک سریع و آسان است. من به آن حدود سه در سطح دشواری از ده می دهم.
این یک واحد سریع است. باعث می شود شما آن را بدست آورید باعث می شود مزیت نسبی داشته باشید. اکنون، واحد دو پایهای را برای هر کاری که قرار است بعداً انجام دهید، تنظیم میکند. شما با تقاضا و عرضه شروع می کنید. به یاد داشته باشید، تقاضا یک منحنی شیب دار رو به پایین است که قانون تقاضا را به شما نشان می دهد.
وقتی قیمت بالا می رود، مردم کالاهای کمتری می خرند، درست است؟
وقتی قیمت پایین می آید، مردم بیشتر خرید می کنند. این ایده قیمت و مقدار تقاضا است. این ایده را درک کنید که این منحنی به سه دلیل اثر جانشینی، اثر درآمد، و قانون کاهش سودمندی حاشیه، شیب رو به پایین دارد. عرضه قانون نیز وجود دارد.
وقتی قیمت بالا می رود، مردم بیشتر تولید می کنند. قیمت پایین می آید، مردم کمتر تولید می کنند، درست است؟
قیمت بالا می رود، عرضه کمیت بالا می رود، قیمت پایین می آید، عرضه کمیت کاهش می یابد.
حالا با هم تعادل را تشکیل می دهند. لطفا توجه داشته باشید، در صورت افزایش قیمت، تغییری وجود ندارد.
قیمت منحنی را تغییر نمی دهد، فقط در امتداد حرکت می کند. منحنی زمانی که قیمت پایین است کمبود ایجاد می کند یا زمانی که قیمت بالاتر است مازاد ایجاد می کند. همچنین باید متوجه شوید که چه زمانی تغییرات فردی واقعی وجود دارد.
بنابراین فقط چهار چیز می تواند اتفاق بیفتد. تقاضا می تواند افزایش یابد، تقاضا می تواند کاهش یابد، عرضه می تواند افزایش یابد یا عرضه می تواند کاهش یابد.
و شما فقط نمودار را تماشا کنید. نمودار را رسم کنید به شما می گوید که هر بار دقیقاً چه اتفاقی برای قیمت و مقدار می افتد. اکنون، زمانی که دو منحنی به طور همزمان جابجا می شوند، یک جابجایی دوگانه وجود دارد. زمانی که دو منحنی جابهجا میشوند، یک قانون تغییر دوگانه وجود دارد. به یاد داشته باشید چیزی نامشخص خواهد بود، درست است؟
شما نمی توانید بگویید چه اتفاقی می افتد چه قیمت و چه مقدار. ترفند اینجا این است که نمودار را بکشید، تغییری را که رخ می دهد ترسیم کنید، و این به شما می گوید که در نهایت به کجا می رسید. هر کدام یکسان به نظر می رسد به این معنی است که نامشخص است زیرا نمی توانید بگویید که قیمت بالا می رود یا کاهش می یابد.
یک ترفند دیگر این است که واقعاً می توانید آن را جدا کنید. بنابراین اگر تقاضا افزایش یابد و عرضه افزایش یابد، در واقع می توانید این دو مورد را از هم جدا کنید.
این نتایج را کنار هم قرار دهید، و به شما می گوید که کدام چیز نامشخص است، قیمت یا کمیت. موضوع بعدی که باید در مورد آن صحبت کرد، ایده جایگزین ها و مکمل ها است.
به یاد داشته باشید، جایگزین ها دو محصولی هستند که شما به جای یکدیگر خریداری می کنید. مکمل ها دو چیز هستند که با هم می خرید. قیمت یکی بر تقاضا برای دیگری تاثیر می گذارد.
نرمال و پست هم وجود دارد. کالاهای معمولی وقتی درآمدشان بالا می رود، مردم بیشتر از آن می خرند. کالاهای نامرغوب. وقتی درآمد بالا می رود، مردم کمتر از آن می خرند. سخت ترین قسمت احتمالاً در کل این واحد ایده ارتجاعی است.
کشش نشان می دهد که چگونه مقدار تغییر می کند زمانی که تغییر در قیمت وجود دارد. الاستیک به این معنی است که وقتی قیمت کمی بالا می رود، مردم بسیار کمتر خرید می کنند. بنابراین مقدار نسبت به تغییر قیمت بسیار حساس است. و وقتی قیمت پایین می آید، مردم خیلی بیشتر خرید می کنند. حساس به تغییر در قیمت غیر کشسان به نظر می رسد این است.
این ایده است. وقتی قیمت بالا می رود، مردم آنقدر کمتر خرید نمی کنند. وقتی قیمت پایین می آید، مردم فقط کمی بیشتر خرید می کنند. بنابراین انسان غیرکشسان یعنی کمیت نسبت به تغییر قیمت حساس نیست.
در این واحد با ضریب کشش تقاضا نیز آشنا می شوید که سخت به نظر می رسد اما سخت نیست.
فقط یک درصد تغییر در مقدار تقسیم بر درصد تغییر در قیمت است. این عدد به شما می گوید که تقاضا چقدر کشش دارد. اگر به شما می دهد که قدر مطلق عددی بزرگتر از یک است، به این معنی است که تقاضای کشسانی آن است. و اگر کمتر از یک باشد، آن را به یک تقاضای غیر کشش تبدیل می کند. همچنین، باید ایده کشش قیمت متقاطع را که همان معادله است، درک کنید.
اما این یک درصد تغییر در مقدار یک محصول نسبت به درصد تغییر قیمت یک محصول کاملا متفاوت است. و به شما می گوید که مکمل یا جایگزین هستند. عدد مثبت به این معنی است که آنها جایگزین هستند. عدد منفی به این معنی است که آنها مکمل هستند.
ضریب کشش درآمدی نیز وجود دارد که همان ایده است به جز اینکه درصد تغییر کمیت تقسیم بر درصد تغییر در درآمد است.
عدد مثبت به معنای کالای معمولی است. عدد منفی به معنای کالای پست است. اکنون، وقتی در مورد کشش صحبت می کنید، چیزی به نام آزمون درآمد کل نیز وجود دارد. این فقط در مورد تقاضا صدق می کند. نگران عرضه نباشید
با عرضه کار نمیکنه ایده این است که اگر قیمت بالا برود و درآمد کل افزایش یابد، به این معنی است که تقاضا باید غیرکشش باشد.
اگر قیمت کاهش یابد، کل درآمد کاهش می یابد. سپس باید غیر ارتجاعی باشد. حال، اگر قیمت بالا برود و کل درآمد کاهش یابد، به این معنی است که کشش دارد.
و این به اندازه این جعبه در اینجا مربوط می شود. بنابراین در کنار هم، باید اینجا بگویید، این اینلا است
تقاضای ثابت در اینجا، تقاضای کشسانی است. هنگامی که قیمت کاهش می یابد، هر تقاضای کشسانی، درآمد کل کوچکتر می شود. آن جعبه کوچکتر می شود.
در اینجا، وقتی قیمت کاهش می یابد، کل درآمد بیشتر می شود. این باید تقاضای کششی باشد. آزمون درآمد کل بازگشت به عرضه و تقاضا. اطمینان حاصل کنید که می توانید مازاد مصرف کننده و تولید کننده را تشخیص دهید.
مازاد مصرف کننده درست اینجاست. مازاد تولید کننده همانجاست. مازاد مصرف کننده تفاوت بین آنچه شما مایل به پرداخت هستید و آنچه پرداخت کرده اید است. و مازاد تولید کننده تفاوت بین قیمت و چیزی است که کسی می خواهد آن را به آن بفروشد. بازار رقابتی و کارآمد مازاد مصرف کننده و تولید کننده را به حداکثر می رساند.
بنابراین چیزی به نام کاهش وزن مرده وجود ندارد. حالا بیایید در مورد سقف و کف صحبت کنیم. وقتی دولت وارد می شود و قیمت ها را تعیین می کند، وقتی در تعادل نیست. این ایده کنترل قیمت است. یک سقف شبیه این است.
به یاد داشته باشید، اگر سقفی الزام آور باشد، همیشه زیر حد تعادل می رود. اگر سوال می گوید سقف بالاتر از حد تعادل است، فقط به یاد داشته باشید، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. قیمت و مقدار تغییر نمی کنند. یک طبقه شبیه این است. درست؟
ایناهاش. یک طبقه همیشه بالاتر از حد تعادل است. بنابراین کف قیمت وجود دارد. همچنین باید بتوانید مازاد مصرف کننده و تولید کننده را در هر یک از آنها تشخیص دهید. مازاد مصرف کننده و مازاد تولید کننده.
کاهش وزن Deb برای سقف و کف به این شکل است، درست است؟ این ایده است. Deb که از دست دادیم ایده مازاد بهبود مصرف کننده از دست رفته است یا اینکه در بازار کارآمد نیستیم. یک بازار رقابتی، کارآمد، بدون کاهش وزن، سقف، کف، انحصارات، مفاهیم دیگری که بعداً یاد می گیرید این ایده کاهش وزن مرده را ایجاد می کند. مفهوم دیگری که ممکن است ببینید که شبیه این است، اما متفاوت است، ایده تجارت بینالمللی است.
اگر بتوانیم محصولات دیگر را با قیمت جهانی ارزانتر بخریم. این بدان معناست که قیمت کاهش خواهد یافت، و این بدان معناست که مازاد تولید کننده کوچکتر می شود، اما مازاد مصرف کننده بزرگتر می شود.
مصرف کنندگانی که مایل به پرداخت دیپیای هستند می توانند بیشتر خرید کنند. ما مقدار کمبودی را وارد می کنیم که به طور معمول وجود دارد، که دیگر وجود ندارد. ممکن است سوالی در مورد تعرفه مشاهده کنید.
اگر این قیمت جهانی بالا برود چون دولت می گوید ما آن قیمت پایین را دوست نداریم، تعرفه بگذاریم. که باعث کاهش وزن مرده مانند این می شود. و یک جعبه درآمد تعرفه درست در وسط وجود دارد.
مورد بعدی ایده مالیات است. باید منحنی عرضه به سمت چپ تغییر کند.
این مالیات بر واحد است. شما می توانید جعبه درآمد مالیاتی را تشخیص دهید. توجه داشته باشید که فاصله عمودی بین دو منحنی عرضه، مقدار مالیات بر واحد است. کادر بالا به شما می گوید که مصرف کنندگان چقدر از مالیات پرداخت می کنند. کادر پایین نشان می دهد که تولیدکنندگان چقدر مالیات پرداخت می کنند.
همچنین میتوانید کل هزینههایی را که برای هر محصولی که این محصول خرج میشود و تولیدکنندگان چقدر از آن را نگه میدارند، بیابید. این درآمد خالصی است که تولیدکنندگان در واقع باید آن را حفظ کنند. همچنین، باید بتوانید متوجه شوید که وقتی کشش به این نمودار تغییر می کند چه اتفاقی می افتد و چه کسی مالیات را پرداخت می کند. بنابراین، در اینجا به شما نشان میدهد که وقتی تقاضا به شکلهای مختلف و کششهای متفاوت است، چه کسی برای مالیات پرداخت میکند؟ به یاد داشته باشید، زمانی که تقاضا کاملا بی کشش است، مصرف کنندگان تمام مالیات را پرداخت می کنند.
درست. هر چه کشش بیشتر شود، تولیدکنندگان مالیات بیشتری می پردازند. سرد. این خیلی چیزهاست. اما هنوز یک چیز دیگر وجود دارد که باید یاد بگیرید.
کمی متفاوت است. ایده انتخاب مصرف کننده این ایده ای است که شما دو نفر دارید.