یکی از بیماری های مزمن و غامضی که در حوزه مدیریت اجرایی کشور و در حیطه های مختلف مشاهده می شود و طیف وسیعی از مدیران سنتی را مبتلا بِهِ ، چنین شیوه هایی می بینیم ، اصرار بر انجام کارها به شیوه سخت آن است. به عبارت دیگر باز کردن گره هایی با دندان زمانی که با دست باز می شود!
اختراع دوباره دوچرخه در زمانی که سالها پیش این اختراع انجام شده و به ثبت رسیده نمونه جالبی برای مثال از مدیریت هایی است که پیشرفت دانش و بینش بشر را کم ارزش یا بی ارزش می پندارند و برای هر کالا یا خدماتی ، برای هر استراتژی و تاکتیک و تکنیکی ، حتی اگر سالها قبل مورد بررسی ، سنجش ، بکارگیری و رفع اشکال شده باشد و امروز امتحانش را پس داده باشد ، مدیران ما تمایلی به تحقیق و مطالعه و استفاده از آن دستاوردها ندارند. خود را بی نیاز می دانند و ترجیح می دهند راه را از ابتدا شخصا بیازمایند. هزینه آزمون و خطا ها فاقد اهمیت است و ما ترجیح می دهیم خود تجربه کنیم.
در جهان قبل از ورود به هر موضوعی با شیوه های پیشرفته روش تحقیق ، آخرین نتایج کار بر روی هر پروژه را از سراسر جهان گرد آوری می کنند و مجدداً مورد توجه، تعمق و ارزیابی قرار می دهند و سپس برای یک سانتیمتر تعمیق بخشیدن به عمق آن دستاورد کار را از پایان راه دیگران ، آغاز می کنند در نتیجه از تمامی تلاش های مدون بشر و ثبت دانش در آن خصوص آگاه و بهره مند می شوند و به توسعه ، تعمیق و غنای آن می افزایند و در این شیوه سرعت پیشرفت بشر در ابتدایی ترین تا پیشرفته ترین امور سرعت می یابد .
ما در سرزمین خود چه می کنیم؟ آزموده را می آزماییم.
ما همه دانای مطلق هستیم. همه چیز را می دانیم . از سایرین بهتر می دانیم. لذا خود را از آموختن محروم می کنیم چون خود را بالاتر از آن می بینیم که ببینیم و بشنویم و بخوانیم و یاد بگیریم.
سرعت تغییرو تحول و ارتقائ دانش در ابعاد مختلف باور نکردنی شده و هر لحظه به این سرعت افزوده می شود . نکته اینجاست که رشد دانش امروز به واسطه دستاوردهای بشر دیگر پلکانی نیست بلکه تساعدی شاهد تحولات هستیم و هر چه سریع باشیم همچنان از آن عقب می مانیم. این امر باعث می شود آنها که خود را از یادگیری دائمی بی نیاز می بینند هرگز به این پیشرفت ها نزدیک هم نخواهند شد چه رسد به آنکه بخواهند به توسعه و بومی سازی آن بیاندیشند.
در این میان کشوری داریم که به واسطه نگاه های مختلف حاکم بر آن در انتخاب مدیران ارشد اش به نگاه و دانش و بینش افراد هیچ اهمیتی نمی دهد. وقتی مدیر ارشدی در راس یک وزارتخانه ، بالاتر یا پایین تر از آن درک صحیح ، به روز و کاملی از لزوم بهره وری از دستاوردهای جامعه جهانی و تجارب بشر نداشته باشد ، شروع می کند به تجربه کردن و آزمون و خطا. حتی به دستاوردهای دولت های قبلی و مدیران قبلی نیز توجهی نمی کند و خود باید دوباره بیازماید.
از بالاترین سطوح اجرایی تا سازمان های بزرگ و متوسط و کوچک همه در کوران و سردرگمی دوباره آزمودن، سخت ترین راه ها را بر می گزینند ، راه هایی که اغلب در گذشته به ناکارآمدی آن رسیده اند و تغییر روش داده اند لیکن چون ثبت و انتقال و مطالعه دانش مدیران گذشته داخلی و مدیران فعلی جهان پیشرفته ، جایی در این سطوح ندارد . آزموده را چند باره می آزماییم و در چرخه تسلسل باطل خود باوری کاذب در جا می زنیم.
گاهی گرته برداری و کپی کردن خوب از شیوه های کشورهای موفق در اقتصاد در سیاست در فرهنگ در اداره جه معه در تمامی اموری که ما در آن رتبه ای برتر نداریم راه سرعت بخشیدن به پیشرفت است. بهترین ها را پیدا کنیم و روش هایشان را شناسایی کنیم و عینا تکرار کنیم آنچه کرده اند و آنها را به پیشرفت رسانده.
انتخاب سخت ترین راه عدم توجه به دستاوردهای بشر و آزمودن آزموده ها است...