اگر نوشتن را حق خودم بدانم، مراقبت می خواهد. من مالک نوشتن می شوم و می نویسم، می نویسم ...
هر بار کتاب "حق نوشتن" را به دست می گیرم به قول نویسنده ی گرا می اش خانم جولیا کامرون، چاه درونی ام پر می شود و من از آن چاه "کلمه" بیرون می کشم و می نویسم. به همین راحتی. یا فرشته های الهام به سراغ من می آیند و دستی به قلم می برم.
نوشتن یعنی محکم کردن زیر پایمان به هنگامه ای که زمین می لرزد، کوه جابجا می شود و من همچون استوار و توکل کننده باقی می مانم. اگر نوشتن الهام است و از سوی خداست پس من به همان قلمی که قسم خورده است، قلپ قلپ از کلمات می نوشم و آرامش خیال را در سایه ی مهر نوشتن تجربه می کنم. روز به روز.
کل کتاب هر سطرش برایم الهام بخش است. ابزارهایی معرفی شده است که به هنگام نجوشیدن چشمه ی زلال نوشتن می شود دست به ابزار شد و دوباره از نو شروع کرد. ساده ترین راه ها را که اگر کمی فکر کنیم به آن می رسیم. یکی از راه های انگیزه بخشیدن به خود داشتن لیستی از ای کاش هایمان است. لیستی از آرزو ها و افتخارها. این افتخار ها مانع از آن می شود به هنگامه ای که سانسورچی درونمان حمله ای به اعتبارمان می کند. اعتباری که در نظام ارزشی خود قوت گرفته اند. فهرست آرزو ها که با ای کاش شروع می شود می تواند لایه های پنهان ذهنمان را در طول روز ها درگیر خود کند و اینجا به ناخودآگاه باید اطمینان کرد و کار را به کاردان سپرد.
ای کاش پول کلان داشتم که دستی را که افتاده است بالا می بردم.
ای کاش افکار بیهوده از ذهن آدم ها به یکباره جمع می شد و در زیر گدازه های کوه تنمان مدفون می شد.
ای کاش...
ای کاش ...
این ای کاش ها ابزار تشرف اند و یکپارچگی شدنمان را و شروع دوباره نوشتن را تضمین می کنند.
و لیست افتخارآفرین هم مشت محکمی بر دهان افکار حمله کننده به اعتبارمان می باشد.
پیمان میرجوادی
یادداشت روز یکم از چالش یادداشت روزانه