پرک نجومی
پرک نجومی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

جنگجویانی که قسم خورده هیچ کس نیستند

فریلنسر کسی ست که لنس فری دارد! جدی میگم. اوایل قرن 19 میلادی شوالیه والتر اسکات این کلمه رو که از دو تا کلمه free و lance تشکیل شده بود "اختراع" کرد که به جنگجوهایی که قسم خورده کسی نبودن اطلاق بشه. تا امروز کلی دستخوش تغییرات تاریخی شده و کسایی که قسم خورده شرکت یا سازمان خاصی نیستنَم در بر می گیره.

پس ما با یه لپ تاپ و یه سری توانایی "قابل حمل" شدیم فریلنسر. رشته لیسانس من مترجمی انگلیسی بود. چون عاشق یادگیری زبان (هر زبانی) بودم. وقتی رشته هایی مث مترجمی میخونی خواه ناخواه از همون ترم اول فریلنس میاد سراغت. اینجوری بود که من تو 18 سالگی اولین پروژه فریلنسمو گرفتم که برای هر صفحه ترجمه حدود 3هزار تومن دستمزد داشت.

خوبیای فریلنسر بودن

اولین خوبیش این بود که نه با کلاسا تداخل داشت نه اجباری توی کار بود. پس کارمو ادامه دادم، از ترجمه مقاله های انگلیسی به فارسی کامل صرف نظر کردم و کلا رفتم تو کار فارسی به انگلیسی. در کل این اجبار نداشتن نکته خیلی مثبت و جذابی بود.

دومین نکته مثبتش این بود که هرجا میشد لپ تاپ ببری کار هم میتونستی بکنی (این دلیل خیلیاس برا فریلنسر شدن). ینی میرفتم مسافرت بعدازظهر و تایمایی که همه داشتن استراحت میکردن من کار می کردم.

سومین خوبیش این بود که تایم کار دست خودم بود و مسیر خونه تا کار برابر بود با مسیر تخت تا میز تحریر.

چهارمیش که برا خودم خیلی مهم بود، این که خاله زنک بازیا و مشکلاتی که خیلی از شرکتا به خاطر غیرحرفه ای بودن دارنو اصلا نداشتم. حرص نیم خوردم که آخه چرا مدیر یه شرکت باید این مدلی تصمیم بگیره؟ تنها کسی که باهاش طرف بودم مشتری بود که اونم اگه سر وقت کارو تحویل بدی و استاد راهنما یا ژورنالی که براش مقاله رو فرستادن ایرادی از ترجمه نگیره، راضی و خوشحاله و به بقیه هم معرفیت می کنه.

پنجمین نکته مثبت فریلنسینگ اینه که خیلی چیزا میتونی کنار کارت یاد بگیری. برای همین من کم کم از ترجمه رسیدم به تولید محتوا. اولین تجربه م هم با یه صفحه اینستاگرام بود که اخبار موبایل و اپلیکیشن میذاشتن و پست گذاشته بودن که یه نفرو میخوان که اخبارو براشون ترجمه کنه. و من چون لنسِ فری داشتم دایرکت دادم بهشون و همکار شدیم.


بدیای فریلنسر بودن

همه چیز خوب بود تا فصل امتحانا. درست وقتی که من امتحان داشتم بقیه م داشتن و باید پروژه تحویل می دادن، پس ترجمه ها تو فصل امتحانا زیاد می شد. چون بعد از فصل امتحانا خشکسالی ترجمه میومد اولین اجبار این بود که یا کارای بدموقع شب امتحانی و فورس ماژور رو قبول کنم، یا مدت زیادتری پول نداشته باشم.

دومین نکته منفی این که منم مث اکثر آدما دِیقه نَوَدی ام و این باعث میشد خیلی وقتا مجبور شم تا ساعت 4-5 صبح بشینم پای یه ترجمه که تو تاریخ قول داده شده تحویلش بدم. ینی این نتیجه اجبار نداشتنه و این که تایم کار دست خود آدمه.

سومیش این که رو این حساب که هر جا بخوای میتونی کار کنی، لپ تاپ سنگینمو همه جا میبردم و شاید 20% مواقع واقعا می رسیدم کار کنم. و خب خیلی وقتا آدم تمرکز لازمو نداره تو محیطای دیگه. اینم یکی دیگه از دلیلایی که کار می موند برا دِیقه نود. چون آدم فکر میکنه همه جا میتونه کار کنه و ممکنه تایم جداگونه کافی نذاره برا کار.

چهارمین نکته منفی که کسایی که تو خونه کار کرده باشن قطعا تجربه ش کردن، اینه که یه سری کارِ خونه به آدم محول میشه (فارغ از جنسیت) و به هرحال مورد خطاب قرار میگیری که بازم باعث میشه تمرکزت به هم بخوره.

پنجمین چیزی که یه کم منفیه، اینه که باعث میشه آدم یه کم خودمحور بشه توی کار و کار گروهی سخت تر بشه.
ششمیش این که سابقه ت بدون بیمه س و جایی نمیتونی ثابت کنی که این سابقه کارو داری.

از این انشا چه نتیجه ای میگیریم؟

درسته که تعداد خوبیا کمتر از بدیاس، ولی کیفیتشون مهمه! فریلنسر بودن فقط به خاطر این نیس که رئیس خودت باشی و هر وقت خواستی هر جا بری، به خاطر اینه که اگه کارت جای خلاقیت داشته باشه میتونی واقن خودت باشی و کلی چیز جدید یاد بگیری.

نهایتا این که من با این که 3-4 ساله کار تمام وقت دارم و تو شرکت کار میکنم، هم چنان کار فریلنسمو نگه داشتم. نه فقط به خاطر پول اضافه تری که میگیرم، به خاطر این که حس فریلنسر بودن متفاوته و دلم نمیاد از جامعه فریلنسرا جدا شم.

سلام. من اسم کاملم پرکه و یعنی "ستاره سهیل". فارغ التحصیل زبان انگلیسی ام و از سال 91 تو تولید محتوا و دیجیتال مارکتینگ کار میکنم. براهمین تصمیم گرفتم خودمم مستقل یه چیزایی بنویسم گاهی. و اومدم ویرگول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید