یکی از مشکلات بزرگی که اکوسیستم استارتاپی ایران رو دچار مشکل کرده، کمبود نیروی متخصص هست. اما این موضوع با وجود آموزشهای کیلویی در وبسایتهایی مثل مکتبخونه خیلی عجیب هست. یا برای مثال وقتی در توییتر کلیدواژههای مرتبط با برنامهنویسی رو جستجو میکنید با جمعیت بالایی از علاقهمندان به این حوزه مواجه میشید.
در این یادداشت دیدگاه شخصی خودم رو نسبت به این موضوع شرح میدم.
تنها روش یادگیری کامل یک زبان انسانی جدید حضور در فرهنگ اون زبان و مکالمه روزانه هست. تنها در این صورت مفاهیم اون زبان وارد ناخودآگاه ما میشه و نیاز پیدا نمیکنیم به تفکر در رابطه با نحوه پیادهسازی گرامر در جملات.
همونطور که تنها راه یادگیری رانندگی، تمرین با خودرو در خیابانها و تقاطع با ترافیک کم و زیاد هست.
این قضیه در رابطه با کسب مهارت و تخصص هم کاملاً صادق هست. هر مهارت و تخصصی یک خواستگاهی داره که مفاهیم و نکات اون مهارت و تخصص با زبان و فرهنگ اون خواستگاه بیان و پیاده شده و تمامی افراد از فرهنگها و زبانهای دیگر که علاقهمند به یادگیری اون مهارت و تخصص بودند، برای رسیدن به مقام متخصص، مجبور به یادگیری فرهنگ و زبان اون مهارت شدند.
با بسط دادن این موضوع به یادگیری تخصصهای مرتبط با حوزه آیتی هم میشه به این نتیجه رسید که آموزشهای ارائه شده به زبان فارسی در این حوزه نه تنها از شما یک متخصص نمیسازند بلکه شما رو در مسیر فراگیری تخصص گمراه میکنند. لازم به ذکر هست که اهداف این آموزشها نیز تنها کسب ثروت و شهرت برای سازنده میباشد، نه کمک به دانشجو.
متاسفانه اکثر نیروهای استخدامی موجود در استارتاپهای ایرانی، تخصصهاشون رو با این آموزشهای فارسی به دست آوردند و محصولاتی رو تولید کردند که پاسخگوی نیاز یک کشور نیست. این افراد به مانند ویروس پخش شدند و افراد تازهوارد دیگر رو هم با معرفی آموزشهای فارسی درگیر کردند. در نتیجه این موضوع و با پر شدن استارتاپها از این افراد، متخصصین واقعی یا مهاجرت کردند و یا توسط همین افراد در روند استخدام رد میشند.
تمامی اینفلوئنسرهایی که از آموزش برای بالارفتن و کسب ثروت و شهرت استفاده میکنند شیاد هستند، فرقی نداره آموزش برای میلیاردر خود ساخته شدن باشه یا آموزش برنامهنویسی.