سلام :))
اومدیم با سووومین ماه از دومین فصل چالش کتابخوانی طاقچه، کتابی که هم بچه ها دوستش داشته باشند و هم آدم بزرگ ها.
برای این ماه، کتاب "رویای دویدن" رو انتخاب کردم.
نویسنده وندلین ون درانن
مترجم :آناهیتا حضرتی
از انتشارات پرتقال
خلاصه داستان اینه که شخصیت اصلی، که دختر مدرسه ایه، دونده تیم مدرسه شونه. تو قسمت سرعت و استقامت کار میکنه. بعد از یه مسابقه ای که توی اون مسابقه بهترین رکورد 400 متر رو ثبت میکنه، برای اتوبوس مدرسه در لاه بازگشت از مسابقات سانحه اتفاق میفته و دخترک یکی از پاهاش رو از دست میده.
دکتر ها میگن شانس آورده که پاش، از پایین زانو قطع شده. ولی به هرحال حادثه انقدر براش سنگین بوده که خیلی حس ناامیدی میکنه و به این چیزها توجه نداره.
ما اوایل داستان، با ماجراهای ناامیدی ها و ترس و اضطراب های دختر مواجهیم. بعد از یه مدت که از قطع پاش میگذره، از یه جای داستان، هم تیمی های دختره سعی میکنن هرجور میتونن بهش کمک کنن. و مربیش بهش کلیپ های افرادی رو نشون میده که با پاهای مصنوعی، توی مسابقات شرکت میکنن.
یکی از نکاتی که برای من تو کتاب خوندن هام همیشه جذابه، اینه که وقتی دارم کتابی رو میخونم، به کتاب دیگه ای اشاره بشه که اون رو هم خوندم:))
تو این کتاب، به قطع پای ایمی پردی اشاره میشه. که من کتاب "روی پاهای خودم" که نوشته خودشه از این تجربه اش توی زندگی نوشته. کتاب ایمی، تجارب قطع پا و نهایتا دوباره سرپا شدن و زندگی رو از سر گرفتن رو، در مقایسه با این کتتب بسیار بهتر و عمیق تر بیان کرده.
نمیدونم نویسنده این رمان، آیا تجربه قطع عضو در خودش یا نزدیکانش داشته یا برای این پروژه با افرادی که این اتفاق براشون افتاده مصاحبه کرده یا نه. ولی خب طبیعتا ایمی داشته از تجربه زیسته مینوشته. و معلومه که عمیق تر نوشته میشه نسبت به زمانی که بخوای به شکل رمان در بیاریش.
عشقی که دختر داستان (جسیکا) به دویدن داشت، جذاب بود. من دوستیش با دختری که همکلاسیش بود و فلج مغزی، خیلی دوست داشتم. چقدر دوستش نوع تفکرات عمیق و ارزشمندی داشت.
همش حس میکردم اون کمکی که به جسیکا شد و تا آخر داستان معلوم نشد چه کسی بانی اون کمک بزرگ بود، از طرف معلمش بود.
هر دفعه کتاب هایی در مورد این اتفاقات که یکدفعه میفته و کل روند معمولی زندگی فرد رو زیر و رو میکنه میخونم، هم از اینکه نهایتا با گذر زمان، همه چی به روند عادی، به سبک خودش، برمیگرده شگفت زده میشم، هم اینکه چه سبک زندگی ای انتخاب میکنن برای ادامه زندگیشون، منو امیدوار میکنه.
ترجیح میدادم تجربه های اتفاق افتاده برای جسیکا رو، با بار احساسی بیشتری تعریف کنه. یه جاهاییش یذره مصنوعی بود و از اون طرف از یه قسمت کتاب به بعد، انگار افتاد رو شیب تند و توصیفاتش سرسری شد. و اونقدر نمیشد باهاش همزاد پنداری کرد.
این کتاب، 344 صفحه است. من از طاقچه بی نهایت خوندمش.
نمره ای که بهش میدم ⭐️⭐️⭐️