- استاد نیروی محرکه و انگیزه شما در فعالیتهایتان در زمینهکاریتان چیست؟
- آن چیزی که در متالورژی برای من جذابیت دارد آن است که شاخه ای از علم است که گستردگی خیلی زیادی دارد. در مهندسی مواد با شاخههای مختلفی سروکار داریم. از نظر تولید مواد، تغییر خواص مواد، طراحی آلیاژ، بحثهای مکانیک شکست... جنبههای خیلی زیادی وجود دارد. خود رشته هم خیلی کلیدی است. همه رشتههای مهندسی برای بهبود کیفیت زندگی و رفاه بشر هستند. وقتی در مورد شاخههایی از علم و فناوری صحبت میشود که کیفیت زندگی بشر آینده را تعیین میکند، میگویند مثلا یکی آی. تی است، یکی بایوتکنولوژی هست و یکی هم مهندسی و علم مواد. تاثیر مهندسی و علم مواد در شاخه علم و فناوری بر روی کیفیت زندگی بشر خیلی پررنگ است. کشورهای پیشرفته هرکدام برنامههای خیلی جدی در حوزه توسعه مواد دارند. مثلا همین آمریکا چند سال پیش در زمان اوباما یک برنامهای را تحت عنوان «ژنوم متریال[1]» پایهریزی کردند. در این برنامه آمده بود که «اگر ما میخواهیم شماره یک دنیا باشیم باید بتوانیم مادههای پیشرفته را خیلی زودتر وارد بازار بکنیم». چرا؟ آنجا هم ذکر شده بود که «رفاه اجتماعی، سلامت و بحث انرژی و امنیت ملی همه وابسته به بحث مواد پیشرفته است». فناوری شما محدود به موادی است که دارید. اگر شما دوست دارید که خودرو امنتری داشته باشید، باید مواد بهتر و امنتری استفاده کنید. اگر دنبال سلامت هستید، بحث مواد در حوزه سلامت بسیار کلیدی است، بایومتریال خیلی کلیدی است. شما مثلا میخواهید توربینی داشته باشید که راندمان تولید انرژی بالا برود، بهرهوری توربین تابع دمای گاز ورودی به توربین است. دمای گاز ورودی توربین را بخواهید افزایش بدهید، آن مادهای که دارد کار میکند باید بتواند آن دما را تحمل بکند. گلوگاه تکنولوژی بحث مواد است. پیشرفت سایر فناوریها تابع پیشرفت مهندسی و علم مواد است. اگر شما میخواهید که سرعت پردازش کامپیوترها بالاتر برود، علاوه بر بحث توسعه مدار متجمع و غیره، باید بتوانید در یک حجم کمتری تعداد اتصالات خود را بالاتر ببرید. اتصالات به وسیله لحیمکاری نرم[2]ایجاد میشوند. شما باید یک تکنولوژی میکروجوینینگ باید داشته باشید که بتوانید تعداد اتصالات را در سانتیمتر مربع زیاد کنید و بتوانید سرعت پردازش را افزایش دهید. خیلی از جاها پیشرفت فناوری صورت نمیگیرد تا در زمینه مواد پیشرفت صورت بگیرد.
وقتی یک چیز جدیدی یاد میگیرم یا به دست میآورم و تولید میکنم و مشکلی را حل میکنم خیلی برایم لذت بخش است. در مهندسی و علم مواد چون این رشته خیلی با نوآوری گره خورده است، شما این زیباییها را خیلی بیشتر میبینید "به نظر من!". شاید من از جنبههای نوآوری مهندسی مکانیک یا مخابرات یا قدرت خبر نداشته باشم ولی احساسم این است که چون در مهندسی مواد گستردگی زیاد است، این خودش نوعی زیبایی ایجاد میکند.
- چطور شد که در ادامه گرایش جوشکاری، هیئت علمی شدن را انتخاب کردید؟ چه چیزی از آن برایتان جذاب بود؟
- من خودم از بچگی تدریس میکردم و به تدریس خیلی علاقهمند بودم. پژوهش را هم دوست داشتم و هیئت علمی هردوی اینها را داشت. صنعت هم به هرحال جذابیتهایی میتواند داشته باشد. اما دانشگاه فضایش از نظر تنوع تحقیقاتی که میتوانید بکنید تازهتر است و همیشه شما با نسل جوان سروکار دارید و خیلی با گیر افتادن در یک قسمتی از صنعت تفاوت دارد.
- از شروع سال 95 شما به عنوان معاون دانشجویی کار کردید درست است؟
- بله... فکر میکنم (خنده) یا 94 نه؟ الان چهار سال بنده تمام میشود و دو دوره بودهام.
- امیدواریم که دوباره ابقاء بشوید (خنده).
- (خنده)
- خودتان علاقه دارید که باز هم معاون دانشجویی بمانید؟
- من اعتقاد دارم که آدمها باید جایشان را عوض بکنند. آدم یک در یک موقعیتی مشغول به کار میشود، مثلا دو سال انگیزه دارد که کارهای جدید انجام بدهد. بیشتر که میشود هم انگیزهها کم میشود و هم اینکه آدمهای جدید باید بیایند و ایدههای جدید داشته باشند و کارهای جدید بکنند. به نظر من مهم نیست که یک نفر دیگر بهتر از من کار میکند یا من بهتر از یک نفر دیگر کار میکنم. این چرخش باید وجود داشته باشد.
- توی این مدتی که معاونت دانشجویی بودید نظرتان در مورد فعالیتهای دانشجویی دانشکده چیست؟
- والا ما سعی کردیم در این چند سال که فعالیت گروهها رو بهبود بدهیم. یک مقدار فعالیتهای انجمن علمی بیشتر بشود، یک مقدار فعالیتهای بسیج دانشکده بیشتر بشود.
من احساس میکنم که دانشکده نیاز به دمیدن یک روح جدید دارد. اینکه بچهها بتوانند نشاط بیشتری داشته باشند، این نشاط با همین برنامهها شکل میگیرد. فکر میکنم یکی از مهمترین نیازهایی که ما انسانها داریم، ارتباط داشتن با همدیگر است. این ارتباط در برنامههای علمی و تفریحی برقرار میشود. اینها ما را تبدیل میکند به یک جامعه، کمک میکند تا حس بهتری داشته باشیم نسبت به جایی که در آن زندگی میکنیم، دانشکدهمان. ما سعی کردیم این حس را تقویت بکنیم. ولی با وضعیت مطلوب خیلی فاصله داریم و نیاز هست که کارهای علمی بیشتر و منسجمتری انجام شود.
- اگر بخواهید به فعالیتهایتان در معاونت دانشجویی نمره بدهید، چند میدهید؟
- 15 (خنده)
- قبلا فکر کرده بودید؟ خیلی سریع گفتید!
- نه (خنده)
- اگر بخواهید به دانشجوها و فعالین دانشجویی نمره بدهید، چطور؟
- دانشجوها حتما بهتر بودند.... حالا یک نمره 19 بهشان میدهیم! (خنده)
- به نظرتان تفاوت نسل خودتان با نسلهای جدید و دورهما چیست؟
- باید فکر کنم (و طوری بگویم) که خیلی بهتان بر نخورد! (خنده)
- صریح بگویید مشکلی نیست (خنده)
- والا در مجموع که نگاه میکنم، علاقههای بچهها یک مقدار تغییر کرده است.... ما آن موقع که دانشجو بودیم خیلی فکر میکردیم که چه کار باید بکنیم تا جامعه بهبود پیدا کند؟ نقش ما چیست؟ مشکل چیست؟ چطور باید آن را حل کرد؟ خیلی مطالعه میکردیم در این زمینهها، جلسات سخنرانی شرکت میکردیم
- به نتیجه خاصی هم اگر رسیدید دوست داریم برایمان بگویید.
- نه به نتیجه خاصی نرسیدم! (خنده). میخواهم بگویم که به نظر من دغدغههای ما با نسلهای جدید متفاوت است. نمیدانم الان دانشجوها دنبال چه چیزی هستند... دنبال مثلا خوشی لحظهای ؟ و حالا موسیقی و اینها بد نیست ولی قبلا انقدر در دانشگاه پررنگ نبود. بچهها بیشتر مشغول مطالعه و اینها بودند. مطالعه منظورم مطالعه درسی نیست. بعد کم کم بحثهای جانبی پررنگتر شد. مثلا در بحث مسابقههایی که در جشنها برگزار میکنند، من خودم حالا هنوز پیر نشدم! (خنده) ولی با سلیقه من جور در نمیاد. احساس میکنم فضای دانشگاه باید فرهیختگی بیشتری داشته باشد. با اینکه هنوز خیلی سن و سالَم بالا نیست، نمیتوانم حرف بچهها را درک کنم که «نه بچهها اینطوری دوست دارند!». من نمیتوانم قبول کنم که بچهها همش دوست دارند... به قول معروف همش دوست دارند از این...
- آهنگ و ازین چیزا؟
- آهنگ و از این چیزا باشد... ولی شاید اشکال از من است یا نمیدانم... احساس میکنم دغدغههایشان با زمان ما تفاوت پیدا کرده است، انگیزههایشان در دانشگاه شریف این شده که یک نمرهای به دست بیاوریم و برویم خارج و همه چیز قرار است بعدا اتفاق بیفتد. این چهار سال خبری نیست. درسها شب امتحانی خوانده میشود. درک و فهم و این چیزها مهم نیست. این را صراحتا بگویم که با خیلی از بچههایی که به اصطلاح «رنک» و شاگرد ممتاز هستند، آدم صحبت بکند ممکن است عمق مطلب را خیلی توجه نمیکنند و نمره گرفتنها بیشتر شب امتحانی شده است. این میتواند محصول خیلی چیزها باشد. شرایط کشور تاثیرگذار است. اما بچهها هم نمیدانم اینطوری تربیت شده اند مثل اینکه نمیخواهند تلاشی بکنند که یک نقش مثبتی داشته باشند. مثل اینکه باید حتما در یک محیط آماده قرار بگیریم تا بتوانیم کار کنیم. فقط گلایه میکنیم و انتقاد میکنیم ولی به اینکه چطوری میتوانیم این وضعیت را تغییر دهیم هیچ وقت فکر نمیکنیم. استثنا هم البته داریم.
- شما رسالت خاصی برای خودتان تعریف کردهاید؟
- من واقعیتش اینکه بتوانم یک اثر مثبتی روی یک شخص داشته باشم برایم خیلی مهم است. میتواند جایگزین بعضی چیزهایی بشود که نداریم. ممکن است موقعیت هیئت علمی درحال حاضر خیلی جذابیت مالی نداشته باشد ولی اینکه شما بتوانید یک احساس خوبی، یک امیدی را را در یک فرد ایجاد بکنید برایم خیلی اهمیت دارد. من الان دو ساله پدر شدم. یک مسئله ای که خیلی برایم اهمیت دارد این است که هر شخصی که وارد دانشگاه میشود، کسی است که 18 سال، 20 سال پدر و مادری برایش زحمت کشیدهاند و به اینجا رساندهاند و حالا من که میروم سر کلاس باید یک چیزی به این آدم اضافه کنم. احساس مسئولیت میکنم که من وقت این شخص را نباید تلف کنم. دغدغهام این است.
- سوال بعدیمان این است که شما اوقات فراغتتان را با چه فعالیتهایی میگذرانید؟
- والا فراغت....
- اگر دارید البته!
- (خنده) همین را میخواستم بگویم. جدیدا که خیلی گرفتار شدم ولی به غیر از بودن با خانواده و دید و بازدید و سفری و طبیعتی و این چیزا... بیشتر کتاب میخونم. رمان، داستان...
- یک کتابی را که خیلی علاقه داشتید و به نظرتان خیلی موثر بودهاند ممکنه معرفی کنید؟
- والا کتابهای مختلفی هست و دورانهای مختلف هم برایم متفاوت بوده است. مثلا آن موقع که جوانتر بودیم کتابهای شریعی خیلی برایم جذاب بودند. بعدا مثلا با کتابهای آقای علی صفائی حائری آشنا شدم و آنها فوق العاده برایم جذاب بودند. اینها نویسندههایی بودند که تاثیرگذاریشان خیلی روی من زیاد بود. کتابهای قشنگ زیاد است ولی چیزی که در وجود من مانده باشد، از این دو نویسنده بوده است. ولی الان بیشتر اگر بخواهم کتاب بخوانم، داستان و رمان میخوانم.
- آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
- معسومیت (معصومیت با سین). با صاد نه در واقع با سین (خنده) از مصطفی مستور. یکی از نویسندههایی است که خیلی به او علاقه دارم.
- در مورد چی هست این کتاب؟؟ (خنده)
- معسومیت؟ در مورد معصومیت بود در واقع (خنده). در مورد دنیای امروزه بود که همه آدمها تنها هستند.
- رمان است؟
- نه یک داستان بلند است.
- اگر شخص خاصی به عنوان الگو مد نظر دارید چه کاری یا درسی و... ؟
- همممم... بگذارید فکر کنم شاید جواب مناسبی پیدا کردم بهتان خواهم گفت
- توصیه خاصی به دانشجوها و مخصوصا ورودیها اگر دارید بفرمایید
- من فکر میکنم این فرصتی که الان وجود دارد برای دانشجوها دیگر هیچ وقت تکرار نمیشود. تجربه دانشجویی یک تجربه متفاوت نسبت به تحصیل در دبیرستان و مقاطع پایینتر است. فضایی که هستند متفاوت است مثلا در خوابگاه یک فضای کاملا متفاوتی را تجربه میکنند. یک فرصتی است برای یادگرفتن و زمانهای بعدی زندگی یک مقدار مشغله زیاد میشود. این چندسال را قدر بدانند و دانستهها و مهارتهایشان را بیشتر کنند. به عنوان یک مهندس مواد اگر میخواهند موفق باشد فقط مهندسی مواد نباید بدانند و خیلی چیزهای دیگر هم باید بدانند. بچههایی که الان کار میکنند باید سی سال دیگر هم کار بکنند دیگر درست است؟ الان خیلی چیزها در دنیا تغییر کرده است و در ایران هم تغییر خواهد کرد و سرعت تغییرات بیشتر خواهد بود. به نظرم میرسد مهندسی که فقط مواد خوانده باشد ممکن است کاراییاش در صنعت کمتر بشود. ممکن است مدل شغلها در آینده تغییر بکند. الان باید در مورد علوم دیگر هم بدانند. مثلا در مورد اقتصاد مهندسی، کارآفرینی، مباحث ام. بی. اِی . الان حوزه علم و فناوری خیلی در حال همگرایی است. از علوم مختلف در توسعه یک محصول استفاده میشود. دیدهای دانشجوها باید از صِرف مهندسی مواد گستردهتر بشود. من به نظرم از نظر مطالعات نظری در مورد علم، مهندسی، فناوری ما ضعیف هستیم. خیلی خوب بود ما در دانشگاه درسهایی داشتم در مورد اینکه علم چیست؟ فناوری چیست؟ مهندسی چیست؟ یک مهندس چه ویژگیهایی دارد؟ اینها را از لحاظ نظری خیلی مطالعه داشته باشند. مجموعه این آموختهها و مهارتها کمک میکند تا یک مهندس مواد خوب شکل بگیرد. ولی من قرار نیست فقط یک مهندس مواد بشوم بعد این چهار سال. میخواهم یک آدمی بشوم که زندگی بکنم. این یک فرصتی است که آدم باید خیلی ازش استفاده بکنند مثلا در یادگرفتن ارتباط با دیگران و... تمرین کردن اینها برای زندگی آینده خیلی مهم است. خودش را بهبود دهد. تا میتواند یک چیزی را به خودش اضافه کند که وقتی چهار سال بعد به خودش نگاه میکند هم یک زندگی معنا داری را طی کرده باشد. یک معنی داشته باشد این زندگیاش و هم اینکه تفاوت پیدا کرده باشد نسبت به قبل.
- خیلی ممنون که وقت گذاشتید استاد. بیشتر از این دیگر مزاحمتان نمیشویم.
- خواهش میکنم
[1] Material Genome initiative (MGI)
[2] Soldering