چند وقت پیش که داشتیم با یکی از اقوام سر مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و جهان، بعد از شهادت رئیس جمهور بحث میکردیم، بحثمون کشیده شد به سفرهای جهادی و کمک به محرومین. حرفم این بود شمایی که معمولا با عبارت:«دلم برای خودم که نمیسوزه، این مردم بدبخت رو میگم که نون ندارن بخورن!» وارد بحث میشی و به گفته خودتون «دلتون برای این مردم بدبخت و محروم» میسوزه، چه قدمی در راستای بهبود وضعیتشون برداشتید؟! چقدر حاضر شدید از لقمه خودتون، شده برای یک شب یا اصلا یک وعده غذایی، بزنید و سیری و آسایش اون غریبه، اولویت داشته باشه به آسایش خودتون؟! که بعد بهم گفت: من 3تا بچه تحت پوشش دارم...
اون لحظه یاد مقدمه کتاب قصههای صمد بهرنگی افتادم؛ خیلی زیبا میگفت:
«چرا دستگیری از بینوایان را تبلیغ کنیم و هرگز نمیگوییم که چگونه یکی «بینوا» شد و این یکی «توانگر» که سینه جلو دهد و سهم بسیار ناچیزی از ثروت خود را به آن بابای بینوا بدهد و منت سرش بگذارد که آری من مردی «خیر» و «نیکوکار» هستم و همیشه از آدمهای بیچاره و بدبختی مثل تو دستگیری میکنم، البته این محض رضای خداست و الا تو خودت آدم نیستی!»
بله؛ حقیقتش همینه: صدقه میدیم، کمک مالی میکنیم، بچه تحت سرپرستی میگیریم که فقط ماه به ماه مبلغی به حسابش ریخته بشه و خیالمون راحت از اینکه دیگه ما هم وظیفه «انسانی» خودمون رو انجام دادیم، اما با چه نیتی؟ رفع بلا؟! راه افتادن کارهامون؟؟ صواب کردن(یا ثواب بردن!) یا بخشیده شدن گناهان یا اصلا ترس از عذاب الهی؟! اگر نگاهی به اهداف و نیت پشت تمام کمکهایی که به غریبه و آشنا تا الان کردیم، بندازیم شاید یکی، دوتا یا حتی تمام این موارد رو پشتش ببینیم! حقیقتش انگار اینه که ما کمک نمیدیم چون باید کمک بدیم تا ظلم و بیعدالتی رو کم کنیم، بلکه کمک میدیم تا خودمون نفع ببریم! البته این نگاه فقط در زمینه کمکهای خیریه و خیرات و صدقع نیست، یک نمونه دیگه رو در مسائل مربوط به محیط زیست میشه دید؛ اگر صرفهجویی میکنیم - در بهترین حالتی که نگاهمون مادی نباشه - دلیلش اینه که «گناه داره»(بماند که اگر دلیل گناه داشتنش رو هم میپرسیدیم و میدانستیم، مشکل حل میشد). نه اینکه داریم با هر مصرف اضافی انرژی به طبیعت، زمین، منابع طبیعی و نهایتا به نفسهای مردم ضربه میزنیم! گویا ما نتایج رو فراموش کردیم و فقط به صرف اینکه یک دستور یا امر خوب هست، اون رو به جا میاریم. انگار که جملگی جز اون دستههای اول و دوم عابدان باشیم که حضرت امیر(ع) چه کامل درموردشون فرمود:
گروه اوّل كسانى هستند كه شوق بهشت و عشق به حور و قصور و مواهب ديگر بهشتى آنها را به سوى عبادت پروردگار دعوت مى كند، گرچه عبادت اينها بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان پنداشته اند صحيح است; ولى به يقين در حد اعلا نيست، زيرا كارشان شبيه تاجرانى است كه سرمايه اى را به بازار مى برند تا چيز بهتر و بيشتر به دست آورند. گروه دوم كسانى هستند كه ترس از آتش دوزخ و عذاب هاى جانكاه آن، ايشان را وادار به اطاعت و عبادت پروردگار مى كند. گرچه عبادت اين گروه ـ همان گونه كه خواهد آمد ـ نيز صحيح است; ولى در حد اعلى نيست، زيرا كار آنها شبيه غلامانى است كه از ترس تازيانه مولا انجام وظيفه مى كنند. اما گروه سوم ...كسانى هستند كه سطح فكر و معرفت و اخلاصشان برتر از اين است كه عشق به نعمت هاى بهشتى و وحشت از عذاب هاى دوزخى آنها را به عبادت پروردگار وادارد، بلكه محبت پروردگار و شكر نعمت هاى او و عشق به قرب حق آنها را به عبادت جذب مى كند.
اين برترين انگيزه عبادت است و اين عبادت آزادگان است...
تقریبا یادم رفته بود که اصلا چطوری بحث به اینجا کشیده شد؛ ماجرا از غزه شروع شد... فلسطین و کودکان فلسطینی، و چه غمانگیز برای اونا و ترسناک برای ما اگر بخوایم برای ظلم و عدالت سر منبر بریم، اما یادمون بره، چند فرسنگ آنسوتر، سرزمینی هست که مردمش برای طبیعیترین حقشون، حق حیات، باید مبارزه کنن و این میان هم مردمی هستند که اصلا نمیخوان ببینن و بشنون که چنین ظلم بزرگی درست بیخ گوش ما داره هر روزه اتفاق میفته! دلهایی که خودشون رو به خواب زدن تا نکنه یکوقت این دغدغه خواب و خوراک رو ازشون بگیره، تا بتونن همچنان بدون عذاب وجدان و روانهای آرام، بدون احساس مسئولیت سر بر بالین بگذارن؛ و نهایتا با عباراتی از این دست که:«عاشورا همینجاست! غزه همینجاست!!!» با دست خودمون به این ظلم دامن بزنیم! بله، دقیقا هم دامن میزنیم...چه، سکوتکنندگان در برابر ظالم، همدستان اون هستن! اینجا شاید بگید زیادهرویه، اما نه تنها زیادهروی نیست، بلکه عین حقیقته؛ کسی نمیگه همین الان تفنگ به دست بگیر و جامه رزم بپوش و عازم غزه شو! هرکسی به قدر وسع خود، درست همانطور که خداوند امر میکند. کافیه که نگاهی بندازیم به جایگاه خودمون، تواناییهای خودمون، ببینیم واقعا چطور میتونیم از همینجا برای گسترش عدالت در سرتاسر جهان، قدم برداریم؛ شاید کوچک به نظر بیاد، شاید بگیم این بس که حقیر است دردی را دوا نمیکند! اما صبر و تلاش و اتحاد میطلبه این راه. راه حق و مبارزه با شیاطین بزرگ. اگر شما راه رو شروع کردی، سعی کن بقیه رو هم همراه کنی، اونها هم دونفر دیگه و ... این حلقه اینقدر ادامه پیدا میکنه تا موج به زیباترین و قدرتمندترین شکل خودش در میاد که دست خدا با جماعت است...
نهایتا بگم، پرداختن و تمرکز روی مسائل کلانتر جهان و مملکت به معنی غفلت از بیانصافیهایی که جلو چشمانمون میگذره، که اگر اینطور باشه قطعا خلایی در نیتمون وجود داره و باز هم اینجا اصل گزینشی بودن انسانیت است که به میدان اومده که این خود یعنی بیعدالتی؛ همان کاری که ممالک غربی و شرقی تا چندی پیش، گرفتارش بودند: گریه برای مهاجرین اوکراینی، برای هولوکاست، برای حیوانات در خطر انقراض و آتشسوزی جنگلهای استرالیا و در همین حین چشم بستن روی جنگ فلسطین، لبنان، مسلمانان میانمار، جنگ نابرابر ایران و عراق و...
حال این ماییم که تصمیم میگیریم که همچنان به روند خود ادامه میدیم؟! همچنان قصد داریم چشم ببندیم روی این جنایات؟ یا در بهترین حالت دغدغه رو داشته باشیم و در عوض بگیم: کاری از دستمون بر نمیاد؟! که قطعا بر میاد و سادهترین کاری که میشه انجام داد حمایت مالی در حد وسعمون و تلاش برای گسترش این حمایتها از طرف مردم هست تا به امید و اذن پروردگار این حرکتها همگانی بشه و موجی باشه، قدرتمند بر علیه شیاطین بزرگ ظلم و جور. در راستای همین امر هم، دانشجویان دانشگاه شریف با همراهی خیریه خدیجه کبری، حرکتی خودجوش و مردمی رو شروع کردن، به اسم پویش «به جان آدمیت...» که میتونید در کانال تلگرامی عضو بشید و اگر سوالی داشتید ازشون بپرسید و هم در این کار خیر، سهیم باشید؛ چه حمایت مالی و چه آماده کردن محصولاتی برای فروش که هزینهش تماما به غزه منتقل میشه(سود مادی در کار نیست، بلکه سود اصلی فتح قریب است...
@Sharif_Palestine
و صبر میکنیم تا سپیده پیروزی بدمد و آن روز است که جانهای آدمیان با تنفس هوای پاک صبحگاه بر میخیزند... برای جهان تازهای که خواهیم ساخت. باذن الله