سختپوست، داستانی از جنس باران و شرجی شمال، ما را به دل زندگی خانوادهای پر از تناقض میبرد؛ جایی که هر شخصیت با گذشتهای تلخ و رویاهایی ناکام، روایتی از عشق، احترام و گسست را به تصویر میکشد. ساناز اسدی در این اثر، با خلق فضایی ملموس و شخصیتهایی بهیادماندنی، قصهای فراموشنشدنی را رقم زده است.
ادبیات داستانی ایران در دهههای اخیر شاهد ظهور نویسندگانی بوده که با قلمی جسور و نگاه دقیق به زندگی، توانستهاند بازنمایی تازهای از روابط انسانی، چالشهای اجتماعی و وضعیت روانی شخصیتها ارائه کنند. سختپوست اثر ساناز اسدی یکی از آثاری است که بهخوبی این ویژگیها را در خود جای داده است. این رمان، با پیرنگی ساده اما ساختاری رفت و برگشتی و توصیفاتی دقیق و ظریف از زندگی و جغرافیای شمال ایران، توانسته است خواننده را در فضایی ملموس و واقعی غرق کند.
سختپوست پیرنگی خطی و کلاسیک ندارد. داستان در زمان حال (هفدهم شهریور ۱۳۹۵) و گذشته (دهه ۱۳۷۰) روایت میشود و نویسنده با استفاده از فلشبک، وقایع گذشته را برای خواننده آشکار میکند. این ساختار رفت و برگشتی، نهتنها جذابیت روایی ایجاد میکند، بلکه بافت داستان را بهگونهای میسازد که مخاطب بتواند عمق پیچیدگیهای روانی شخصیتها و تأثیرات گذشته بر اکنون را بهتر درک کند.
این شروع، بلافاصله مخاطب را به دنیای داستان میکشاند. رستاخیز نمادین پدر، که از قبر بیرون آمده، نهتنها محرکی برای روایت است، بلکه زمینهساز تأمل بر مفهوم زندگی و مرگ، و تأثیر گذشته بر حال میشود.
«پدر با آخرین باران تابستانی برگشت. کسی نمیشناختش ولی عکسش توی همهی موبایلها بود. زیر عکسها نوشته بودند: “بیرون آمدن مُردههای قبرستان رامسر بر اثر باران شدید.”»
این شروع، بلافاصله مخاطب را به دنیای داستان میکشاند. رستاخیز نمادین پدر، که از قبر بیرون آمده، نهتنها محرکی برای روایت است، بلکه زمینهساز تأمل بر مفهوم زندگی و مرگ، و تأثیر گذشته بر حال میشود.
شخصیتهای سختپوست مهمترین عامل جذابیت این اثر هستند. اسدی بهجای تمرکز بر وقایع بیرونی، توجه خود را به ذهنیت، دغدغهها و واکنشهای روانی شخصیتها معطوف کرده است.
داوود، محور اصلی داستان و نمادی از تناقضات انسانی است. او مردی است پرخطا، اما نه شرور؛ خرافاتی، اما در عین حال دلسوز؛ عاشق احترام، اما با رفتارهایی که گاه احترام دیگران را از دست میدهد. خاطرات زندگی او در ژاپن، تأثیر عمیقی بر شخصیت و رفتار او گذاشته است. او که از غذاهای ژاپنی متنفر است، شیفته احترام مردم ژاپن شده و این احترام را به شیوهای اغراقآمیز در رابطه با مسافران تهرانی بازتولید میکند.
امین، در ظاهر مخالف رفتارهای پدرش است، اما در عمل، بازتولیدکنندهی همان رفتارهاست. او از خوشخدمتی پدر به مسافران متنفر است، اما خودش نیز بهطور ناخودآگاه وابسته به مسافرها و کسبوکارهای مرتبط با آنها شده است. این تناقض، شخصیت امین را به یکی از پیچیدهترین شخصیتهای داستان تبدیل میکند.
سینا، ناظر خاموش اتفاقات است. او که بیشتر بهعنوان مشاهدهگر و روایتگر داستان حضور دارد، در پایان داستان با عملی نمادین، به نوعی عقدهگشایی میکند و هویتش را بهعنوان «پسر داوود» تثبیت میکند.
عاطی، زنی آرام، صبور و منفعل است. او در بطن اتفاقات حضور دارد، اما صدایی ندارد. این بیصدایی، خود نمادی از وضعیت بسیاری از زنان در ساختارهای سنتی خانواده است که بیش از هر چیز، نقش نظارهگر را ایفا میکنند.
یکی از مهمترین مضامین رمان، احساس حقارت و دیگری بودن است. این احساس، هم در رفتار داوود نسبت به مسافران تهرانی دیده میشود و هم در رفتار امین، که از «ویلاییها» متنفر است. این موضوع، به شکلی نمادین، نابرابریهای اقتصادی و فرهنگی میان بومیها و مسافران را بازنمایی میکند.
رمان، تصویری از خانوادهای ارائه میدهد که ظاهراً در کنار هم زندگی میکنند، اما در باطن از هم دور هستند. اختلافات نسلی، تفاوت در آرزوها و سبک زندگی، و شکافهای عاطفی میان اعضای خانواده، از مهمترین موضوعات مطرحشده در داستان است.
بازگشت داوود از قبر، نهتنها محرکی برای روایت، بلکه نمادی از تأثیر گذشته بر حال است. این رستاخیز، بهنوعی نشان میدهد که خطاها و ضعفهای شخصیتی، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.
اسدی با دقت و ظرافت، جغرافیای شمال ایران را در داستان خود به تصویر کشیده است. باران، شرجی، سرسبزی، و حالوهوای خاص شهر رامسر، نهتنها بهعنوان پسزمینهای برای داستان عمل میکنند، بلکه حالوهوای شخصیتها را نیز بازتاب میدهند.
زبان داستان ساده و روان است، اما در عین حال، سرشار از جزئیات و توصیفاتی است که خواننده را در فضای داستان غرق میکند. نویسنده از تکنیکهای مختلفی مانند گذار نرم بین زمانها و استفاده از نمادها و استعارهها بهره برده است.
یکی از نقاط ضعف سختپوست، کمرنگ بودن نقش زنان در روایت است. شخصیت عاطی، بهرغم حضور مستمر، عملاً هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد و صدای او در میان هیاهوی شخصیتهای مرد گم میشود. این ضعف، اگرچه ممکن است ناشی از سبک روایت و انتخابهای نویسنده باشد، اما تأثیری منفی بر توازن داستان دارد.
---
سختپوست، با شخصیتپردازیهای عمیق، فضاسازی دقیق، و مضامین قابلتأمل، یکی از آثار ارزشمند داستاننویسی معاصر ایران است. این رمان، نهتنها تصویری از پیچیدگیهای روابط انسانی و تأثیرات گذشته بر حال ارائه میدهد، بلکه با روایتی تازه و متفاوت، خواننده را به تأمل در زندگی و روابط خود دعوت میکند. ساناز اسدی، با این اثر، ثابت کرده است که داستاننویسی ایرانی، همچنان میتواند از دل موضوعات ساده، جهانی پیچیده و جذاب خلق کند.
آثار ادبیات ایران چنان ژرفا و عظمتی دارند که قضاوت من در برابرشان رنگ میبازد. این اثر نیز در زمرهی آن دستهای قرار میگیرد که نهتنها ارزش خواندن دارند، بلکه در خاطر و دل خواننده جاودانه میمانند.
این کتاب را نمیتوان با اعداد و امتیازها سنجید، تنها میتوان آن را در جایگاه شایستهای چون "بسیار خواندنی" نشاند و از خواندنش لذت برد.
"بسیار خواندنی"