ویرگول
ورودثبت نام
پرهام صرامی
پرهام صرامیآهنگساز و روزنامه‌نگار حوزه کتاب و سرگرمی ، دانشجوی مهندسی کامپیوتر
پرهام صرامی
پرهام صرامی
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

یک شاهکار خشن یا اثری گیر کرده در باتلاق جزئیات : بررسی رمان کتابخانهٔ کوهستان چار (The Library at Mount Char) اثر اسکات هاوکینز

در افکار خود آنچنان گم شده بودم که بهترین تصمیم خواندن یک کتاب از جنس تخیل غیر انسانی بود. همان افسانه‌هایی که جای پایین‌تنه انسان پیکر اسب می‌گذارند و نقاط ضعف را در پاشنه‌ی پا و چشمان بلورین می‌گذارند. ولی غیر انسانی‌تر از این هم وجود دارد چیزی دور از فکر و خیال انسان‌ها بجز یک نفر که نویسنده‌ی این کتاب است. استیو هاوکینز، اساطیر هولناک را خوب می‌شناسد، خشونت فراطبیعی جوری به خواننده تزریق می کند انگار نه انگار که فراطبیعی است. آری خدایان غیرقابل درک‌اند.


هاوکینز در این رمان، اساطیری خلق می‌کند که گویی از دل کابوس‌های یک شمن باستانی بیرون خزیده‌اند. کتابخانهٔ کوهستان چار جایی است که دانش به قیمت جنون خریداری می‌شود و هر فصل آن با خون نوشته شده است. کارولین، شخصیت اصلی، یکی از فرزندان پرورش‌یافتهٔ «پدر» موجودی که ممکن است خدا باشد، شیطان باشد، یا چیزی فراتر است. او و دیگر «فرزندان» هر کدام مسئول بخشی از دانش بی‌کران کتابخانه‌اند: از زبان حیوانات تا هنر قتل.

هاوکینز خشونت را نه به عنوان یک ابزار روایی، بلکه به عنوان زبان اصلی جهان خود به کار می‌گیرد. صحنه‌هایی وجود دارد که در آن یک مرد با پوست کنده شده همچون پیام‌آوری مقدس ظاهر می‌شود، یا موجوداتی که با حرکاتی ضد هندسی راه می‌روند، گویی قوانین فیزیک را مسخره می‌کنند. اینجا، خون فقط یک مایع نیست یک متن مقدس است.

خدایان این داستان نه دانای مطلقند، نه مهربان، و نه حتی قابل درک. آنها بیشتر شبیه الگوریتم‌های معیوبی هستند که در چرخه‌ای از قدرت و جنون گیر افتاده‌اند. «پدر» که کتابخانه را اداره می‌کند آنقدر ترسناک است که حتی مرگ هم از او فرار می‌کند. اما آیا واقعاً او خدا است؟ یا فقط یکی از حلقه‌های زنجیرۀ بی‌پایان موجوداتی است که خود را به جای خالقان جهان جا زده‌اند؟

هاوکینز مرزهای فانتزی، علمی‌تخیلی، و وحشت را نه تنها می‌شکند، بلکه آن‌ها را در هم می‌تند تا چیزی کاملاً نو خلق کند. این کتاب مانند یک کابوس ریاضی‌وار است همه‌چیز در ظاهر آشناست، اما با قوانینی ناشناخته پیش می‌رود. عناصر اساطیری با مفاهیم مدرنی مثل دانش نامحدود و قدرت مطلق ترکیب شده‌اند، گویی ادیسه هومر را یک هوش مصنوعی روان‌پریش بازنویسی کرده باشد.

کارولین، قهرمان یا شاید ضدقهرمان داستان، یکی از آن شخصیت‌هایی است که در استخوان شما نفوذ می‌کند. او هم قربانی است، هم شکارچی؛ هم فرزندی مطیع، هم یاغی‌ای که می‌خواهد سلسله‌مراتب کیهانی را به آتش بکشد. دیگر شخصیت‌ها، مثل دیوید با هنر مردن یا مایکل با زبان حیوانات، هر کدام مانند قطعات یک پازل دیوانه‌وار عمل می‌کنند که فقط در آخرین صفحات تصویر کاملشان را نشان می‌دهند.

در میان تمامی خشونت‌ها و صحنه‌های سوررئال، لحظاتی وجود دارد که ناگهان لبخند می‌زنید نه از سر شادی، بلکه از شناختی تلخ که نویسنده از پوچی جهانش دارد. مثلاً صحنه‌ای که یک گوریل مسلح به نارنجک‌انداز، با لحنی کاملاً اداری دربارهٔ تحویل کتاب‌ها توضیح می‌دهد، یا دیالوگ‌های «پدر» که گاهی شبیه یک مدیرعامل سادیستی می‌ماند. این طنز، مانند نمکی روی زخم است: هم می‌سوزاند، هم ضدعفونی می‌کند.

کتابخانهٔ کوهستان چار تنها یک مکان نیست یک ارگانیسم زنده است که قوانین خود را دارد. قفسه‌های آن بین کهکشان‌ها امتداد یافته‌اند، کتاب‌ها گاهی خواننده را می‌خورند، و زمان در آن مانند مایعی چسبناک جریان دارد. هاوکینز با مهارت این فضا را طوری طراحی کرده که هم کلاسیک (مانند اساطیر بابلی) و هم پست‌مدرن (با ارجاع به فرهنگ عامه) به نظر برسد.

حالی که خشونت بخشی جدایی‌ناپذیر از دنیای داستان است، برخی صحنه‌ها (مثل پوست کندن زنده‌ی یک شخصیت یا توصیف‌های دقیق شکنجه‌های روانی) آنقدر طولانی و جزئی‌نگرانه هستند که ممکن است حتی خوانندگان حرفه‌ای ژانر وحشت را هم به عقب برانند. این صحنه‌ها گاهی بیشتر شوک‌آفرین به نظر می‌رسند تا عمیقاً نمادین.

پس از هیجان آغازین، بخش‌هایی از کتاب (خصوصاً فصل‌های مربوط به گذشتهٔ شخصیت‌ها) کمی کند می‌شوند. این بخش‌ها اگرچه برای درک عمیق‌تر شخصیت‌ها ضروری هستند، اما گاهی حس می‌کنید که نویسنده دارد در باتلاق جزئیات گیر می‌کند.

به جز کارولین و شاید دیوید، بقیهٔ فرزندان کتابخانه (مانند مارگارت یا جنیفر) کمتر توسعه می‌یابند. آن‌ها بیشتر به عنوان ابزارهای داستانی عمل می‌کنند تا انسان‌هایی با انگیزه‌های پیچیده. این موضوع باعث می‌شود برخی از صحنه‌های دراماتیک تأثیر کمتری داشته باشند.

بعضی از خوانندگان احساس می‌کنند که پایان داستان بیشتر شبیه یک فرار هنرمندانه از پاسخ‌گویی است تا یک نتیجه‌گیری رضایت‌بخش. سوالات بزرگی دربارهٔ ماهیت «پدر»، هدف نهایی کارولین، یا سرنوشت جهان بی‌پاسخ می‌مانند. این ابهام عمدی است، اما ممکن است برای کسانی که به دنبال حل شدن گره‌های داستانی هستند، ناامیدکننده باشد.

در هستهٔ این رمان، پرسشی هولناک نهفته است: چه کسی شایستهٔ دانش مطلق است؟ کتابخانهٔ کوهستان چار، مانند درختی سمی است که میوه‌هایش حقیقت‌هایی هستند که ذهن انسان را می‌سوزانند. فرزندان «پدر» هر یک در یک «فصل» از این دانش غرق شده‌اند به موجوداتی نیمهانسانی تبدیل گشته‌اند؛ برخی چون کارولین، خود را وقف مرگِ معنا کرده‌اند، و برخی مانند دیوید، مرگ را هنر می‌دانند. اینجا، یادگیری نه روشنگری که نوعی شکنجهٔ اختیاری است.

«پدر»، آن نیروی به ظاهر مطلق، بیش از آنکه خالق باشد، یک زندانبان کیهانی است. او قوانینی وضع می‌کند که بیشتر شبیه پازل‌های روانی هستند تا دستورات الهی. آیا واقعاً خداست؟ یا شاید خودش هم اسیر نظامی بزرگ‌تر است؟ هاوکینز با مهارت این ابهام را حفظ می‌کند حتی صحنه‌های به ظاهر آشکار نیز مثل آیینه‌های خمیده، حقیقت را تحریف می‌کنند.

داستان، اسطوره‌شناسی‌ای خلق می‌کند که مدرن و باستانی همزمان است. مثلاً «راهنمای گمشدن» (یکی از کتاب‌های مرموز کتابخانه) یادآور «کتاب مردگان» تبت است، حتی خشونت‌ها نیز آیینی‌اند: پوست کندن‌ها، قربانی‌ها، و رستاخیزها، همگی مراسمی برای خدایانی هستند که خودشان را فراموش کرده‌اند.

هاوکینز از کلمات مانند چاقوی جراحی استفاده می‌کند بعضی جملات آنقدر دقیق برنده می‌زنند که خواننده تا پاراگراف بعدی متوجه زخم نمی‌شود. مثلاً توصیف پرواز پرندگان به عنوان «نقاط گمشدهٔ یک معادلهٔ ریاضی»، یا صحنه‌ای که در آن مرگ یک شخصیت نه با احساس، بلکه با لیست خشکِ اعضای از کار افتادهٔ بدنش روایت می‌شود. این سبک، جهان داستان را هم علمی و هم کابوس‌وار جلوه می‌دهد.


تمامی شخصیت‌ها، حتی خود کتابخانه؛ محکوم به تنهایی‌اند. کارولین دانشی دارد که نمی‌تواند با کسی تقسیم کند، دیوید عاشق مرگ است چون تنها چیزی است که هرگز به او خیانت نمی‌کند، و «پدر» در برج عاجِ قدرت خود، از فرط بی‌همتایی می‌پوسد. این تنهایی، فراتر از احساس یک اصل کیهانی در این جهان است، گویی هستی ذاتاً ضد اجتماع است.

آخرین لایهٔ عمق داستان، شک به خود روایت است. آیا کتابخانه یک مکان فیزیکی است؟ یا استعاره‌ای از ذهن انسان که در جست‌وجوی دانش، خود را می‌دراند؟ شاید «پدر» همان ناخودآگاه جمعی باشد، و فرزندانش اراده‌های سرکشی که می‌خواهند او را بکشند افکارِ انقلابیِ خودآگاه. هاوکینز هرگز پاسخ نمی‌دهد، اما این پرسش را مانند خاری در مغز خواننده جا می‌گذارد.

«کتابخانهٔ کوهستان چار» مانند یک معبد باستانی است، پر از گنجینه‌های خیره‌کننده، اما با تله‌هایی که ممکن است برخی را پس بزند. اگر به دنبال اثری هستید که مغز شما را به چالش بکشد و حاضرید خشونت و ابهام را به عنوان بخشی از سفر بپذیرید، این کتاب برای شماست. اما اگر ترجیح می‌دهید داستان‌ها خطی‌تر و شخصیت‌ها همدردی‌پذیرتر باشند، شاید بهتر باشد به سراغ گزینه‌های ملایم‌تر بروید.




بررسی کتاب
۳
۱
پرهام صرامی
پرهام صرامی
آهنگساز و روزنامه‌نگار حوزه کتاب و سرگرمی ، دانشجوی مهندسی کامپیوتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید