بسمله.
یکی از پرکشمکشترین مطالب درزمینه رابطه "دین" و "انسان" از عصرِ رنسانس تا کنون، مسئله دیالکتیک¹ عقلودین بوده است.
در این جستار در پیآنیم تا بررسی روشنگرانهای حول دیدگاه دینِاسلام نسبت به عقلانسانی داشته باشیم. گرچه از آنجا که اسلام، دینما و _با رواداری_ مکتب حاکم بر دولت و ملت ماست، طبیعتاً ضروری است کلیاتی از نظرِ اسلام درباره عقلِآدمی، اصالت و ارزشآن را کاوش کرده و بدانیم، به این هدف که آیا اسلام؛ با پیگرفتن راه خودکامگی جلوگیری از هرگونه ادراکوتعقل در اصولوفروع دین، از ما جز انتظار بندگیمحض ندارد و ما باید چشموگوشبسته از بایدهاونبایدهایآن پیروی کنیم، یا عقلِانسانیما را در فهموادراکِ دینواحکاماش به رسمیت میشناسد و بهآن اصالت میبخشد؟
و رسیدنِ به این هدف، محرکی بشود بر نِیلما به سمت حقیقتی راستین.
ازینرو در این فرصت، به جایگاهِ عقل در قرآنوسنت² و همچنین در علومِاسلامی نظیر کلام³ و فقه میپردازیم.
قرآن؛
در قرآن کلمه "عقل" ۴۹ بار تکرار و به تعقل سفارشها شده است.
ازآنجا که انسان را به تعقل در طبیعت و حوادثآن دعوت میکند[۱]، درادامه تعقلنکردن را دلیل عذاب گنهکاران در جهنم میداند[۲] و درپایان ارزش انسان های بی تعقل را تا سرحد پستترین حیوانات کاهش میدهد![۳]
سنت؛
افزونبر قرآنکریم، با جستوجو در کتابِهایحدیث شیعه هم با سخنانی در ستایش عقل روبهرو میشویم.
برای مثال به آنجا نگاهی میکنیم که حضرتمحمد(ص) عقل را ریشه اسلام[۴]، وسیله شناختِ حسنونیکویی و درآخر عدموجود عقل در شخص را مساوی با بیدینیِ او میدانند![۵]
امام موسیکاظم(ع) هم بیان میکنند: انسان دو حجت دارد، درونی و بیرونی. حجت و پیامبر درونی انسان، عقل اوست.[۶]
کلام اسلامی؛
در کلاماسلامی هم بیشتر برهانهای اثبات توحید و نبوت، بر پایه استدلالهایعقلی است، و استدلالهاینقلی غالباً پایهواساس صفاتخدا و پیغمبر و یا مواردی فرعی هستند.
علاوه برآن بهصراحت گفتهاند که اعتقاد فردی به اسلام باید ناشی از تحقیقِمنطقی او راجعبه اصولدین [توحید،نبوت،معاد] باشد و نه دنبالهروی از دیگری وَ یا حتی یک عالمدینی.[۷]
اصولفقه؛
در فقهشیعی یکی از منابع رسیدن به احکامشرعی، رجوع کردن مجتهد به عقل است.
برای روشنتر شدن این مسئله باید بگوییم به اعتقاد شیعیان تمامی احکام خدا نشات گرفته از حکمتهایی [مصالحواقعی و مفاسدواقعی] است و بالطبع اگر عقل هم این حکمتها را بشناسد، مانند خدا حکم میکند .
ازینرو دانشمندانِ علم اصولفقه، قاعدهای به نام ملازمه بنا گذاشتند، به این مضمون که:《هرچه عقل حکم بکند، شرع حکم میکند و هرچه شرع حکم بکند، عقل حکم میکند》.
زینجهت در موقعیتهایی که ما از حکم خداوند درباره برخی موضوعات خبری نداریم، عقل به یاریِ شرع میآید و با بررسی همهجانبه به نتیجهای یقینی درباره آن موضوع میرسد، این یقینعقلیما در حکم اراده و خواست خداوند از ما است.
مثلاً ما آیهوحدیثی مبنیبر حلیت و یا حرمتِ ماده اعتیادآور متاآمفتامین نداریم، اما زمانی که بهیاری عقل، مجتهدی یقین کرد که این ماده مفسدهقطعی دارد؛ آنرا حرام اعلام میکند.
یا در مواقعی که حکمیقینی⁴ عقل با حکمشرعی سازگاری ندارد، حکمعقل را ترجیح میدهیم و حکم خدا را با موشکافی بیشتر بررسی میکنیم. به این نکته باید توجه دوچندان داشت که محال است حکمقطعیویقینیِ عقل با حکم قطعیویقینی شرع ناسازگاری داشتهباشد.
پاسخ یک پرسش؛
خب هماکنون سوال برایتان پیش میآید که پس چرا بعضی از این احکامشرعی را که میبینیم و میخوانیم و میشنویم با عقل سازگاری ندارد؟
این مسئله را از چند جهت میتوانی بررسی کنیم:
۱_ ما جستوجویی راجعبه حکمتهای کشفشده آن حکم نکردیم.
۲_حکمعقلی ما یقینی نیست، شکیوظنی است.
۳_حکمت آن فراتر از عقل است.
در اوایل بخش اصولفقه گفتیم زمانی که با جستوجو و اجتهاد در قرآنوسنت، به حکمِ مسئلهای نرسیدیم؛ عقلما به کمک شرع میآید و حکمِخداوند را برایما روشن میکند.
ازآنجا که عقلانسانی ما نارسا و بهمرور زمان درحال تکامل است، طبیعتاً نمیتوانیم همه قوانینواحکام مورد نیاز زندگیمان را به درستی وضع و جمعآوری کنیم، در اینجاست که احکامالهی به کمک عقلما میآیند و قوانینلازمِ فردیواجتماییِ جهانِبشری را برای ما مشخص میکنند.[۸]
پس رابطه عقلودین از جنس تعاضد⁵ است نه تضاد!
و در آخر با توجه به سفارشقرآن به فهموتعقل و اهمیتوالای عقل در سنتِپیغمبر و همچنین دخالت عقل در اثبات اصولدین و ایضاً در دستیابی به احکامشرعی؛ درمییابیم که دیدگاهاسلام نسبت به عقل، دیدگاه همیاری و تعاضد است و نه تضاد و دشمنی...
پاورقی:
¹:پیکار/مجادله
²:قول،فعل و تقریر پیامبر(ص) یا امام(ع)
³:علمی که راجع به عقائدواصولِاسلامی بحث و از آن دفاع میکند.
⁴:حکمی کاملاً اثباتشده بدون وجود شکوگمانی در آن.
⁵:همیاری، تعاون
اسناد:
[۱]سوره نحل، آیه ۱۲
[۲]سوره ملک، آیه ۱۰
[۳]سوره انفال، آیه ۲۲
[۴]الشفا بتعریف حقوق المصطفی
[۵]تحتالعقول، ص۵۴
[۶]کافی،جلد۱ ص۱۶
[۷]ر.ک آشناییباعلوماسلامی، بخش کلام/مرتضی مطهری
[۸]ر.ک آشناییباعلوماسلامی، بخش اصولفقه/ مرتضی مطهری