من آدم مذهبی نیستم اما 5 ماهی میشه که نماز خواندن را شروع کرده ام. اوایل گاهی اوقات یادم میرفت که باید الان نماز بخوانم، بعضی وقتها هم حوصله نداشتم یا کار خیلی مهمی داشتم که نمیتوانستم آن را نیمه کاره رها کنم ولی الان کمی منظم تر نماز میخوانم. البته واقعیتش را اگر بگویم هنوز در مورد آخرت و خدا و خیلی از چیزهای دیگر مشکوکم و ایمانم قطعی نیست ولی این موضوع را پیش کسی لو نمی دهم.
شاید با خودتان بگویید اگر ایمان نداری چرا نماز میخوانی؟ باید بگویم من از اسلام تنها 20 درصد آن را برداشته ام و استفاده میکنم یعنی آن را بانیازها و سلایق و شرایط و روحیه ام تطابق داده ام و در جاهایی نیز آن را تحریف کرده ام و تغییر شکل داده ام!
سرگرمی جالبی است ولی اصلا مضر نیست چرا که من این کار را صرفا برای استفاده شخصی انجام میدهم یعنی عقایدم را به کسی نگفته ام، کار من اصلا شبیه دکان داران مذهبی نیست که برای کسب مال و ثروت مشغول بدعت و تحریف اسلام هستند و عقاید مسموم خود را شبیه ویروس گسترش میدهند.
من شبیه کسی هستم که در خلوت خود باخودش حرف میزند مثلا شبیه کشیش داستان گراهام گرین هستم که هم مشروب میخورد و هم دعا میخواند ترجیح میدهم در مورد بیان عقاید مذهبیم خصوصا با افراد متعصب محافظه کار باشم. یک بار ولتر گفته بود که خدایی وجود ندارد ولی این موضوع را به مستخدمم نگویید چرا که امکان دارد نیمه شب من را خفه کند و همه پولهایم را به سرقت ببرد.
مگر نه اینکه اسلام هم دنیا را میسازد و هم آخرت را و به قول محمد قطب اسلام تنها دینی است که با روحیات و تمایلات وطبیعت انسان سازگار است. خوب من هم کاری کردم که با روحیات و خلقیات و شخصیتم بیشتر متناسب باشد یعنی بعضی از دستورات مفیدش را اجرا میکنم وبعضی ها را نه.
مثلا نماز خواندن را دوست دارم ولی با روزه گرفتن میانه خوشی ندارم، همچنین چهارچوب های اخلاقی اسلام مثل دروغ نگفتن و حسادت و غیبت نکردن و ... را قبول دارم و سعی میکنم به همه ی آن عمل کنم من قبلا آدم هوس باز و الکلی بودم ولی بعدا نه تنها به زنان نامحرم از روی هوا و هوس نگاه نمیکنم بلکه لب به مشروب هم نمیزنم که این کار باعث میشود از لحاظ جسمی و روحی آدم سالم تری باشم.
همچنین فیلم هایی که صحنه های مستهجن داشتنه باشد نگاه نمیکنم حتی سریال تاج و تخت چون هم از لحاظ عقلی و هم از لحاظ دینی کار اشتباهی به نظر میرسه. امسال اولین روز ماه رمضان تصمیم گرفتم روزه بگیرم، تا قبل از ظهر همه چیز خوب بود و احساس خوبی داشتم بعد کم کم ضعف کردم و گرسنه ام شد از ساعت 5 به بعد سرم داشت میترکید و نمیتونستم کارم را درست انجام بدم.
حوصله ی سرو کله زدن با مشتریان را نداشتم در واقع من حقوق کاملی از مدیر شرکت می گرفتم ولی فقط با 50 درصد توانم کار میکردم با خودم فکر کردم و گفتم اگر روزه های من صرف به درد خودم بخورد ارزشی ندارد مدیر شرکت و سایر کارکنان شرکت چه گناهی کرده اند که باید تاوان عقاید مذهبی من را بدهند؟
ساعت 8 شب از شرکت اومدم بیرون و نیم ساعت توی صف بنزین بودم سرم داشت منفجر میشد توی خیابون هم به چند راننده که جلوم پیچیده بودند بد و بیراه گفتم و اعصابم بهم ریخته بود نیم ساعت از اذان گذشته بود که به خونه رسیدم حوصله ی زن و بچه ام را نداشتم و با همسرم دعوام شد ولی شب موقع خوابیدن تصمیم گرفتم که دیگه روزه نگیرم چون باعث میشه که هم شرکت ازم ناراضی باشه و هم زن و بچه ام. به نظرم خودخواهیه که آرامش دیگران رو فدای عبادت شخصی کنم .
این اولین پستم توی ویرگول بود جای جالبیه خوشم اومد