امسال تولدم یه مهمون عزیز داشتم. اما قبلش یکم برگردم به اینکه چجوری این مهمون عزیز وارد شد.
من و همخونهم هرازگاهی مینشستیم و هی میگفتیم داره سنمون بالا میره و باید یه مهارت جدید یاد بگیریم و از این حرفا. بعد طبق معمول دوباره فردا صبح حاضر میشدیم و میرفتیم سر کار و انگار نه انگار که حرفی زده شده!
البته یه نیمچه کارهایی هم کردم. حتی یه بار هم رفتم و پول عزیزم رو دادم و خوشحال از شور و جسارتم، یه دوره ثبتنام کردم که بگذریم...
خلاصه سرتون رو درد نیارم. دوستم یه روز اومد و گفت یه دورهای هست به نام باشگاه محتوا که کارآموزی داره و خیلی خوبه برای من و تو. من هم پیجشون رو فالو کردم و فصل سه باشگاه هم گذشت و باز هم هیچ کاری نکردم!
فصل چهار دیگه دست به کار شدم و متنم رو فرستادم که البته یکم دلسرد شدم چون رتبهم خیلی بالا نبود. مصاحبه رو هم حسابی خراب کردم و اصلاً ذهنم قفل کرده بود و نشستم کلی از کار فعلیم تعریف و تمجید کردن!
خلاصه فصل چهار خورد به عید و من هم با عیدی حقوقم، دوره رو ثبتنام کردم که انصافاً چسبید بهم. حالا میگم چجوری:
روز شروع دوره، تولدم بود و تکوتنها تو خونه بودم؛ اما واقعاً یه حس خوبی داشتم که کادوی خوبی امروز میگیرم و واقعاً شعار نیست، اما تنهایی دیگه برام بیاهمیت شد.
درسها رو گوش دادم و دیدم بهبه تهش باید مشق بنویسیم. عجب مصیبتی.
داستان مشق عشقها خیلی جذاب بود و من و دوستم از عصر تا شب مینشستیم به مشق نوشتن و برای خودمون تیم محتوا ساخته بودیم رسماً.:)) سر امتیازها، آموزشها، مشقها، کار و هزار تا چیز دیگه حرف میزدیم و خلاصه خیلی درگیر کلاس بودیم.
هرکسی زنگ میزد یا میگفت بریم بیرون، میگفتم مشقهام مونده. اونم با تعجب میگفت مشق چی؟ و براش توضیح میدادم قضیه چیه.
انصافاً بعضی وقتها خسته میشدم؛ چون باید سر کار میرفتم و مشق مینوشتم و تو خونه هم کار فریلنسری داشتم. اما خب واقعاً حس میکردم دارم یه چیزی یاد میگیرم که قراره به دردم خوره.
جدای از این مسائل، باشگاه برای من یهسری چیزهای خود شخصی هم داشت.
1.برای منی که کمالگرایی شبکه اجتماعی زیادی داشتم، با اولین مشق و ساخت حسابهای عمومی این غول چغر رو کشتمش!
2. چون همهچیز خیلی برنامه داشت، یاد گرفتم کارم رو طبق برنامه پیش ببرم تا عقب نیفتم.
3. همین که الان ذهنیاتم رو میسپارم به دل واژهها و تایپشون میکنم برای من بهترین نتیجه بود.
به نظرم این دوره به درد آدمهای درونگرایی مثل من خیلی میخوره و آنلاین نبودن کلاس برای من خیلی حسن بود چون فقط با سؤال پرسیدن و حرف زدن نبود که بچهها دیده میشدن.
خلاصه اینکه باشگاه محتوا هم به درد دنیاتون میخوره هم به درد آخرتتون.
بعد از ورود به دنیای کار بیشتر از تجربیاتم میگم.