
«مرگ شادمانه یا آگاهانه»قسمت اول(بخش دوم)
«کارعمیق»-قسمت چهارم
.
وارستگان حقیقی، زندگی نقد دنیا را به نسیهٔ بهشت ترک نمیگویند اما در وهم زندگی هم هرروز نمیمیرند.
اوشو میگوید:«اگر قادر نباشید از آنچه پیش از مرگ وجود دارد مراقبت کنید هرگز قادر نخواهید بود از آنچه پس از مرگ میآید مراقبت کنید.»
انسان آزاده، باغبانی ست که روزی نگران پژمردن گل سرخی بوده اما حالا با امیدواری دانه میکارد و با عشق از باغ گلش «مراقبت» میکند.
به گمان من پس از مرگ، زندگی باری دیگر پیشکش میشود به آنان که نه تنها خود پر زیستند؛ به همنوعان و جانداران کرهٔ خاکی هم برای زندگی بهتر یاری رساندند.
چه آرام چشم بر آخرین لحظهٔ بودن میبندند چون از قدرت خود آگاهند.از این که میتوانند بمیرند و مرگ را به سان فرصتی دیگر در آغوش میکشند.
اما کسانی هم به آخرین قطره چونان میچسبند که انگار تمام شهد زندگی در آن جمع شده.سیاهمستانی که دریادریا خون ناحق به حلقشان فروریختند و همچنان عطششان نخوابیده ست.
زندگی چون ماهی از میان دستانشان میلغزد و به اقیانوس فرصتها بازمیگردد.
سبکباران ساحلها در دوزخی جاودانند که نه پلی بر ویرانهٔ پشت سرشان مانده و نه زندگی دوبارهای با حسرتشان برای بازگشت و جبران خسارت مبادله میشود.
پریسا فوجی
.
داشتم توی نت برای این پست دنبال عکس میگشتم و دقیقا به همون عکسی برخوردم که مدنظرم بود.?