اگر بخواهم شخصیت راسکلنیکف را توصیف کنم باید بگویم جوانی ست بیست و سه ساله و با خصوصیات اخلاقی بسیار شبیه خودم.حال چه بهتر که این ویژگیها را از زبان دوستی نزدیک به او بشنویم:
«یک سال و نیم است که من رادیون را میشناسم.عبوس، گرفته، مغرور و متکبر است.در این اواخر و شاید هم خیلیاگر بخواهم شخصیت راسکلنیکف را توصیف کنم باید بگویم جوانی ست بیست و سه ساله و با خصوصیات اخلاقی بسیار شبیه خودم.حال چه بهتر که این ویژگیها را از زبان دوستی نزدیک به او بشنویم:
«یک سال و نیم است که من رادیون را میشناسم.عبوس، گرفته، مغرور و متکبر است.در این اواخر و شاید هم خیلی از پیش بدگمان و مالیخولیایی شده است.بزرگوار و مهربان است.دوست ندارد احساس خود را بیان کند.حاضر است زودتر سنگدلی خود را بنماید تا با سخن احساس قلبی خویش را ابراز دارد.گاهی هم هیچ مالیخولیایی نیست بلکه فقط سرد و تاحدی غیرانسانی و بیاحساس میشود و به راستی چنان است که گویی در او دو خوی متضاد به ترتیب جای یکدیگر را میگیرند.گاهی بینهایت کمحرف است.هیچوقت فرصت ندارد.همه مزاحمش هستند اما خودش دراز میکشد و هیچکاری نمیکند.هیچ بذلهگو نیست ولی نه به دلیل آن که کلمات تند پرمعنی در چنتهاش کم است بلکه گویی فرصتی برای اینگونه کارهای بیهوده ندارد.وقتی با او صحبت میکنند تا به آخر به گفتههای طرف گوش نمیدهد.هرگز به آنچیزی که جلب توجه همه را میکند، توجهی ندارد.خیلی برای خودش ارزش قائل است و البته بیحق هم نیست.»
راسکلنیکف جوانی ست با مزاجی تند و آتشین که در تهیدستی روزگار میگذراند و مادر و خواهرش هزینهٔ تحصیل او را میپردازند.روزها در اتاقی تنگ و تاریک روی نیمکتی دراز میکشد و به عقیدهای ثابت فکر میکند.
«مامان! تمام زندگیام درد میکند
دارد چه کار با خودش این مرد میکند؟!
هی فکر میکنم...و به جایی نمیرسم
هی فکر میکنم...و سرم درد میکند»
(مهدی موسوی)
اما همانگونه که در یادداشتی کوتاه نوشته بودم؛ من برخلاف راسکلنیکف قصد کشتن کسی را در ذهنم نمیپرورانم.به قول سلین در سهگانهٔ «پیش از...»(before trilogy) لینکلیتر:«تنها کسی که میتوانم به او آسیب برسانم، خودم هستم.»
هرکدام از ما میتوانیم به اندیشهٔای مخرب در ذهنمان پر و بال بدهیم و به همین خاطر است که با خواندن احوال دیگران احساس همدلی میکنیم؛ نه از جهت شباهت افکار بل از این رو که پی میبریم در کشیدن بار مکافات تنها نیستیم.
«جنایت و مکافات» را در روزهای سخت و در تنگدستی خواندم.روزهایی که چون راسکلنیکف در برزخ تسلیم یا تقلا گیر افتاده بودم و این همزمانی بیشک تأثیر ژرفی بر من گذاشت.
#پریسا_فوجی