پریسا صالحی، انصاف نیوز: دبیر انجمن اسلامی یکی از دانشگاهها میگوید: «دانشگاه ما مقنعه اجبار نیست. اما مقنعه نپوشیدن من از طرف معاونت فرهنگی و نهاد رهبری یک مشکل اخلاقی به حساب میومد و اینو دائم تو سرم میزدن با وجودی که من به خاطر انجمن تو دانشگاه با هیچ پسری دست نمیدادم و سیگار نمیکشیدم (کلا سیگاری نیستم)، اینها رو بهم نسبت میدادن. از طرف دبیران انجمنهای دیگه که پسر بودن میشنیدم که دخترها بلد نیستن کار اجرایی کنن.» به نظر میرسد زنان برای فعالیت دانشجویی با موانع بیشتری دست و پنجه نرم میکنند.
به سراغ بهاره هدایت، ضیا نبوی و غزل معصومشاهی، فعالین دانشجویی رفتیم تا از تجربیات و تحلیل آنها از موضوع «جنسیت و فعالیت دانشجویی» بپرسیم. علی اسلامی مسئول سابق بسیج دانشگاه رجایی نیز در مورد عنصر جنسیت در بسیج دانشجویی گفت. متن کامل این گفتوگوها را در ادامه میخوانید:
هدایت در مورد تبعیضهایی که زنان در طی فعالیت دانشجویی با آن روبرو میشوند یه انصاف نیوز گفت: «تبعیض جزو سرشت فضایی است که ما در آن نفس میکشیم. عبور کردن از آن محتاج رادیکالیسم است، آنهم رادیکالیسمی که هم زن و هم مرد سهم خودشان را در این وضعیت بپذیرند و برای مرتفع کردن تبعیض، مشارکت داشته باشند.
هر دختری که به نحوی وارد یک جور فعالیت اجتماعی سیاسی میشود، در واقع دارد رادیکال عمل میکند، دارد از آن قواعد و چارچوبهای تبعیضآمیزی که با آنها بزرگ شده فراروی میکند. البته شاید خیلی هم آگاهانه نباشد، دست کم میتوانم این را دربارهی جریان دانشجویی بگویم که تبعیض جنسیتی مسئلهشان نیست. اما به هر حال، دختری که در دورهی دانشجویی وارد فعالیت سیاسی میشود، درواقع دارد خودش را به درون عرصهی عمومی پرتاب میکند و به نوعی یک جور گسست را از گذشتهی خودش تجربه میکند. اما دربارهی پسرها احتمالا مسیر طبیعیتری طی میشود؛ آنها در یک فرایند تدریجی، یاد میگیرند چطور در عرصههای بیرون از خانواده عرض اندام کنند.
بنابراین عموما زیر سقف فعالیت دانشجویی ما با دو دسته از آدمها روبرو هستیم که هر کدام طی دو فرآیند خیلی متفاوت به این نقطه رسیدند که الان هستند، برای یک پسر این فضای جدید، «طبیعی» است، اما برای یک دختر فضای جدید یکسره متفاوت و حتی بیگانه است: مناسبات جدید، اقتضائات جدید و غیره.
هر دو هم دارند از کولهبار گذشتهشان بهره میبرند که خب بدیهی هم است. چه اتفاقی میافتد؟ اینها میدانند که مخالف تبعیض هستند، مثلا میدانند که فلان قانون تبعیضآمیز است و ریشهاش هم فلان چیز است اما تصوری از بازتولید تبعیض بین خودشان ندارند یعنی تبعیض تبدیل به یک امر منفک از خودشان میشود. همینقدر که تا اینجا آمدهاند، فکر میکنند که خب دیگر اینها موانع را پشت سر گذاشتند؛ یعنی همیشه یک دیگریای آن بیرون هست که رفتار تبعیضآمیز دارد، ولی ما که نداریم! درحالیکه ما همه داریم درون تبعیض نفس میکشیم.»
او در ادامه افزود: «من تا به حالا پسر یا مردی را بین فعالین ندیدم که بگوید من فلان رفتار تبعیضآمیز را داشتهام و مثلا تغییر کردم. حتی قائل به این نیستند. ولی مسئله این است که تبعیض که اینطور نیست بلکه یک بافت اجتماعی سیاسی فرهنگی اقتصادی است؛ تا وقتی حتی یه گوشهای از زیست خصوصی و عمومی ما آلوده به تبعیض است، نشان این است که این بافت گسسته نشده، بلکه یک جاهایی در بهترین حالت نازک و رقیق شده است. برای همین است که میگویم ما همه درون تبعیض نفس میکشیم.
در فعالیت دانشجویی، با آن عناصر متفاوتی که گفتم دور هم جمع میشوند و یک جور فضای ناپایدار تولید میشود یعنی پسرهایی که احساس میکنند این فضا «طبیعی» است و متعلق به خودشان و در آن احساس راحتی میکنند و از طرفی دخترانی که احساس میکنند این فضا به شدت با چیزی که میشناختند متفاوت است و بنابراین یک جور احساس ناامنی میکنند برایشان بیگانه است. چون ما با مهارتها و آموزشهایی که درونیمان شده میپیوندیم به عرصه عمومی و مشخصا عرصه فعالیت سیاسی. ابزاری هم که جز این نداریم.»
هدایت با یک مثال ادامه داد: «من یک مثال از مشاهدات خودم بزنم؛ چیزی که من دیدهام این است که در جمعها -چه بزرگ و چه کوچک- به محض اینکه موضوع به سمت مسائل کلانتر، عمدهتر و به اصطلاح سرنوشتسازتر میرود، زنها آهسته آهسته به حاشیه میروند. این صحنه که مجادله نهایی بین دو زن در جمع باشد یا حداقل بین یک زن و مرد باشد تقریبا نایاب است. قریب به اتفاق موارد اینطور است که دو یا چند تا از مردان بحث را پیش بردهاند و به توافق نهایی رسیدهاند.
البته که هیچ قاعده از پیش گفتهای وجود ندارد. یعنی اینطور نیست که کسی به خودش اجازه دهد که حتی به این فکر کند که زنان نباشند. اما اینطور نیست که حتی به خودش اجازه دهد که فکر کند چرا دخترها در بحثهای نهایی نیستند؟! انگار این تقسیم کار طبیعی است. انگار که این موضوعات عمده از آن مردها است و از آن زنها نیست.
حالا چرا اینطور میشود درحالی که خیلی وقتها زنان واقعا حضور دارند؟ چیزی که توجه من را جلب کرده این است که مردها زیاد حرف میزنند. خیلی از حرفهایشان هم تکراری یا اصلا پرت و پلا است ولی میگویند. زنان همان جمع نگاه میکنند ببینند تا حرف تکراری نزنند. خیلی برایشان روشن و بدیهی است که خب وقتی یک نکتهای گفته شد، چرا باید دوباره هم گفته شود؟ دوم اینکه تا مطمئن نباشند که حرفی که میخواهند بزنند صد درصد درست و معقول است، به احتمال زیاد به زبان نمیآورند. یعنی زنی را کمتر میبینید که حدس و گمانهایش را در جمع بلند بلند و با اعتماد بنفس بگوید، برخلاف مردان. برعکس زنان گاهی حتی چیزی را که میدانند درست است هم با قیدهای تشکیک همراه میکنند.
ببینید ما این کار را مثلا در خانواده یا در جمعی که احساس امنیت میکنیم، انجام نمیدهیم. ما در خانواده اینقدر خودمان را مهار نمیکنیم، تخیلاتمان، حرفهایمان، عقایدمان و شور و عواطفمان را اینطور مهار نمیکنیم. چون خانواده برای ما بیگانه نیست. مناسباتش را میشناسیم. حتی میتوانیم آنجا دعوا کنیم. چون برایمان آشنا است. اما در انجمن دانشگاه، در حزب و کلا در فعالیت سیاسی مناسبات با مهارتهای ما بیگانه است.
این را در نظر داشته باشید که حرف زدن، بخشی از اتمسفر قدرتی است که بین آدمهایی که در جمع نشستند تقسیم میشود؛ این است که تعیینکننده است. در درجهی اول مهم نیست که شما چقدر پرت و پلا میگویید، مهم این است که یک چیزی بگویید. مهم این است که وقتی مجال حرف زدن به شما داده نمیشود، یا اصلا خودتان توان حرف زدن را در خودتان پیدا نمیکنید، از دایرهی قدرتی که در بین جمع خلق و تقسیم میشود، بیرون میافتید.
تازه به آن فضا غلبه هم کنید، سوال این است که چه بگویید؟ یک زن تمام انرژی و هوش و مهارت خودش را به کار میگیرد تا تازه از این موانع و حصارهای لایه لایه عبور کند، که تازه بگوید: «آهای آقا من هم هستم.» چقدر توان برای یک موجود انسانی میماند؟ یا اصلا چقدر زمان برایش میماند تا روی اینکه چه باید بگوید تمرکز کند؟»
ضیا نبوی در مورد بازتولید مناسبات تبعیضآمیز به انصاف نیوز گفت: «یکی از کارهای ویژهی فعالیت دانشجویی ساختن سوژهی سیاسی و متعهد است یعنی سوژهای که مناسبات را بازتولید نکند و حقیقتا درگیر تغییر وضع موجود باشد نه بازتولید آن. من اعتقاد دارم خیلی از سوژههایی که فاصلهگذاریهای رادیکالی با وضع موجود میکنند و زبان گزنده و تندی هم دارند و ظاهر خیلی رادیکالی دارند در نهایت بازتولیدکنندهی وضع موجود هستند و نمیتوانند در وضعیت تغییر اساسی به وجود بیاورند. به نظر من یک کار ویژهی اصلی و شاید مهمترین قسمت فعالیت دانشجویی در کنار همهی تاثیرگذاریهای اجتماعی و جایگاه نمادینی که دارند و مبارزات و هزینهها، کسب مهارت فعالیت کردن و سوژه ساختن است.
بیشتر افراد، بیشتر زنان و کمتر مردان وقتی وارد دانشگاه میشوند سوژههای تربیت یافتهی همین مناسبات هستند و در همین فضای مردسالار رشد کردند و به لحاظ فرهنگی بازتولید کنندهی همین وضعیت هستند، یک کارویژهی فعالیت دانشجویی آگاه کردن این افراد است که چطور ساخته شدند و چطور سوژه همین وضعیت هستند و چطور دارند با ادبیات، زبان و مدل فعالیت و طرح بحث همین موقعیت را دوباره بازتولید میکنند. این کار ویژه به نظر من خیلی اساسی است و چیزی است که باید از دل همین فعالیتها و تحولاتی که از دل فعالیت دانشجویی درمیآید به آن پرداخته شود.»
او از تجربههای خود میگوید: «در دوران فعالیت دانشجوییام در نوشیروانی یکی از زنان انجمن که خیلی هم فعال بود همیشه میگفت که شما نمیفهمید که ما در چه وضعیتی زندگی میکنیم و چه تبعیضی را تحمل میکنیم. با حرفهایش همدلی میکردم اما باور نمیکردم که ما نمیتوانیم بفهمیم. میگفتم خب همهی انسانها قدرتی برای همدلی دارند و همهی ما به سطحی از تبعیض آغشته هستیم و مورد ستم قرار گرفتیم. خب چیز عجیبی نیست، شما هم تبعیضی در حقتان صورت میگیرد. او یک مثالی میزد میگفت شما درک نمیکنید که وقتی ساعت ۸ یا ۹ شب در خوابگاه را میبندند و میگویند حق نداری بیرون بروی یعنی چه، درکش نمیکنید.
این جمله همیشه در ذهنم بود تا زندان که خیلی این جمله برایم برجسته شد چون آنجا هم دقیقا همین بود یعنی از ساعت ۶ عصر- یا در بقیه زندانها کمی کمتر یا بیشتر- درها بسته میشد، من هم آدمی بودم که بچهی روستا هم بودم و خیلی نسبت به اینکه در فضای باز باشم حساس بودم، وقتی در را میبستند و مجبورمان میکردند که داخل بندهایمان برویم و اصلا نمیتوانستیم آسمان را ببینیم خیلی فشار رویم زیاد بود و اصلا آدم این نحوهی برخورد را باور نمیکرد. من آنجا یاد حرف آن دوستمان میافتادم که میگفت شما درکی از این ندارید که وقتی مجبورتان میکنند که بروید در یک خوابگاه و حق خروج از آن را ندارید چه چیز سنگینی است. ما در خوابگاه پسرها اصلا از این محدودیتها نداشتیم و من بیشتر مواقع اصلا در خوابگاه هم نبودم. همین الان هم بیشتر ساعت ۱۲:۳۰- ۱ شب به خانه میروم. باور کردن اینکه یک سری آدم حق ندارند ساعت ۹-۱۰ شب بیرون باشند چون پدر مادرهایشان نمیگذارند، چون دخترند یا اصلا چون فضا ناامن است. به صورت سیستماتیک حق استفاده از فضای شهری را از یک ساعتی به بعد ندارند، آنهم ساعتی که شاید برای من جذابترین ساعت است.
کم کم این آگاهی در من شکل میگرفت، وقتی تجربههای مشابه را داشتم کم کم خودم را جای آدمی میگذاشتم که این اتفاق برایش افتاده، میخواهم بگویم تجربهی زیستهی من همراه با بیان تجربههای دیگر دوستان من را متوجه تبعیضی میکرد که من اصلا قبل آن نمیدیدم و متوجهش نبودم، میشنیدمش اما حس و درکش نمیکردم، رنجم نمیداد. میخواهم بگویم ما چطور تبعیض را در حق دیگری نمیفهمیم چون تجربهاش نکردهایم و وقتی خودمان در موقعیت مشابه قرار میگیریم تازه درکش میکنیم.
این مثالها را زدم که بگویم بخشی از این تبعیض که امثال من به عنوان مرد از آن بهره میبرند اصلا آگاهانه نیست و ما درکش نمیکنیم و یک تجربههایی نیاز است که ما آنها را درک کنیم. اتفاقا این تجربهها در تعامل رخ میدهد. زمانی رخ میدهد که آن دیگری را که در حقش تبعیض اعمال میشود و ظلم میشود ببینی و با او مواجه شوی، با او حرف بزنی و بیانش را بشنوی.»
نبوی در ادامه افزود: «نکتهی اول همین مواجهه است بخش مهمی از آن هم در فعالیت دانشجویی است یعنی زمانی که ما فعالیت دانشجویی میکنیم و با جنس مخالفمان بیشتر از قبل تعامل میکنیم و مشکلات را بیان میکنیم؛ کم کم با مسائلی که پیش از این نمیدیدیم مواجه میشویم. نکتهی دیگری که اینجا مهم است زبان است. ممکن است فرد با کسی که تحت تبعیض است مواجه شود اما متوجه تبعیض نشود یا اگر متوجهش شود درمورد آن حرف نزند. زبان و اینکه مسئله بیان شود خیلی مهم است.
?ضیا نبوی
در دانشگاههای فنی که دختران در آن کمتر هستند و کمتر فعال هستند و بیشتر مردانه است، من اثر فقدان حضور دختران را در فعالیت، زبان و سنت آن دانشگاه میبینم، کامل حس میکنم که سنت این فعالیت مردانه است و ظهور و بروز آن در ادبیات دانشجویان و نوع حرف زدنشان مشخص است. معلوم است که این کلیدواژهها، ادبیات و حتی فحشها در غیاب زنان صورت گرفته است و چون فعالیت بیشتر مردانه بوده مسائل و دغدغهها و ملاحظه کردن آنها بروز و ظهور نداشته است. بنابراین مسئلهی دیگر زبان و بیان است، خیلی مهم است که در سنتی که در دانشگاه شکل گرفته چقدر زنان حضور داشتند و این خودش را در بیان و زبان تشکل نشان میدهد. پالوده کرده زبان خیلی مهم است.
این چند وقت زبان و ادبیات بچهها تندتر و رادیکالتر شده که بخشی از این رادیکالسم را من کاملا قبول دارم اما حس میکنم یک سری ملاحظات هم اینجا کاملا درحال فراموشی است. جنس فحاشیها، ادبیاتی که به کار میگیرند؛ کم کم دیگری دارد در آن غایب میشود؛ ملاحظه کردنهای ظریف مثل اینکه زبان ما خشن نباشد، سکسیستی نباشد؛ انگار دغدغههای لوکس و حاشیهای میشود و وقتی کسی میگوید ادبیات شما خشن است یا یک حرف سکسیستی است یا فحش است نه سیاست و اصلا رادیکالیسم هم نیست، میگوید «نه در این شرایط تباهی هر چیزی مجاز است». انگار که طرف مقابل آن به یک درجهای از تباهی سقوط کرده و ما هم در واکنش به او هرکاری کنیم مجاز است. این ملاحظه در زبان و ادبیات خیلی مهم است و یکی از بخشهایی که مناسبات تبعیضآمیز بازتولید میشود در زبان و ادبیات است.»
نبوی در مورد نقش مردان در این موضوع گفت: «باید دید آیا مردان عامدانه و از روی عمد و آگاهانه شرایط را بازتولید میکنند و با تبعیض همراهی میکنند؟ من فکر میکنم جواب این سوال مثبت است. باز به تجربهی زیستهام رجوع میکنم. با اینکه خودم را آدم منفعتطلبی نمیدانم اما وقتی به گذشته رجوع میکنم میبینم من شاید هیچوقت تا دوران دانشگاه در خانه ظرف نشستم و کار خانه انجام ندادم. من به روشنی و به وضوح میدیدم که این موقعیت ناعادلانه است و اصلا مسئولیت کار خانه به صورت مساوی تقسیم نشده اما همراهی میکردم. چرا؟ میشد نامش را تنبلی گذاشت اما من به هرحال از آن تبعیض و نابرابری منتفع میشدم. نمیشود این را نادیده گرفت. دانشجو که شدم و فعالیت دانشجویی کردم رشتهی قضیه برایم روشنتر شد و تلاش کردم که موقعیت را متعادلتر کنم، حداقل اگر جایی با دوستانم میرفتیم سعی میکردم که توازن برقرار باشد ولی بازهم وقتی به خانه برمیگشتیم انگار این وضعیت طبیعی بود که مادر و خواهرم بیشتر کار کنند.
زشت بودن این شرایط را در زندان درک کردم، چون آنجا خودم جایی قرار گرفتم که مادرم بود، در سالهای آخر زندان در اتاق کوچکی بودیم که من مادر خرج بودم، آشپزی و مدیریت نظافت با من بود. آنجا در جایگاهی قرار گرفتم که سالهای سال مادرم داشت و وقتی بعد از چند سال به اولین مرخصی رفتم، یادم نمیرود که وقتی کارهای مادرم را میدیدم که از صبح شروع میکرد با جدیت به کار خانه کردن، باورم نمیشد که من اینهمه سال در چنین موقعیت نابرابری با یک آدم بودم و وقتی به او نگاه میکردم یک بدهی عجیب و غریب حس میکردم و خیلی برایم دیدن اینهمه نابرابری چندشآور شده بود. بعد آن خیلی تلاش میکردم که این نابرابری را تغییر دهم و خنثی کنم. میخواهم بگویم اصل انتفاع حضور دارد و در بخشی از این مناسبات آگاهانه بازتولید میشود و فرد به هرحال از آن نفع میبرد.
میخواهم به این برسم که آیا مردان در فعالیت دانشجویی از امتیازهایی که ساختار برایشان در نظر میگیرد آگاهانه استفاده میکنند؟ من میگویم بله. این را با تجربهی زیستهی خودم نمیگویم یادم نمیاید دوران فعالیت دانشجویی سعی کرده باشم آگاهانه از تبعیض استفاده کنم اما با همین آگاهیای که از فعالیتهای مختصر سیاسی خارج از دانشگاه کسب کردم، انسانشناسیام نسبت به حالت معصومانهی اول دانشگاه خیلی تغییر کرد. بعد دیدم که آدمها گاهی به صورت بسیار زنندهای که اصلا به ادعا و جایگاهشان هم نمیخورد، آدمهای منفعتطلبی هستند و از موقعیتهای تبعیضآمیز به نفع خودشان استفاده میکنند تا نفر اول باشند، رییس باشند. بیتوجه به همهی ادعاهایی که در مورد عدالت و برابری دارند خیلی راحت همه چیز را ندیده میگیرند و از تبعیض به نفع خودشان استفاده میکنند. بنابراین بخشی از این تبعیض مربوط به منفعتطلبی یا سستی اخلاقی مردان است، باوجود اینکه میدانند وضعیت چگونه است از امتیازاتی که به صورت تبعیضامیز برایشان درنظرگرفته شده استفاده میکنند.»
او در پایان به نقش زنان پرداخت و گفت: «سهمی هم در این مناسبات مربوط به خود زنان است. یک اینکه من حس میکنم زنان هم گاهی برای فرادست قرار گرفتن در مناسبات و فعالیتها با این ادبیات مردانه همراه میشوند، یک جور حس ادغام شدن در آن مناسبات. شاید چشمشان را به تبعیضهایی که اعمال میشود و کلیشههای جنسیتی که به کار میرود یا ادبیات نامناسبی که استفاده میشود میبندند. نمیگویم الزاما انگیزهی پشت آن بالا رفتن در مناسبات است. شاید یک جایی برای شخص توجیه ارزشی دارد. میگوید ما داریم یک کار باارزشی میکنیم پس اینها را ندید بگیریم و خیلی مهم نیست، به نظر من این فرع ماجرا نیست و ضرر بازتولید آن بیشتر از فایدهای است که قرار است از دل این فعالیتها دربیاید.
وجه دوم را از روی تجربهی زیسته میگویم که میزان همکاری و همیاری بین دختران فعالی که میدیدم کم بود، من بین پسران و جمعهای پسرانه همکاری بیشتر دیدم. این هم نکتهای است که باید به آن توجه کرد. اگر این حرف دقیق باشد، باید به آن فکر کرد تا آسیبشناسی شود. البته این الان خیلی کمتر شده، شاید به این دلیل که وقتی در دانشکدهی فنی بودم تعداد پسرها خیلی بیشتر بود و دختران در اقلیت بودند، شاید نمیشد همکاری صورت بگیرد ولی الان خیلی بیشتر است.»
معصومشاهی نیز در این مورد به انصاف نیوز گفت: «اولین دستاندازی که زنان در فعالیت دانشجویی با آن روبرو میشوند، عدم اعتماد به نفس است، شاید به خاطر دیدگاه مردسالاری که در ناخودآگاه ما وجود دارد باعث میشود که اعتماد به نفس کمتری داشته باشند و کمتر برای کارها داوطلب شوند و حاضر باشند صفر تا صد یک کار را انجام دهند یا نسبت به یک تصمیمی نظر مخالفی دهند و تاثیرگذار واقع شوند. یک بخشی به خاطر کمبود اعتماد به نفس خودشان است.
به صورت کلی در فعالیت دانشجویی در خیلی جاها به خصوص دانشگاههایی که فنی هستند که تعداد پسرها نسبت به دخترها بیشتر است یک نگاه ضدزنی وجود دارد، شاید در فعالیت دانشجویی کمتر باشد اما نمیشود گفت نیست، حتی همان کم بودن اعتماد به نفس هم کمی ناشی از برخورد سایر مردهایی باشد که با آنها فعالیت میکنند، فعالین مرد شاید بعضی جاها فعالین زن را جدی نمیگیرند یا به دغدغههایشان کمتر توجه میکنند.
شاید بعضی موارد خود دخترها نمیتوانند کاری کنند که جدی گرفته شوند اما این را من به شخصه خیلی قبول ندارم شاید اگر یک پسر با همان میزان فعالیت یک دختر بیشتر جدی گرفته میشود. البته چیزهایی که میگویم مربوط به دانشگاه پلی تکنیک نمیشود و شاید من در پلی تکنیک کمتر این را احساس کردم.»
او در مورد حساسیتها روی زنان فعال دانشجویی گفت: «اگر شما به عنوان یک زن در یک موقعیت مشابه با سه مرد دیگر وجود داشته باشی و حاضر باشی روی شما حساسیت بیشتری نسبت به آن مردان وجود دارد و هزینهی بیشتری میدهید که ممکن است زیر ذرهبین قرار گرفتن و گاو پیشانی سفید شدن باشد ممکن است کمیته انضباطی و حکم گرفتن باشد و حتی میتواند احضار شدن به نهادهای امنیتی باشد. همین موضوع هم به نگاه مردسالاری که در همه جا و طبعا در دانشگاه هم وجود دارد و سیستم امنیتی و مسئولان با نگاه مردسالاری که در ذهن خودشان دارند فرد را قضاوت میکنند و حساسیت بیشتری به خرج میدهند. ممکن است یک زن و چند مرد در یک موقعیت حضور داشته باشند اما کسی که در نهایت به کمیته انضباطی میرفت و تعلیق میشد آن زن بود.
از نظر مسئولان دانشگاه وقتی شخصی به عنوان یک زن فعالیت دانشجویی میکند فعالیتهایش همیشه باید یکی دو قدم عقبتر مردان باشد، حتی همقدم و همگام هم نه، همگام که میشود بلافاصله حساسیت بیشتری روی او ایجاد میشود و خیلی بیشتر سعی میکنند محدودش کنند و جلوی فعالیت او را با ایجاد دستانداز و محدودیت بگیرند.
از طرفی از اجبارهایی که علیه یک زن وجود دارد علیه او استفاده میکنند. خیلی از رفتارهای اجتماعی که پسرها در دانشگاه دارند را اگر یک دختر کوچکترینش را داشته باشد، ابزاری میکنند تا جلوی فعالیتهای او را بگیرند. برای مثال پوشش، در یکی از شوراهای مرکزی برای اینکه هیئت نظارت من را تایید صلاحیت نکند از پوشش من در سطح دانشگاه عکس میگرفتند و برای نهاد نمایندگی رهبری یا هیئت نظارت میفرستادند. یا اینکه بعد از اینکه با پسرها ارتباط میگیری سریع انگ روابط خارج از عرف و اتهام عادی سازی روابط دختر و پسر میزنند، البته این در دانشگاه ما کم بود ولی خیلی وجود دارد. در کل وقتی یک زن فعالیت میکند باید خیلی از رفتارهای اجتماعیش را در دانشگاه بگیرد از جمله پوششی که کمی حساسیت داشته باشد یا سیگار کشیدن حتی لباسهای رنگی پوشیدن، خیلی سریع اینها را ابزار میکنند تا جلوی فعالیت یک دختر را بگیرند و رد صلاحیتش کنند.
در ماجرای یک دعوا در کمیتهی انضباطی گفتند درگیری در سطح دانشگاه و عدم پوشش مناسب اتفاق افتاده است، توبیخ کتبی، درج در پرونده و تعلیق یک ترم صادر شد، وزارت علوم توبیخ به خاطر پوشش نامناسب و تعلیق به خاطر درگیری را اجرا کرد اما مسئولان دانشگاه هنوز میگویند تعلیق به خاطر کار سیاسی نبوده بلکه به خاطر پوشش بوده است، حتی راستش را نمیگویند تا خودشان را مبری کنند.»
معصومشاهی در مورد نقش زنان در این مناسبات گفت: «مسئلهی دیگر نگاهی است که دخترها به خودشان دارند، بعضی دخترها به جنس خودشان نگاه سرکوبی دارند که همیشه باعث عقب کشیدن دیگر زنان هم میشود. من فکر میکنم اگر تعداد دختران فعال بیشتری داشتیم و اینقدر هم نگاه سرکوبگرایانه به خودشان نداشتند شاید حساسیت مسئولان هم کمتر میشود.»
او در ادامه افزود: «بخواهم جمعبندی کنم چند فاکتور مهم وجود دارد: ۱-عدم اعتماد به نفس خود دخترها ۲- نگاه سرکوبگرایانه زنان به جنس خودشان ۳-برخورد فعالین مرد که نگاه مردسالارانه که در ناخودآگاه آنها وجود دارد گاهی باعث میشود که از یک فعال زن عبور کنند و جدی نگیرند البته من معتقدم که اگر سواد و اعتماد به نفس دخترها به حد خوبی برسد خودشان هرطور شده خودشان را وارد بازی میکنند. ۴-برخورد دانشجویان مخالف است که به خاطر زن بودن برای خودشان افت میبینند که شما جلوی کاری را بگیری یا فعال هستی و نشریه میدهی. این برخورد فقط به خاطر یک پوستر یا عکس نیست. وقتی یک زن در دانشگاه نشریه پخش میکند بلافاصله این طیف یک تک برگی تولید میکنند و میآوردند در صحن تا کار او را به حاشیه بکشند. ۵- مورد آخر هم مربوط به مسئولان دانشگاه است که به شدت روی فعالین دختر حساسیت بیشتری دارند و سعی میکنند هزینههای بیشتری برای او تولید کنند. ۶- استفاده ابزاری از نوع روابط اجتماعی فرد که در جامعه هم خارج از عرف نیست.
?بین اینها بعد از اعتماد به نفس مهمترین مسئله حساسیت مازادی است که مسئولان روی زنان دارند. از جنسیت شخص استفاده میکنند تا به خانوادهی او فشار بیاورند و آنها را بترسانند. دانشگاه این کار را بیشتر برای دخترها انجام میدهد. تعلیق انضباطی میکند و زنگ میزند به خانواده که مثلا: «دختر شما خوابگاه نداره، تو خیابون وله» وقتی فعالیت دانشجویی زن خوابگاهی زیاد میشود سریع برای اسکان او مشکل به وجود میآید، زنگ میزنند و تهدید میکنند که: «شما چند شبه که دیر خوابگاه رفتی و ما به خانوادهات اطلاع میدیم.» یا اینکه واقعا زنگ میزنند و چنین چیزی به خانوادهاش میگویند. شاید به طور کلی در طولانی مدت اگر این اتفاق بیافتد به خانواده زنگ بزنند اما وقتی به خاطر دوبار دیر رفتن زنگ میزنند به خاطر فعالیت است.»
این فعال دانشجویی در پایان گفت: «ما یک نشریه داشتیم که توقیف شد، معاون فرهنگی دانشگاه به خانواده دختری که مدیرمسئول بود زنگ زده بود و تهدید کرده بود که: «دختر شما فلان چیز را نوشته و براش پرونده ایجاد میشه.» اول اینکه داشت دروغ میگفت موضوع اینقدر حاد نبود و دوم اینکه به خاطر اینکه یک زن بود داشت استفادهی ابزاری میکرد. نشریهی توقیفی زیاد داریم اما چنین تماسی گرفته نشده بود. خودش را هم تهدید کرده بودند. این موضوع برایش ایجاد ترس کرد و تا مدتی این ترس بر او حاکم بود.
یعنی ما دخترانی داریم که وارد حیطهی فعالیت میشوند و کار هم میکنند و اعتماد به نفس هم دارند ولی حساسیت مسئولین باعث عقب زدنشان شده است. این حساسیتها و پروندهسازیها باعث میشود به مرور زمان کیفیت فعالیت آنها کمتر میشود تا هزینهی بیجا و مازاد ندهد، برای فعالیت خب هزینه وجود دارد و باید هزینه و فایده کرد اما برای اینکه هزینهی مازاد داده نشود مجبور است بعضی مواقع عقب بکشد و در بعضی برنامهها عقب بکشد اما همان پسری که کنار او فعالیت کرده این هزینه را نمیدهد. اگر همهی پارامترها هم یکسان باشد و حل شود حساسیت بیجای مسئولین که بخشی از آن هم برای تحریک دانشجویان مخالف است که اگر در یک تجمع شما را ببینند سریع میگویند این دختر چرا اینجا است و سریع به مسئولین فشار میآورند، روی دخترها بیشتر است.»
اسلامی، مسئول سابق بسیج دانشگاه رجایی در این مورد به انصاف نیوز گفت: «در مجموع محدودیتی بر سر راه خانمها وجود دارد و به دلیل خانواده مذهبی، دانشجویان دختر، پیش از دانشگاه ورود به عرصه جامعه نداشتهاند و عمده فعالیتشان در مساجد محل بوده است و با ورود به دانشگاه وارد حوزه جدیدی میشوند که محیط آن متفاوت است و تا وقتی عادت کنند ممکن است کمی طول بکشد.»
او در ادامه با اشاره به منفک بودن واحد خواهران و برادران در دانشگاه خود اضافه میکند که این امر باعث شده تا دانشجویان دختر فعالیت جدیتری داشته باشند. اسلامی همینطور انتقاداتی نسبت به جدا نبودن واحد خواهران و برادران در برخی نهادهای بسیج دارد و میگوید: «متاسفانه در برخی دانشگاهها واحد خواهران و برادران جدا نیست، مثلا نشریه مشترک میدهند و این موضوع باعث میشود تا دخترانی که محیط فعالیت بسیج را محیطی مردانه میبینند به خود اجازه ورود به آن را ندهند. بالاخره یک نوع ترس وجود دارد هرچند هم که طرف مقابل [فعالین پسر بسیج] آدم مطمئنی باشد اما بدلیل حیایی که دانشجویان دختر دارند و نحوهای که در ۱۸ سال با آن بزرگ شدهاند به خود اجازه ورود به چنین محیط هایی را نمیدهند.»
اسلامی در پاسخ به اینکه آیا فعالیت در بسیج بدون تبعیض جنسیتی است گفت: «خب برخی کارها مثل نشریه، نیاز به حضور ندارد اما برخی کارها برگزاری همایش یا کار میدانی است که در آن جنس کارها متفاوت است اما مثلا در کار نشریاتی برخی شمارههای نشریات دختران بهتر از نشریات پسران بود. برخی اوقات این نشریات آن قدر قوی عمل میکرد که طرف مقابل در برابر آن جبهه میگرفت یا در کار جهادی آن قدر خوب عمل میکردند که ما مجبور میشدیم پا به پایشان برویم اما در برگزاری همایشها ضعیف بودند به طور کلی به جنس کار بر میگردد، دانشجویان دختر کمتر به کارهای مردانهتر مثل برگزاری همایش وارد میشوند.»
او در پایان میافزاید: «برخی چیزها عوض شده و فضای فعالیت در حال تغییر است، در دوران ورود ما به دانشگاه بحث انتخابات بود که موجب تشدید فضای سیاسی میشد ولی امروز بحث فضای مجازی و رسانه جدیتر شده است و از آن جایی که نیاز به حضور فیزیکی ندارد خانمها میتوانند با دورکاری در آنها مشارکت کنند. در کارهای میدانی درصورت تفکیک نشدن این حضور کمرنگتر میشود اما با تفکیک خواهران و برادران خانمها حضور جدیتری در فعالیت خواهند داشت، تصور نمیکنم اگر این شرایط رعایت شود تضعیفی در حضور میدانی خانمها رخ دهد و آنها اعتماد بیشتری میکنند.»