نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویش
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویش
خواندن ۲ دقیقه·۳ روز پیش

"مرثیه‌ای بر زندگیِ کتابی"



برای من که بیشترِ سالهایِ عمرم میان صفحاتِ کتاب و ذوق برای خریدنِ کتابِ جدید و غیره و غیره گذشت،
گفتنِ این حرف‌ها کمی سخت است.

من به نورون‌های آیینه‌ای تقلیل پیدا کردم!
اجازه دهید اول درباره این نورون‌ها توضیح دهم.
ماجرا از این قرار است:
وقتی کسی کاری انجام میدهد، مثلا هری پاتر در حال شرحه شرحه شدن در مبارزه با اژدهایِ شاخ‌دُمِ مَجاری است، من روی صندلی خوش‌خوشان نشسته‌ام، اما همان نورونهایی که در حال مبارزه در کلهٔ مبارکِ هری پاتر فعال شده، در کلهٔ بنده هم فعال می‌شود و انگار که من مبارزه را فاتح شده‌ام. ( بدون اینکه خط و خراشی از مبارزه برداشته باشم.(واحیرتا) )

من با نورون‌های آیینه‌ای‌م روزها را گذرانده‌ام، از جنگل‌های مرموز گذشته‌ام، در آرمانشهری زیسته‌ام، با دامبلدور در دفترش در هاگوارتز چای نوشیده‌ام و قس علی هذا.
با این اوصاف، بیشترِ تجاربِ من خلاصه می‌شود در کتاب‌ها.
درواقع می‌شود گفت که من در دنیای موازیِ داستانِ هابیت‌ها، بیلبو بگینزی هستم که عیّاریِ گروهِ دورف‌ها را نپذیرفت
و در خانه‌ی گرم و نرمش کنار کتاب‌هایش ماند.(صدای گریهٔ حضار)
من خارج از حصارِ کتاب‌هایم حرفی برای گفتن ندارم. هر حرفی از من می‌شنوید، اول با این جمله شروع می‌شود:" عه این کتابه رو خوندی، خییییلی خفنه و...."
در صحبت با دوستانم میانهٔ بحثِ جدی و حیاتی و اِگزیستنس، یکهو یک جمله از کتابی به خاطرم می‌رسد و دُرافشانی میکنم و در نهایت هم کلهٔ خودم را ماچی آبدار میکنم که:
"ایولا، حال کردی جمله رو"
و بعد هم سیسِ فرهیخته‌ها را به خود گرفته و کیفور می‌شوم.

خواستید مرا بیابید میانِ جمعی، نشانه این است:
خَموش‌ترین فردِ جمع، مگر صحبت از کتابها درمیان باشد!
(و البته گاهی!! (بیشتر اوقات!شما که غریبه نیستید.) هم غُرزدن از دانشگاه و اساتید و سیاه‌بازی‌های جوامع علمی و روانشناسی)

خلاصه که چون نیک بنگری یک کُپه نورون از نوع آیینه‌ای است که دارد با تو گَپ می‌زند.
کمی هم ژست واعظ‌بودن برداریم که:
خواهرانم، برادرانم، کتاب‌ها را مکانیزمِ دفاعی خودتان نکنید. عیب است.
اینهمه از فوایدِ کتاب‌خواندن گفتند و گفتیم و شنیدیم،
کمی هم اندر معایب بگوییم که موجبِ رستگاری است(امیدوارم).

در نهایت، گندالفِ عزیزِ عزیزم اینهمه لفّاظیِ ما را با یک جمله سرهم آورد:

"The world is not in your books and maps,
It's out there..."

هری پاترکتابکتابخوانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید