
بررسی روایت شناسی و ترامتنیت ژراژ ژنت نظریه پرداز فرانسوی
منتقد وتحلیلگر ونویسنده : مریم گمار
ژراژ ژنت یکی از برجسته ترین محققان و منتقدین ادبیات و هنر در نیمه دوم قرن بیستم بود
ژرار ژنت در سال ۱۹۳۰ بدنیا آمد ، او با انتشار سه جلد کتاب مجاز ها به عنوان پروهشگر متن در بررسی ساختاری متن شناخته شد.
در سال ۱۹۷۶ منطق تقلید را در شرح و نقد وبررسی تکامل نظریه ارسطو نوشت دوسال یعد کتاب" الواح بازنوشتنی " را در مورد مسائل بینامتنی نوشت در سال ۱۹۷۹ رساله و نظریه "فزون متن" را در درباره ژانر های ادبی نوشت و در سال ۱۹۸۷ کتاب "زمینه ها" را نوشت وآن در مورد نکته های اصلی ونظری ساختاری می باشد ،
موضوع اصلی آن در مورد نظریه های ادبی وبررسی متن می باشد و«متن هایی که برای بررسی انتخاب کرده بسیار کهن تراز متونی بود که بارت، تودورف وکریستوا انتخاب کرده اند» 1. تاویل متن بابک احمدی ص ۳٠۸
«زبانی که انتخاب کرده که هم سو با نظریه های بیان کلاسیک می با شد اغلب به ، ادبیات قرن هفده ام ، اشکال فراموش شده بیان ادبی ، مجاز و نظریه بیان پرداخته« ۱
به همین خاطر خوانندگان کمتری داشت اما او تسلط خوبی بر روش ساختاگرایی داشت اما باید بگویم او بخاطر بررسی متن کتاب های جدید بیشتر دیده شد و ترجمه شدند و او را به معروفیت رساند ؛مانند: سومین جلد کتاب در مورد مجاز ها) که در مورد آثار مارسل پروست با عنوان» سخن داستان« بود
که «دیوید لاج این کتاب را کاملترین و شفاف ترین نوشته بعد فرمالیست ها می داند«۲ تاویل متن بابک احمدی ص ۳٠۹
در سخن داستان او دیدگاه تازه ای از مارسل پروست را کشف و به نمایش می گذارد نکاتی که تا آن زمانپنهان مانده بود کشف دوگانه از نوشته های مارسل پروست که یکی استوار بر استعاره اس و دیگری استوار بر مجاز
ژراژ ژنت اصولا ساختارگرا بود واصول ساختاری را در تمام کارهایش مورد بررسی قرار میداد
برای مثال مقاله ی ژنت در مورد "متون ادبی فرانسه " که مبانی نظریه وتاریخی آن را شرح میدهد دو جنبه دارد
یک : روش شناخت ژراژ ژنت را ساده میکند
دوم: اینکه تاریخ پیدایش نقد ساختاری حساب میشود
او در سال ۱۹۶۶ مقاله ی ساختارگرایی و نقد ادبی را می نویسد و از دانشمند بزرگ مانند لویی استروس انسانشناس شروع میکند و معتقد است هرآنچه می سازیم موجودیت خود را مدیون مواد تشکیل دهنده می داند
همچنین مینویسد: همان طور که ساختارهای تازه از ساختارهای از هم گسیخته پیشین ساخته میشود این قانون در مورد فرهنگ انسان یا انسانشناسی و در مورد مبانی اندیشه وحشی و مدرن انسان هم صدق می کند
ژنت بر این باور است که« نقد ادبی، وحدت بین متن اصلی و متن نقد را نشان می دهد» ۱
تاویل متن بابک احمدی ص ۳۱٠
چرا که اساس آن زبان و زباشناسی است
ژراژ ژنت در حوزه های روایت شناسی ، زیباشناسی و ترامتنیت همواره از مهم ترین نظریه پردازان بود
۱___روایت شناسی ژنت
ژراژ ژنت روایت رو به پنج عنصر اصلی تقسیم کرده، بر مقاله ی بسیار مهمش بر کتاب زمان از دست رفته ی مارسل پروست،
اما این پنج قسمت و عنصر در روایت شناسی ژراژ ژنت چیست؟
اولین عنصر روایت شناسی ؛
"نظم" (بیان منطقی و زمانمند داستان "
درست است که ما میگویم بیان منطقی و زمانمند داستان ،
اما به این صورت نیست که داستان حتما از روز اول شروع بشود و به آخر برسد
در خیلی مواقع داستان از آخر به اول می رسد روایتِ داستان و در بسیاری از مواقع راوی از وسط داستان شروع به روایت می کند
مثلا : رمان ایوان ایلیچ با مرگ شروع میشود
از زمان مرگ ایوان ایلیچ شروع میشود و به زمان کودکی او بر میگردد یعنی در این دسته از روایت این مهم است که زمان به جلو و عقب میرود ونظم از نظر ژراژ ژنت این بوده که "پیش بینی" کنی در روایت داستان ،
یا مثلا در مادام بورای ،
در میانه داستان شرح قصه به ایام کودکی او برمی گردد
و گاه میان زمان روایت و زمان داستان تفاوت ایجاد میشود
مانند ؛آغاز ایلیاد که در جدال آشیل و آگاممنون ،"هومر به روایت روزهای گذشته می پردازد که ژنت این نوع را زمان پریشی می خواند
دومین عنصر روایت شناسی ؛
"تدام روایت "
این قسمت نشان می دهد که کدام رخداد یا کارکرد داستان و روایت رو میشود بیشتر حذف کرد و بر آن ایجاز انجام داد و یا نه، بیشتر گسترشش داد
مثلا ؛ در رمان جستجوی زمان از دست رفته مارسل پروست، می بینیم که نویسنده دوازده سطر را در سه سطر شرح داده و برعکس در قسمت دیگر نود صفحه در مورد دو یا سه ساعت نگاشته است
که این بستگی به نوع ذوق ، خلاقیت و روایتگری نویسنده دارد و می بینیم که موضوع اصلی روایت در این قسمت زمان می باشد و اگر دقت کنید متوجه میشوید این زمان است که این آزادی را در تداوم روایت، به نویسنده می دهد که خیلی راحت قسمتی از روایت را حذف کند و یا نه، در گسترش آن بکوشد وهرطور که دلخواه اوست روایت را بچرخاند
سومین عنصر روایت شناسی ؛
تکرار یا بسامد"
که به تعداد روایت های تکراری در رمان می پردازد و نقش و زمان آن را در نظر می گیرد یعنی نسبت زمان با موقعیتش را روشن میکند
به چه صورت ؟
به این صورت که مثلا وقتی که قطار مشهور سوسور، در کتاب مارسل پروست هرشب در ساعت هشت و چهل وپنج دقیقه از ژنو به پاریس میرود در زبان شناسی فقط یک قطاره
اما در سخن ادبی هرشب یک قطاره
واین تکرار وبسامده
چهارمینعنصر روایت شناسی ژراژ ژنت؛
"حالت یا وجه"
"فاصله روایت با بیان راوی"
به این صورت که آیا روایت مستقیم یا غیر مستقیم ؟
که ژراژ ژنت آن را به چهار قسمت تقسیم می کند
دسته نخست؛
داستانی است که راوی در آن نه به عنوان روایتگر حضور دارد و نه به عنوان شخصیت،
دسته دوم؛
داستان هایی است که نویسنده به عنوان راوی در آن حضور ندارد ولی به عنوان شخصیت حضور دارد و از زبانشخصیت اصلی صحبت می کند
دسته سوم:
داستانها و روایتی است که نویسنده به عنوان راوی حضور دارد اما به عنوان شخصیت نه،
مانند :"داستان شهرزاد در هزار و یکشب "
دسته چهارم؛
داستان هایی است که راوی هم به عنوان راوی حضور دارد ،هم به عنوان شخصیت.
یعنی هم از دیدگاه دانای کل صحبت میکند، هم به عنوان یک بازیگر و شخصیت داستانی .
پنجمین عنصر روایت شناسی ژنت:
"آوا یا لحن" است که به مناسبت راوی با روایت
از دیدگاه زمانی و مکانی می پردازد
یعنی یک نویسنده چه موقعیت های زمانی ومکانی در روایت و داستان ایجاد میکند
۲__ترامتنیت ژنت
اما حوزه ای که باعث شهرت وی شد ،همان ترامتنیت بود
ترامتنیت ژنت چیست؟
ترامتنیت : یعنی تمام ارتباطات میان متنی را زیر پوشش خود قرار می دهد
ژنت در این رابطه در صفحات نخستین الواح بازنوشتنی می نویسد ؛ ترامتنیت متنی متن است
و عبارت است از:«هرچیزی که پنهانی و یا آشکارا
یک متن را در ارتباط با دیگر متن ها قرار می دهد » (Genett,1982:71)
"استعلایی بودن ترامتنیت در اینجا یعنی کلان بودن و از یک جامعیت کامل برخوردار شدن"
بینامتنیت دکتر بهمن نامور مطلق جلد 8 ص ۲۱(
که در همین حوزه ترامتنیت سه کتاب نوشته است
1__پالمسست یا همان الواح بازنوشتنی :
در خصوص بیش متنیت
۲_آستانه ها: در خصوص پیرامتنیت
۳__در آمدی بر سر متنیت : در خصوص سرمتنیت
ژنت ترامتنیت را به پنج قسمت تقسیم می کند
۱_ بینامتنیت
۲_پیرامتنیت
۳_فرامتنیت
۴_سرمتنیت
۵_بیش متنیت
۱_بینامتنیت
» نخستین آنها چندسالی است که توسط کریستوا با نام بینامتنیت مورد مطالعه قرار گرفته واین نامگذاری به طور مشخص الگو و پارادیم واژه شناسی ما را شکل میدهد من هم به نوبه خود با صراحت شیوه ای محدود به یک رابطه ی هم حضوری میان دو یا چندین متن تعریف می کنم ، یعنی این امر به طور اساسی باحضور یک متن در یک متن دیگر شکل می گیرد»
" (Genette,1982:8)" ص۳۱بینامتنیت ۸ دکتر نامور مطلق
می بینید که«ژنت از یک سو بینامتنیت کریستو را قبول دارد و ازسوی دیگر
برخلاف کریستو به تبیین نوع رابطه میان دو متن میپردازد» بینامتنیت 8 نامور مطلق ص ۳۱
"درمقایسه بینامتنیت ژنتی با بینامتنیت باید گفت بینامتنیت ژنتی محدود تر است اما معین تر"
نامور مطلق صفحه ۳۱ بینامتنیت 8
اما اگر بخواهیم تعریف درست از هر دو داشته باشیم بایدبگویم ؛ بینامتن ژنتی هم حضوری است یعنی در فضای مشترکی جریان دارد وبر دیگری تاثیر می گذارد ، اما بینامتنیت کلی در زبان ادبی و ساختارگرایی متنی است که در گذشته بوده وبرمتن اکنون تاثیر میگذارد ومتن جدیدی خلق می کند می بینید با هم متفاوت می باشند
باید بگویم رابطه ژنتی رابطه ایست اغلب هم جنس؛ یعنی هنری ،که یکی بر دیگری تاثیر قطعی گذارده باشد، اما برعکس بینامتن ساختارگرایی، بینامتن ژنتی آنچنان است که اگر متن اول نبود متن دوم می توانست باشد، چراکه در فضای مشترکی قرار دارد ، اما در بینامتن کریستوا و بارت، متن گذشته بر متن اکنون تاثیر می گذارد و هم حضور نیست.
اما در مورد کتاب الواح باز نوشتنی ژنت ؛
باید گفت :
شامل: بازخوانی، بازنویسی متون گذشته، اقتباس وتغییر شکل روایت در قالب های مدرن می باشد
ژیونو شاعر و نویسنده فرانسوی می نویسد:
بینامتنیت ژنتی شامل: موضوع ، ارتباطات مشخص و معین میان متن ها،
مانند؛ نقل قول ،تلمیح و سرقت ادبی است
(Gingnoux,2005:47)
ژنت در کتاب در آمدی بر بینامتنیت
چهار گونه رابطه را نقل میکند:
۱_نقل قول
۲_ارجاع
۳_سرقت ادبی
۴_تلمیح یا اشاره
ودر تعریف همین چهارگونه "دکتر بهمن نامور مطلق" بینامتنیت را به دو دسته تقسیم می کند;
یک: بینامتنیت آشکار و صریح:
که شامل همان نقل قول و ارجاع میشود
چرا که از نویسنده یاد می کند
دوم :بینامتنیت ضمنی و پنهان
که شامل تلمیح ،سرقت ادبی و الهام میشود
و از نویسنده اصلی یاد نمیکند
حالا به تفضیل عرض میکنم
اول ___بینامتنیت آشکار و صریح
۱_نقل قول
نقل قول در کتاب دهخدا به معنای بازگفتن سخن دیگری است و
ژنت می نویسد:" نقل قول مانند ارجاع دادن
صریح ترین و لفظی ترین شکل بینامتنیت عمل سنتی است با گیومه وبدون ارجاع
Genette,1982:8
صفحه 41 بینامتنیت 8
پیگی_گرو می گوید:
نقل قول ورود یک متن در متن دیگر را عینی می سازد(giegay_Gros,1996:45)
برای مثال اگر ما این بیت شعر حافظ را در وسط اشعار خود بیاوریم و داخل گیومه قرار دهیم به این شکل :
"غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست"
از نقل قول استفاده کرده ایم
۲_ارجاع:
ارجاع در لغت به معنای باز گرداندن و حواله دادن است
و خوب میدانیم ارجاع دادن در زبان ادبی ممکن است برون متنی باشد یا درون متنی
یعنی آشکارا باشد کع از روی با نشانه ها مشخص است یا نه پنهان ودرون متنی باشد و نهفته در معنا.
پیگی_گرو می گوید:
«ارجاع مانند نقل قول صورتی صریح از بینامتنیت است اما متن دیگر را بیان نمیکند بلکه به آن ارجاع می دهد.«
در واقع باید بگویم ؛ ارجاع بیشتر به واسطه نشانه های قرار دادی این ارتباط انجام می شود
مثل اینکه در یک تحقیق یا پایان نامه یا رساله نام یک فیلسوف را بنویسم
ارجاع دهیم به یک رساله یا نام مولف ، عنوان کتاب های دیگر ، یا شخص سرشناس که باعث میشود این بینامتنیت صریح و آشکار باشد
حالا مثالی از بخشی ازیک شعر خودم نمونه ای از بینامتنیت صریح و آشکار:
ایستاده ام بر پیشانی آفتاب
ونام تو مرور میشود
بر حروف ناتمام کلمه
کنار یاکوبسن ، بارت و سوسور
تو میرقصی براندام شعر
#مریم_گمار
اگر دقت کنید در این بخش شعر بنده از بینامتنیت صریح و اشکار دارد، زیرا بهطور مستقیم به چندین نام بزرگ در حوزه زبانشناسی و نقد ادبی—یاکوبسن، بارت، و سوسور—ارجاع میدهمو این اشارهها و نشانه های مستقیم، نه تنها پیوندی آشکار بین شعر و نظریات این متفکران ایجاد میکند، بلکه زمینهای برای تأویلهای عمیقتر نیز فراهم کرده
دوم :بینامتنیت ضمنی و پنهان :
شامل : تلمیح و سرقت ادبی و الهام میشود.
۱___ تلمیح در بینامتنیت:
حالا اگر بپرسید تلمیح، اشاره وکنایه در بینامتنیت ژنت چیست؟
باید بگویم: پنهانی ترین و ضمنی ترین نوع بینامتنیت است
چرا که باید بسیار خلاق و باهوش بود
که رد چنین بینامتن پنهانی را گرفت
حتی نوعی الهام میتواند باشد هرچند در آثار دیگر هم آن را می بینیم اما آشکارا نیست بنابراین ضمنی و پنهانی محسوب میشود.
برای مثال دربیت زیر از رضا حدادیان؛
می خوانیم:
«عروس آینه مانند بیست سالگی ام
دوباره هدیه به من چهره جوان بدهد«
باید بسیار باهوش بود تا به منظور و اشاره ی شاعر به روایتی در این قسمت پی برد که
«دوباره هدیه به من چهره جوان بدهد«
می تواند تلمیح و اشاره به روایت زلیخا باشد،
که شاعر از آن روایت اشاره دارد
۲_سرقت ادبی در بینامتنیت :
واژه علمی سرقت ادبی در اورپا به معنای پلاژیا می باشد
این واژه به معنای سرقت ادبی ،سرقت علمی، تقلب، کپی کردن به کار میرود.
ژنت می گوید:«در شکل کمتر صریح و کمتر رسمی آن همانا سرقت است که عاریت بدون اعلام ، ولی همچنان لفظی می باشد«
( Genette,1982:8)
در واقع استفاده ازیک قسمت اثر یک نویسنده در کار خود را بدون آنکه نام مولف بیان شود سرقت اثر ادبی می گویند
گاهی هم بینامتنیت ضمنی متن سرقت ادبی حساب نمیشود
شاید مضمونی از کتاب دیگری استفاده شود
ولی در مجموع سرقت حساب نمیشود
مانند الهام و اقتباس از کتاب دیگر .
برای مثال مضمون، انیمیشن شیر شاه از روی کتاب شاهنامه گرفته شده که به آن اقتباس و باز آفرینی گویند
یا اینکه متنی در حافظه پنهان شخص مانده باشد وباعث خلق اثری دیگر شود و این ها سرقت ادبی محسوب نمیشود
چرا که همیشه میان حافظه پنهان شما و سرقت ادبی شباهت هایی دیده میشود
۲___پیرامتنیت؛
ژنت آن را در کتاب زمینه ها نام برده
و توضیح داده
در واقع به عناصری که به شکل ودرک متن کمک می کند گفته میشود
مانند؛
عنوان،زیر عنوان،پیش گفتار، طراحی جلد،
یادداشتهای نویسنده، انواع پیش نویس هاوحتی طرح نخست متن
مثلا طرحی که جویس پیش از نگارش یولیسس در سر داشت
به تمام موارد بالا پیرامتن گفته میشود
که ژنت آن را به تفسیر در کتاب زمینه ها توضیح داده است
به قول دکتر نامور مطلق ؛«پیرامتن همچون آستانه متن است»
یعنی برای ورود به جهان متن همواره باید از ورودی گذر کرد
واین آستانه ها همان ؛عنوان ها، تخلص وپیش گفتارهاست
مثلا فردوسی ،شاهنامه را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کرده واین تقدیم نامه هم جزو پیرامتن ژراژ ژنت محسوب میشود
۳__فرامتنیت:
در واقع همان نقد ادبی است
که شامل تاویل و تفسیر میشود.
تاویل وتفسیری که متنی را به متن دیگر ربط دهد و در آن یک متن در مورد متن دیگر توضیح میدهد وتفسیر میکند
مانند ؛ هگل در پدیدار شناسی روح
طوری که تفسیری از برادر زاده ی رامو نوشته
دیدرو یاد کرده
یا مثلا ؛ تحلیل های مختلفی که در مورد سبک نوشتار احمد شاملو در مقایسه با دیگر شاعران منتشر شده خود یک فرامتن است
یا حتی اگر یک نویسنده در یک مصاحبه اهداف خود را پیرامون کتاب خود، بگوید میشود فرامتن.
حتی اگر انتقاد یا تفسیری بر اندیشه های فردوسی را در کتاب خود بیاوریم میشود فرامتن.
در واقع آنچه یک نویسنده از نویسنده ی دیگر مثال میزند برای فهم متن خود ، فرامتن می گویند.
۴_سرمتنیت :
جایگاه کلی متن در ساختار یا ژانر ادبی است
این رابطه به ما کمک میکند متن را در چار چوب ژانر یا نوع ادبی بشناسیم
یعنی به کدام دسته تعلق دارد
مشخص کردن اینکه شعر و رمان به کدام دسته ادبی تعلق دارد سرمتنیت می گویند
برای مثال انیمیشن شیر شاه
و یا کتاب شاهنامه در دسته و ژانر حماسی قرار دارد واین مشخص کردن ژانر آنها ، در عنصر و دسته ی سرمتنیت قرار میگیرد
یا اینکه رمان رمئو و ژولیت و رمان غرور وتعصب
در دسته ژانرهای عاشقانه قرار دارند واز این جهت بخشی از سرمتنیت است
یا اینکه وقتی ما شعری را در دسته سپید یا غزل قرار میدهیم اینها به نوعی از نظر ژنت سرمتنیت محسوب میشود.
مثلا :کتاب حافظ در دسته غزل قرار دارد یا فروغ فرخزاد بیشتر اشعار در دسته سپید قرار دارذ
به طور خلاصه سبک، فرم ، ژانر ادبی در دسته ی سرمتنیت قرار میگیرد.
ژنت کتاب" الواح وبازنوشتنی" را برای شناخت اشکال مختلف متن بینامتنیت و بیش متنیت نوشته ، در الواح بازنوشتنی به هزل یعنی سخره و اشاره های طنز آمیز به متون دیگر اهمیت زیادی داده
۵____بیش متنیت:
به رابطه دو متن به طوری که یک متن از متن دیگر گرفته و مشتق شده باشد
یعنی الهام گرفته شده باشد گفته می شود
یا اگر بخواهم بهتر توصیف کنم
رابطه بیش متنیت رابطه ای خلاقانه و مدرن برگرفته از ادبیات کلاسیک گذشته محسوب میشود
چرا که در بیش متنیت ؛ اقتباس و باز آفرینی و هزل از افسانه و رمان است
حالا اگر بخواهیم با مثال بگویم:
مثلا: رمان براساس افسانه های قدیمی و کلاسیک گرفته شده باشد
مثلا : جمیس جویس از اودیسه هومر الهام گرفته
که حماسه یونان باستان را در دنیای مدرن باز آفرینی کرده
یا مثلا : انیمیشن شیرشاه از رمان هملت شکسپیر برگرفته شده و باز تابی از مضمون هملت در دنیای حیوانات است
در واقع بیش متنیت اقتباس و بازآفرینی و هزل از متنی بر متنی دیگر است
یا مثال دیگر اینکه ؛
از شاهنامه ، رمان ها ونمایش نامه های بسیاری به زبان امروزی بازآفرینی شده مانند:
نمایش نامه ی آرش کمان گیر" اثر بهرام بیضایی که یک باز آفرینی از اسطوره آرش است
۲۳ فروردین ۱۴۰۴
منابع :
کتاب های
۱_ساختار و تاویل متن؛ بابک احمدی
۲_بینامتنیت دکتر بهمن نامور مطلق جلد یک
۳_بینامتنیت دکتر بهمن نامور مطلق جلد هشت