مریم گمار
مریم گمار
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

تحلیلی بر غزل رضا حدادیان منتقد مریم گمار

تحلیلی بر غزلی از رضا حدادیان
منتقد؛ مریم گمار      
می دانیم  که زبان‌خود یک نظام‌ نشانه ای است پس اگر میخواهید  به زبان شعری کسی دست پیدا کنیم  باید به نشانه ها و نماد ها  ودر پی آن به تاویل  زبان ادبی توجه کنیم      
    هیدگر زبان‌شناس  میگوید مادر زبان زندگی میکنیم و هستی ما همان زبان ماست این خود زبان است که میگوید نه انسان  )) پس نتیجه آن است که زبان ادبی  شاعر معرف اوست    
در بیت اول  و دوم‌  نشانه ای چون  *سطر * استفاده کرده  پس شاعر  در دنیای سورئال قدم می گذارد  ودر این کلید واژه از  تکنیک تکرار بهره جسته واین باعث میشود ذهن مخاطب را درگیر کند  وشعر لایه مند شود
در مصرع اولِ بیت اول  "نردبان'  با وجود اینکه نشانه ای عینی می باشد اما شاعر از آن کار کرد معنا گریز و سورئال بهره برده. در واقع شاعر با درون خود به مکالمه می نشیند  و نردبانی که راه رهایی و  باعث رشد و بالا رفتن در زندگی اش بوده پاک شده از آنجا که شاعر جهانش را در سطرها می بیند پس  معنای پاک شدن در تاویل هم به  عادی ومعمولی کلمه  نیست و شاعر در جستجوی فرا واقع  پیش میرود وبه تصویر ذهنی میرسد  و در تاویل دوم می تواند  پاک شدن روح شاعر را برساند که در حالتی عرفانی به تطهارت رسیده
در مصرع دوم بیت اول
ترکیب (رد پای آسمان ) کشفی جدید در شعریت غزل جناب حدادیان می باشد او با زبانی امروزی  وفرا واقع آسمان را به استعاره میرساند انچنان که آسمان را ادمی می پندارد خوب میدانیم تا  زبانی به کار کرد ادبی و لانگ نرسد مطمینا به زبانی شاعرانه و سورئال نمی رسد

زبان شعری جناب حدادیان کاملا امروزی است با
ترکیباتی جدید و تازه شعر را به کشف زبانی  جدید میرساند در واقع از نظر من تخیل شاعرانه و کشف ترکیبات رابطه متقابل دارند هرقدر تخیل شاعرانه ی شاعر قوی باشد  ترکیبات  امروزی و با زبانی تازه می سراید که این یکی از نکات مثبت وهنرمندانه رضا حدادیان دراشعارش  می باشد
ترکیباتی چون
(رد پای آسمان  ) ( درهای جهان) (دست خط کشتی )  (  آغوش باغ    ) (چشم های بی زبان‌ )  (دستمال ابری)   ( تخته سیاه اسمان) در این غزل به زیبایی شعر و تکنیک های ماهرانه ایشان  می افزاید


   شاعر در بیت دوم در حالتی خسته از توضیح از نشانه ای  مانند (نقطه چین )استفاده میکند تا باز بتواند ادامه دهد در جای دیگر  می گوید خواستم چیزی بگویم  دهانم پاک شد  آیا ما در زندگی روزمره خود دهانمان  پاک میشود؟ خیر از همین جا می توانیم به قوه ی تخیل بالای شاعر رسید ، سطر ونقطه چین  دو کلید واژه کاملا سورئال و تصویری ذهنی را به رخ میکشد
او از کلمات عادی یا (پارول) استفاده کرده تا به زبانی ادبی یا (لانگ ) برسد هرچند نشانه هایی چون (دریا) (آسمان) ( موج) (شاخه )( باغ )(گرد باد) همه تصویرهای  عینی را به ذهن می اورد   اما او  پارول( کلمات عادی )را به خدمت گرفته  تا به زبانی ادبی و شاعرانه برسد او دال را به خدمت میگیرد تا به مدلول  ومحتوای زیبای شعر دست پیدا کند در واقع هنجارهای زبان‌معمول را می شکند تابه برجسته سازی واَشنازدایی شعر برسد
در تعریف برجسته سازی ؛
هالیدی  زبان شناس معروف میگوید؛ برجستگی  که موثر باشد و خواننده را تکان دهد
"فورگراندینگ "مهم ترین نوع عدول  از زبان عادی است  و کلام را از کلیشه  وتکرار نجات میدهد  وقتی زبان شاعری به این حد برسد یعنی عدول وبرجسته سازی هنرمندانه انجام داده به  اوج کلام شاعرانه میرسد و جناب حدادیان به این برجسته سازی  دست یافته است
در بیت سوم شاعر تمام راه های رفته و نرفته زندگی اش  را بسته می بیند انچنان که درون خود را به تشخیص یا استعاره می رساندوبا درونی که حال زندانی است در مکالمه است درهای جهان می تواند تعبیری از گشایش های زندگی باشد که حالا آن را پاک شده می بیند و خود را زندانی، این بیت دارای ایهام است وتصویر کاملا ذهنی.در واقع چندصدایی و معنا گریزی در آن موج میزند

در بیت چهارم‌ (دفتر ) نمادی از زندگی شاعر میباشد  که به دریایی بی کران‌تبدیل شده
حالا با عبور موج ها که این( عبور موج ) خود آرایه تشخیص می باشد  موج را چون ادمی هایی  می پندارد در دو تاویل؛ یک تاویل  می تواند  غم های زندگی باشد  و در تاویل دوم  افرادی که چون موج از کنارش عبور کردند و زندگیش را دگرگون . (دست خط  کشتی) که ترکیبی تازه و استعاری می باشد   درواقع ا ز آن‌تاویل به  نشانه ها واثاری می شود  که شاعر در زندگیش به جا گذاشته . فضا ،فضای سورئال واستعاری می باشد که شاعر باقدرت کامل از پس ان برامده
همین طور از لحاظ آرایه های ادبی نشانه های دریا ،موج، کشتی  ،بادبان، با هم تناسب معنایی دارید

در بیت پنج ام از "نماد تبر " دو تاویل  استباط می شود ۱_تبر نشانه ای  است برای قطع کردن درخت  ۲_  تاویل دوم که  به نظربنده بیشتر  مد نظر شاعر بوده  میشود استعاره ای از ادمهایی بدخواه  وکار شکن باشد در دنیای شاعر که با زبانی سورئال و تصویری ذهنی  همراه میشود
و در ترکیب" آغوش باغ"  با تشخیص به باغ جان میدهد و تصویری کاملا سورئال میسازد
حتی در این بیت  کلید واژه ها چون تبر ، باغ، شاخه، درخت  به خوبی  باهم تناسب دارند
در بیت شش ام شاعر هرچند نشانه های پلک، آیینه ، چشم، و زبان استفاده کرده ولی فضای ان کاملا سورئال می باشد .کلید واژه "پلک " دارای تکنیک تکرار می باشد و علامت تاکید که مخاطب را به سمت خود می کشد و فضای شعر را مستحکم می کند
" فریاد آیینه" نمادی از درون طوفانی شاعر است و دارای تشخیص وکاملا فرا واقعی و"چشم های بی زبان" حاکی از آن است که شاعر با تمام غم وخشم درونی خود، نسبت به دنیای مقابل خود سکوت پیشه می کند هرچند با رنج درونش همراه میشود واو را می شکند. چشم های بی زبان داری حس آمیزی استعاری می باشد ترکیبات کاملا تصاویر ذهنی و فراواقعی را در بر دارد نشانه های چشم‌ ،پلک وزبان مراعات نظیر دربیت را نشان می دهد

در بیت هفتم باز هم به تخیل شاعرانه سورئال   و ترکیب های تازه می رسیم نماد "گردباد"در این جا سه تاویل همراه است ۱ _گردباد نماد و نشانه ای از برهم خوردن نظم طبیعت است ۲_ دراین تاویل تصویری ذهنی است که میتواند حوادث ناخوشایند زندگی شاعر را به تصویر بکشد ۳_ میتواند شخصی باشد  که با "دستمال ابری" یا بهتر بگویم‌ با دستهایی پر از غم که خود این ترکیب هم   کاملا زبانی ادبی و سورئال میباشد    نشانه های زیبایی نور و روشنایی را از دل شاعر را پاک کرده

یاکوبسن می گوید ؛ هرچند شعر جنبه های عاطفی زبان معیار را به کار می گیرد اما این کار را در خدمت اهداف خود انجام میدهد وشاعر به خوبی  با  رعایت نکات ادبی  از پس  آن برامده
 وجه مشترک و درخشان شعرهای جناب حدادیان این است که فرق ندارد درچه قالبی وظرفی شعر می سرایند  (سپید باشد یا غزل یا رباعی )  در تمام سطوح شعری ،شالوده شکنی و استفاده به موقع از آرایه های لفظی و معنوی چون استعاره و تشخص و جان بخشیدن به اشیا بی جان یا تناسب،  تقابل وایهام جز لاینفک شعری ایشان است #مریم_گمار
سطر اوّل، پلّه پلّه نردبانم پاک شد
سطر دوّم‌، ردّپای آسمانم پاک شد

نقطه چین جای تمام سطرهایم را گرفت
خواستم چیزی بگویم که دهانم پاک شد

خواستم چیزی بگویم که وجودم خشت،خشت
پُرشد از دیوار و درهای جهانم‌پاک شد

دفترم دریا شد امّا با عبور موج ها
دست خطِ  کشتیِ بی بادبانم پاک شد

تا تبرها چشم وا کردند در آغوش باغ
شاخه،شاخه  تک درخت نیمه جانم پاک شد

پلک وا کردم ،پُراز فریاد شد آیینه ام
پلک بستم،چشم های بی زبانم پاک شد

گردبادی آمد و با دستمال اَبری اش
ماه  از  تخته سیاه آسمانم پاک شد.
#رضاحدادیان

مریم گمارتصویر ذهنیرضا حدادیاننقد ادبیسوررئال
شاعر و منتقد ادبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید