ویرگول
ورودثبت نام
مریم گمار
مریم گمار
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

غزلی از رضا حدادیان

شکسته کشتی ام امّا ، نمانده ساحل من
هجوم لشکر موج است وسعی باطل من

به شکوه لب نگشودم تمام عمر ،فقط
شبیه بغضی در پرده ماند مشکل من

اگر چه منتظر زخم واپسین بودم
نماند بر سر عهدی که بست، قاتل من

هزار کوه یخی قد کشید در شعرم
نداشت معجزه ای، آفتابِ مایل من

چقدر ردّ عبور تبر هویدا شد
وَ شاخه شاخه صدای شکستن دل من

به غیر از آینه هرگز ،قبول باید کرد
نبود همنفسی در جهان ،مقابل من

اگر چه دریا دریا گریستم، امّا
شده ست تشنگی شوره زار، حاصل من.

#رضاحدادیان #رضا_حدادیان
#غزل_معاصر

#غزل#شعرزیبا

رضاحدادیانشعرزیباغزلشاعران معاصر
شاعر و منتقد ادبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید