
کتاب «یک تکّه آفتاب» مجموعه غزل از رضاحدادیان شاعر واستاد کرمانشاهی
در شهریور ۱۴٠۴ در انتشارات دیباچه کرمانشاه به قیمت ۱۴٠ هزار تومان و ۹۲ صفحه و ۴۴ غزل
منتشر شد
تحلیلی بر یک غزل از این کتاب
«زبان شعری رضاحدادیان کاملا امروزی است با ترکیباتی جدید و تازه، شعر را به کشف زبانی جدید می رساند، در واقع تخیل شاعرانه و کشف ترکیبات رابطه متقابل دارند.»
مریم گمار
«چشمهای بی زبان»
سطر اوّل، پلّه پلّه نردبانم پاک شد
سطر دوّم، ردّپای آسمانم پاک شد
نقطه چین جای تمام سطرهایم را گرفت
خواستم چیزی بگویم که دهانم پاک شد
خواستم چیزی بگویم که وجودم خشت،خشت
پُرشد از دیوار و درهای جهانمپاک شد
دفترم دریا شد امّا با عبور موج ها
دست خطِ کشتیِ بی بادبانم پاک شد
تا تبرها چشم وا کردند در آغوش باغ
شاخه،شاخه تک درخت نیمه جانم پاک شد
پلک وا کردم ،پُراز فریاد شد آیینه ام
پلک بستم،چشم های بی زبانم پاک شد
گردبادی آمد و با دستمال اَبری اش
ماه از تخته سیاه آسمانم پاک شد.
می دانیم که«زبان خود یک نظام نشانه ای است» ۱
پس اگر می خواهید: به زبان شعری کسی دست
پیدا کنیم باید به نشانه ها و نماد ها و در پی آن به تاویل زبان ادبی توجه کنیم.
« هیدگر زبانشناس می گوید: مادر زبان زندگی می کنیم و هستی ما همان زبان ماست این خود زبان است که می گوید نه انسان» ۲ پس نتیجه آن است که زبان ادبی شاعر معرف اوست.
سطر اوّل، پلّه پلّه نردبانم پاک شد
سطر دوّم، ردّپای آسمانم پاک شد
نقطه چین جای تمام سطرهایم را گرفت
خواستم چیزی بگویم که دهانم پاک شد
در بیت اول و دوم نشانه ای چون سطر استفاده کرده پس شاعر در دنیای سورئال قدم می گذارد و دراین کلید واژه از تکنیک تکرار بهره جسته و این باعث می شود ذهن مخاطب را درگیر کند و شعر لایه مند شود، در مصرع اولِ بیت اول "نردبان'" با وجود اینکه نشانه ای عینی می باشد اما شاعر از آن کار کرد معنا گریز و سورئال بهره برده. در واقع شاعر با درون خود به مکالمه می نشیند وحالا نردبانی که راه، رهایی و باعث رشد و بالا رفتن در زندگی اش بوده پاک شده از آنجا که شاعر جهانش را در سطرها می بیند ، پس معنای پاک شدن در تاویل آن، به معنای عادی و معمولی کلید واژه نیست و شاعر در جستجوی فرا واقع پیش می رود و به تصویر ذهنی می رسد و در تاویل دوم می تواند پاک شدن روح شاعر را برساند که در حالتی عرفانی به طهارت رسیده است.
در مصرع دوم بیت اول ترکیب :
"رد پای آسمان "کشفی جدید در شعریت غزل حدادیان می باشد او با زبانی امروزی وفرا واقع آسمان را به استعاره می رساند، آنچنان که آسمان را آدمی می پندارد، خوب می دانیم تا زبانی به کار کرد ادبی و لانگ نرسد مطمئنا به زبانی شاعرانه و سورئال نمی رسد. زبان شعری حدادیان کاملا امروزی است با ترکیباتی جدید و تازه شعر را به کشف زبانی جدید می رساند در واقع از نظر من تخیل شاعرانه و کشف ترکیبات رابطه متقابل دارند، هرقدر تخیل شاعرانه ی شاعر قوی باشد ترکیبات امروزی و با زبانی تازه می سراید که این یکی از نکات مثبت و هنرمندانه رضا حدادیان در اشعارش می باشد. ترکیباتی چون ؛
رد پای آسمان، درهای جهان،دست خط کشتی، آغوش باغ ،چشم های بی زبان ،دستمال ابری، تخته سیاه آسمان،
در این غزل به زیبایی شعر و تکنیک های ماهرانه ایشان می افزاید.
شاعر دربیت دوم؛در حالتی خسته از توضیح از نشانه ای مانند ؛
"نقطه چین"استفاده می کند تا باز بتواند ادامه دهد
او در مصرع دومِ بیت دوم می گوید:
خواستم چیزی بگویم دهانم پاک شد.
حالا این سوال در ذهن مخاطب نقش می بندد
آیا ما در زندگی روزمره خود دهانمان پاک می شود؟ مطمینا خیر
از همین جا می توانیم به قوه ی تخیل بالای شاعر رسید،
سطر و نقطه چین دو کلید واژه ی کاملا سورئال و تصویری ذهنی را به رخ می کشد.
ایشان از کلمات عادی استفاده کرده تا به زبانی ادبی برسد. هرچند نشانه هایی چون؛
دریا، آسمان، موج، شاخه، باغ، گرد باد، همه تصویرهای عینی را به ذهن می آورد، اما او تصاویر رئال را به خدمت گرفته تا به زبانی ادبی و سورئال برسد، او دال را به خدمت می گیرد تا به مدلول و محتوای زیبای شعر دست پیدا کند. در واقع هنجارهای زبانمعمول را می شکند تا به برجسته سازی و آشنازدایی شعر برسد.
در تعریف برجسته سازی؛«هالیدی زبان شناس معروف می گوید؛ برجستگی که موثر باشد و خواننده را تکان دهد» ۳.
«فورگراندینگ " یا همان برجسته سازی مهم ترین نوع عدول از زبان عادی است و کلام را از کلیشه وتکرار نجات می دهد» ۴
وقتی زبان شاعری به این حد برسد یعنی آشنازدایی را هنرمندانه انجام داده و رضاحدادیان بخوبی به این زبان ادبی دست یافته است.
خواستم چیزی بگویم که وجودم خشت،خشت
پُرشد از دیوار و درهای جهانم پاک شد
در بیت سوم؛ شاعر تمام راه های رفته و نرفته زندگی اش را بسته می بیند، آنچنان که درون خود را به تشخیص یا استعاره می رساندو با درونی که حال زندانی است، در مکالمه است.
درهای جهان می تواند تعبیری از گشایش های زندگی باشد که حالا آن را پاک شده می بیند و خود را زندانی، این بیت دارای ایهام است وتصویر کاملا ذهنی. در واقع "هم آوایی یا هوموفونی و معنا گریزی" در آن موج می زند.
دفترم دریا شد امّا با عبور موج ها
دست خطِ کشتیِ بی بادبانم پاک شد
در بیت چهارم "دفتر" نمادی از زندگی شاعر می باشد که به دریایی بی کران تبدیل شده ،حالا با عبور موج ها که این"عبور موج ها" خود دارای ایهام و تاویل پذیری می باشد، در دو تاویل؛ یک می تواند غم های زندگی اش باشد و در تاویل دوم : افرادی که چون موج از کنارش عبور کردند و زندگیش را دگرگون. "دست خط کشتی" که ترکیبی تازه و استعاری می باشد در واقع از آن تاویل به نشانه ها و آثاری می شود که شاعر در زندگیش به جا گذاشته. فضا، فضای سورئال واستعاری می باشد که شاعر با قدرت کامل از پس آن بر آمده، همین طور از لحاظ آرایه های ادبی نشانه های چون: دریا، موج، کشتی، بادبان، با هم تناسب معنایی دارید.
تا تبرها چشم وا کردند در آغوش باغ
شاخه،شاخه تک درخت نیمه جانم پاک شد
در بیت پنج ام از نماد "تبر "دو تاویل استباط می شود.
۱_ تبر نشانه ای است برای قطع کردن درخت.
۲_ تاویل دوم که به نظر بنده بیشتر مد نظر راوی می باشد، میشود گفت : استعاره ای از آدم هایی بدخواه وکار شکن می باشد که در دنیا ی شاعر با زبانی سورئال و تصویری ذهنی همراه می شود. و در ترکیب" آغوش باغ" با تشخیص به باغ جان می دهد و تصویری کاملا سورئال می سازد، حتی در این بیت کلید واژه ها چون: تبر، باغ، شاخه، درخت، به خوبی باهم تناسب دارند.
پلک وا کردم ،پُراز فریاد شد آیینه ام
پلک بستم،چشم های بی زبانم پاک شد
در بیت ششم: شاعر هرچند از نشانه های عینی پلک، آیینه، چشم، و زبان استفاده کرده، ولی فضای آن کاملا سورئال می باشد.
کلید واژه"پلک " دارای تکنیک تکرار می باشد و علامت تاکیدیست که مخاطب را به سمت خود می کشد و فضای شعر را مستحکم می کند. "فریاد آیینه" نمادی از درون طوفانی شاعر است و دارای تشخیص وکاملا فرا واقعی ،
"چشم های بی زبان"حاکی از آن است که شاعر با تمام غم وخشم درونی خود،نسبت به دنیای مقابل خود سکوت پیشه می کند هرچند با رنج درونش همراه می شود و او را می شکند. چشم های بی زبان، داری حس آمیزی استعاری می باشد ترکیبات کاملا تصاویر ذهنی و فراواقعی را در بر دارد و نشانه های چشم، پلک و زبان مراعات نظیر را در این بیت نشان می دهد.
گردبادی آمد و با دستمال اَبری اش
ماه از تخته سیاه آسمانم پاک شد.
در بیت هفتم؛ باز هم به تخیل شاعرانه سورئال و ترکیب های تازه می رسیم، نماد "گردباد"در این جا سه تاویل همراه است :
۱_ گردباد نشانه ای از برهم خوردن نظم طبیعت است ۲_ در این تاویل تصویری ذهنی است که می تواند حوادث ناخوشایند زندگی شاعر را به تصویر بکشد ۳_ می تواند شخصی باشد که با"دستمال ابری" که خود استعاره ای است از «دست هایی پر از غم» کاملا زبانی ادبی و سورئال می باشد. نشانه های زیبایی نور و روشنایی را از دل شاعر پاک کرده است.
یاکوبسن۵ می گوید؛«هرچند شعر جنبه های عاطفی زبان معیار را به کار می گیرد اما این کار را در خدمت اهداف خود انجام می دهد» ۵ وشاعر به خوبی با رعایت نکات ادبی از پس آن برآمده و باید بگویم: وجه مشترک و درخشان شعرهای حدادیان این است که فرق ندارد درچه قالبی وظرفی شعر می سرایند
" سپید باشد یا غزل یا رباعی" در تمام سطوح شعری، شالوده شکنی و استفاده به موقع از آرایه های لفظی و معنوی چون استعاره و تشخص و جان بخشیدن به اشیا بی جان یا تناسب، تقابل وایهام جز لاینفک شعری ایشان است.
تحلیل گر و منتقد: #مریم_گمار
۱_ فردینان سوسور«ساختار وتاویل متن؛ بابک احمدی» ص۱۳
۲_مارتین هیدگر: زبانشناس، فیلسوف وهستی شناس» فرانسوی «نقد ادبی سیروس شمیسا ص ۳۲٠»
۳_هالیدی زبان شناس و فیلسوف آمریکایی«نقدسیروس شمیسا ص ۱۷۸»
۴_«نقد ادبی سیروس شمیسا ص، ۱۷۸»
۵_«تاویل متن «بابک احمدی» ص ۷۱»
#مریم_گمار
#رضاحدادیان
#شاعران_کرمانشاه
#شعرکرمانشاه
#کتاب
#غزل