سلام.
کلمه دیزاین تابهحال صدها بار معنی و ترجمه شده. اما قصه همینه. دیزاین اصلاً یک کار و یا یک کلمه نیست.
آقای کریستوفر جوئنز(نظریه پرداز) در جایی نوشته بود که (کتاب فلسفه دیزاین نشر مشکی) دیزاین آغاز عمدیِ تغییر است.
واقعاً دیزاین یعنی چی؟
«دیزاین» در زبان فارسی «طراحی» ترجمه شده و بهکار میرود؛ در صورتیکه «دیزاین» مفهوم متفاوت و وسیعتری را در بر مىگيرد. دیزاین به معنی ساختار دادن و یا سازمان دادن است. سازمان دهى معنا یا منظوری خاص، با در نظر گرفتن امکانات، اولویت و با کمک منطق و خلاقیت برای درک و یا مصرف مخاطب یا قشر خاص؛ که از معنی طراحی بسیار فاصله دارد. در واقع طراحی آخرین مرحلهى شکل گرفتن دیزاین است که برای نشان دادن فکر و ایده بر روی کاغذ به کار میرود.
«طراحی» ترجمه لغت “Drawing” است. بنابراين شاید بهتر باشد بگوییم: مى توان هر آن چه را که پیش از شروع فرآیند ثبت یک طرح رخ می دهد، دیزاین نامید.
فرایند دیزاین فقط تولید طرحهایی برای ساختن چیزی جدید نیست، بلکه تولید چنین طرحهایی از طریق یافتن راه حلی بالقوه برای مسئله مورد نظر است.
شما یک اتاق زیبا و یا یک لباس خیلی قشنگ را تصور کن، شاید بشه به اونها گفت هنر. اما اگر اتاق داخل اتاق نتونیم زندگی کنیم و لباس زیبا امکان پوشیدن نداشته باشه، دیزاین محسوب نمیشه.
دیزاین فقط جنبه ظاهری نیست. بلکه عملکرد اون محصول هم جزئی از پروسه دیزاین قرار میگیره.
واژهی طراحی، با وجود پیشینهی تاریخیاش در زبان فارسی، معمولاً بیانگر نتیجه بصری و ملموس فعالیت دیزاین است، درحالی که بخش اصلی و مهم فعالیت دیزاین، بخش غیر بصری و غیر ملموس آن است.امروزه جهان درک کرده است که ارزش افزودهی اصلی دیزاین | تفکر دیزاین | است. |نژده هوانیسان|مقدمه کتاب دیزاین و مدیریت آن|
اصلیترین سوالات دیزاین «چه چیزی» و «برای چه کسی» است و وقتی به مرحله «چطور» می رسد، کم کم وارد حیطه طراحی میشود.
حالا بیاید ببینیم | تفکر طراحی یا Design Thinking | چیه
تفکر طراحی یک پروسه تکراری و غیر خطی که به دنبال درک کاربران فرض های چالش برانگیز، بازتعریف مشکلات و ایجاد راه حل های نوآورانه برای نمونه سازی و آزمایش است.
تفکر طراحی در قلب خود مشتری محور (customer-centered) است. فرآیندی که کمک می کند درد اصلی مشتری را شناسایی کنید. همچنین به شما کمک میکند یک درک اولیه قابل اندازهگیری از اینکه کدام یک از ایدههایتان با تمرکز به مشتری موفقیت آمیز خواهد بود را بدست بیاورید.
تفکر طراحی پنج مرحله دارد. چیز زیاد سختی نیست. ما به عنوان دیزاینر همیشه داریم این کار را انجام میدیم. فقط من اینجا یکم سر و شکلش دادم تا بهتر اونها را درک کنیم.
مرحله یک : همدلی ـــ درباره نیازهای کاربر خود تحقیق کنید. بینش واقعی نسبت به مخاطب ( کاربر و مشتری) پیدا کنید.
مرحله دو : تعریف کردن ـــ نیازها و مشکلات کاربران خود را بیان کنید. از خودتون بپرسید مخاطب من دقیقاً چی میخواد و به چه چیزی احتیاج داره؟ این سوال در تبلیغات، هم درمورد سفارش دهنده است و هم در مورد مخاطب هدف تبلیغ. بهتره برای انجام این کار یک بریف دقیق بنویسید.(بعداً در موردش خواهم گفت)
مرحله سه : Ideate ـــ فرضیات را به چالش بکشید و ایده را خلق کنید. وقتی نیاز را پیدا کردی، خواستهها را درک کردی، کلمات کلیدی را شناسایی کردی، میتونی بری سراغ ایده یابی. ( تکنیکهای ایدهیابی را هم خواهم گفت)
مرحله چهار : پروتوتایپ ـــ شروع به خلق راه حل. در این مرحله ایدهها را در نمونه کوچیک بساز، اتود کن. البته تمیز، شیک. شاید تو همین مرحله متوجه بشی ایده خوب نبوده و یا حتی موضوع را خوب درک نکردی.
مرحله پنجم : آزمایش ـــ راه حل های خود را امتحان کنی. همیشه قبل از ارائه نهایی کارت را تست کن، به چنتا مخاطب ارائه بده، نظرشون را بپرس، ایرادهاشو در بیار. اینجوری متوجه میشی کدوم مرحله از کارت ایراد داره و میتونی برگردی و اصلاحش کنی.
تفکر طراحی به من کمک کرد مخاطبم را بشناسم و نیاز را پیدا کنم و از اتود و اصلاح چند باره کار خلاص بشم.
حواست باشه، یک دیزاین خوب باید عملکرد خوب داشته باشه، به اصول زیباییشناسی توجه شده باشه، قابل استفاده باشه و در آخر هم استاندارد جدید تعریف کنه. مثل سبک فلت دیزاین در طراحی رابط کاربری که تبدیل به یک استاندارد جهانی شده.
| مرسی وقت گذاشتی | کمکی از من برمیاد بگو | پارسا |