گر نگاهی به نقشه کره زمین بندازیم، نام بیش از ۲۰۰ کشور را در جهان امروز مشاهده میکنیم. اما در میان اینها، تنها تعداد کمی هستند که از «شخصیت»های منحصر به فرد خود برخوردارند و برای اکثر مردم جهان «آشنا» و قابل تشخیصاند.
مثلاً زمانی که از کشور فرانسه سخن به میان میآید، هر انسانی در جهان بلافاصله به یاد شخصیتی رمانتیک در یک فضای شهری قدیمی و شاعرانه میافتد. ژاپنیها را به وجدان کاری و سختکوشیشان میشناسند، آلمانیها با انضباط و نظمشان شناخته میشوند و ایتالیاییها با خونگرمی و خوشصحبتی و حرکات دستشان.
فارغ اینکه این تصاویر چقدر با واقعیت منطبق باشند، این حس «آشنایی» که در افکار عمومی جهان نسبت به این ملتها وجود دارد، سرمایه عظیمی برای رونق اقتصادی، نفوذ سیاسی در عرصه بینالمللی و حتی امنیت آنهاست.
به خوبی یاد داریم که وقتی در سال ۲۰۱۹ آتشسوزی در کلیسای نوتردام پاریس رخ داد، چگونه در کمتر از ۲۴ ساعت از سراسر جهان بیش از یک میلیارد یورو برای بازسازی آن به دولت فرانسه اهدا شد، کاربران شبکههای اجتماعی عکسهای یادگاری خود را در کنار آن کلیسا به اشتراک میگذاشتند، و برای حمایت از صنعت گردشگری فرانسه، وعده سفر به آنجا در سال آینده را میدادند.
و این در حالیست که وقتی داعش در عرض چند ماه، شهرهای باستانی هترا و پالمیرا و نمرود و موصل و موزههای تاریخی و مقبرههای پیامبران الهی را در عراق و سوریه، یکی پس از دیگری ویران میکرد و میراث فرهنگی بشریت را از بین میبرد، نه صدایی از مرد جهان بلند شد، نه کمکی به سوی این کشورها سرازیر شد و نه حتی در اخبار بازتاب چندانی داشت.
و این تفاوت کشورهاییست که از طریق دیپلماسی عمومی؛ صنعت گردشگری، تأسیس مراکز فرهنگی، تبادلات دانشگاهی، سینما، رمانهای ادبی، رسانهها و گفتمان سیاسی خود، چینن قدرت معنایی را برای خود به طور سیستماتیک و حسابشده خلق کردند، و کشورهایی که علیرغم غنای فرهنگی و تاریخی عظیم خود، آن را به امان خدا رها نموده و از مزیتهای بیشمار آن بیبهره ماندند.
حال باید از خود بپرسیم که «شخصیت» ایران، این سرزمین تاریخی و فرهنگی کهن، در افکار عمومی جهانیان چیست؟
ملت ایران دارای کدام ویژگیهای منحصر به فرد است که میتوان از آن به عنوان قدرت نرم - یا قدرت «معنایی» - آن در عرصه بینالمللی استفاده کرد؟
در پاسخ این سوال و با کنکاش در تاریخ و فرهنگ و ادبیات و شیوه دینداری ایرانیان، به نظر میرسد که دو ویژگی بارز ملی ما؛ از یک سو «تحمل و مدارا» و از سوی دیگر «یاری مظلومان» است.
به عبارتی، در آنجا که عارف نامی ایرانی، ابولحسن خرقرانی بر سردر خانقاهش مینگارد
«هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید»
، آن «سرا» میتواند همه مساحت ایران باشد و این نگاه به «انسان» در میان اکثر ایرانیان دیده شود. یا در جایی که فردوسی میگوید
«ستمکاره را جا نباشد به تخت»
حکایت از خوی ظلمستیزی همه ایرانیان دارد که از قرنها برگزاری مراسم عاشورا تا مخالفت با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی تا ایستادن در کنار مردم غزه، نمود دارد.
این «شخصیت» ملی ایران، اگر در یک فرایند هوشمندانه «دیپلماسی عمومی» به درستی به جهانیان عرضه شود، در شرایط امروز جهان، این قابلیت را دارد تا به یک «قدرت معنایی» عظیم برای کشورمان تبدیل گردد، و برای افکار عمومی جهان، به ویژه نسل جوان، خلأ اخلاقی حاکم بر روابط بینالملل را تا حدود پُر کند؛ شاید به مراتب جذابتر، واقعیتر و حیاتیتر از شخصیت رمانتیک فرانسه و انضباط آلمان و خونگرمی ایتالیا و سختکوشی ژاپنیها.
به قلم علی نصری