من معتقدم کل اخلاق جهانی بر این سه اصل مبتنی است: «صداقت و تواضع و احسان»
صداقت:
منظورم از صداقت این است که پنج ساحت وجود شما باید بر یکدیگر انطباق داشته باشند.
تواضع:
یعنی هر وقت نقطه قوت و نکته مثبتی در وجودت بود و هستی یا هر کسی نعمتی به تو داده بود، تو خودت را در این جهت دیگری بینگار؛ خود را دیگری انگاشتن در نقاط قوت. یعنی اگر شما جایزه نوبل ببرید، من چقدر شاد میشوم؟ همانقدر شاد میشوم که یکی از دوستان و هموطن من جایزه نوبل برده است. حالا اگر روزی خودم این جایزه را بردم فقط به همان مقدار شاد شوم که وقتی شما جایزه را برده بودید شاد شدم
احسان:
احسان درست عکس این است. اینجا در باب نقاط قوت خودت را دیگری بینگار،در احسان، در نقاط ضعف، دیگری را خودت بینگار. یعنی اگر خودم مریض میشدم چطور تبوتاب و اضطراب و تشویش داشتم که خودم را به بیمارستان برسانم و پیش بهترین جراح جراحی شوم و مراقبتهای بعد از جراحی روی من اعمال شود، حالا اگر روزی شما بیمار شدید من همین تبوتاب را داشته باشم
➖سه فرزند احسان
از درون احسان سه فضیلت اخلاقی بیرون میآید. اگر بخواهم نسبت به شما احسان داشته باشم، نتیجهاش سه رفتار با شما است:
اولا نسبت به شما با عدالت، ثانیا با شفقت و ثالثا با عشق باید رفتار کنم.
عدالت: یعنی سر سوزنی حق شما را نمیخورم و به شما هم این اجازه را نمیدهم که سر سوزنی حق من را بخورید. این کمترین حد احسان است.
شفقت: رتبه دوم احسان شفقت است. در شفقت سر سوزنی حق شما را ضایع نمیکنم، اما در عین حال بخشی از حق خودم را به شما میبخشم.
عشق: مرحله سوم احسان عشق است. در عشق اصلا با شما احساس دوگانگی نمیکنم که بگویم از خودم چیزی به شما بخشیدم.
به سخن مصطفی ملکیان
در کانال تلگرام @mostafamalekian