توی این نوشته میخوایم یکم متفاوتتر به تاثیرات دروغ نگاهی کنیم.
برای شروع میخوایم فرض کنیم که ذهن ما اگر مثل یک کامپیوتر عمل کنه دروغ چه تاثیری تو عملکردش داره؟
خب میخوایم همین اول کار دروغ رو به دو تا دسته زیر تقسیم کنیم:
خب اگر بخوایم به صورت اطلاعات به این دروغها نگاه کنیم تفاوتی برای ذخیرهسازی این دروغها داریم.
خب برای دستهی اول دروغهایی که خومون باور نمیکنیم نیاز داریم که یک حقیقت و یک دروغ رو در ذهنمون همزمان ذخیره کنیم و این به این معناست که هر دروغ باعث میشه که ما نیاز به دوبرابر جا برای نگهداری نیاز پیدا کنیم. و خب این باعث میشه فضای ذهن ما بیشتر پر بشه.
اما دروغ نوع دوم که دروغهای هستش که خودمون باور میکنیم خب این دروغ تنها خوبیشون اینه که ما این نوع دروغ رو به عنوان یه حقیقت میپذیریم و از نظر اشغال فضا دغدغهای نداریم(هر چند پیامدهای این نوع دروغها بیشتر از نوع اول هستش).
خب یه جورایی این اطلاعات تو هارد ذهنمون قرار میگیره ولی تاثیری بسیار مهم اون تو قسمت پردازشگر ذهنمون هستش.
شما با هر دروغی که میگین ناخداگاه باید یه درختی تشکیل بدین برای حالتهای مختلف دروغ و حقیقت و این یعنی رشد نمایی حالتها برای تصمیم گیری در مواقع مختلف.
(منظورمون از درخت اینجا درخت تصمیم گیری هستش و با اونی که تو پارکها هست یکم فرق داره.)
خب در اصل فشار اصلی به پردازشگر ذهن ما میرسه و هر دفعه باید اطلاعات رو از هارد ذهنمون برداره و اون درخت تصمیم گیری رو تشکیل بده و اگر دروغ جدیدی گفتیم این درخت رو آپدیت کنه و لزوما این درخت از انتها رشد نمیکنه و ممکنه توی شاخههاش شاخههای دیگهدر بیاد که رو شاخههای دیگشم تاثیر بزاره.
ما اطلاعات رو توی ذهنمون دو جور دسته بندی میکنیم اون اطلاعاتی که زیاد باهاشون کار داریم و اونایی که زیاد کار نداریم که بایگانی میشن.
معمولا ذهن ما برای این هربار کلی پردازش نکنه اون درخت تصمیم رو ذخیره میکنه .
یکی از محدودیتهایی هم که داره اینه که اگر سایز درخت تصمیماتمون خیلی بزرگ بشه ذهن مرحله به مرحله اون رو به پردازشگر میده.
این یعنی درخت تصمیم ما داره خیلی بزرگتر میشه و ما برای تصمیم گیری هر دفعه باید برای رسیدن به تصمیم از بالای درختمون تا پایین حالتها رو بیایم تا به نتیجه برسیم.
ولی وقتی بین دروغهاتون فاصله میافته اون درخت وارد بایگانی ذهنتون میشه و مشکل بایگانی ذهن هم اینجاست که باعث میشه بعضی اطلاعات به خاطر این که زیاد تو بایگانی بودن و استفاده نشدن پاک بشن و یا تغییر کنن.
و این باعث میشه وقتی درخترو میارید تو ذهنتون تا تصمیم بگیرید این درخت با درخت اصلی تفاوت داشته باشه و منطق و حالات درست دچار تغییرات بشن و این چرخه همین طور تکرار بشه.
و زمانی میرسه که شما زنجیره دروغهاتون به واسطهی تغییرات زیاد سست میشه و اونجاس که گندش درمیاد.
خب اگر بخواید اون درخت وارد بایگانی نشه باید دائم اطلاعات رو پردازش کنید و این باعث خستگی ذهن میشه و خستگی ذهن هم باعث میشه درست تصمیم نگیرید و باز درخت تصمیم خراب بشه.
در نهایت دروغ باعث میشه ذهن شما بیش از حد درگیر بشه و تمرکزتون روی تمام کارهاتون کم بشه و کامپیوتر ذهنتون نتونه با قدرت پردازشی واقعیش به کارها بپردازه.