
در جلسات کاری حضوری، شما مراقب همه چیز هستید: محکم دست میدهید، به چشم طرف مقابل نگاه میکنید و لبخند میزنید. چون میدانید که ۹۰٪ ارتباطات، «غیرکلامی» است. اما سوال ترسناک اینجاست: وقتی شما خوابید و وبسایتتان مشغول پرزنت کردن شماست، «زبان بدن» آن چگونه است؟ آیا سایت شما مثل یک میزبان باوقار رفتار میکند، یا مثل یک فروشنده عصبی که مدام پلک میزند؟ بیایید مفهوم «زبان بدن دیجیتال» را بررسی کنیم.
تا به حال شده وارد سایتی شوید که همه چیزش درست است؛ عکسها باکیفیتاند، قیمت مناسب است، اما... یک چیزی جور در نمیآید؟ انگار سایت «روح» ندارد.
در دنیای طراحی مدرن، ما مفهومی داریم به نام Micro-Interactions (ریز-تعاملها).
بیایید با یک مثال ساده شروع کنیم:
وقتی در دنیای واقعی با کسی حرف میزنید و او سرش را تکان میدهد، یعنی «دارم میشنوم».
در وبسایت، وقتی موس را روی دکمه «خرید» میبرید و دکمه کمی تغییر رنگ میدهد یا سایهدار میشود، این همان «تکان دادن سر» است.
سایتهایی که این ریز-تعاملها را ندارند (سایتهای استاتیک و ارزان)، از نظر ضمیر ناخودآگاهِ کاربر، «مرده» یا «بیتفاوت» به نظر میرسند. کاربر کلیک میکند، اما حسی دریافت نمیکند. اینجاست که اعتماد ترک برمیدارد. طراحی سایت حرفهای، یعنی تزریق «حیات» به کدهای بیجان.
یک فروشنده آماتور را تصور کنید که یکنفس حرف میزند و به شما اجازه فکر کردن نمیدهد. چقدر تحملش میکنید؟
سایتهای شلوغ که همه جایشان پر از بنر، متن و پاپآپ است، دقیقاً همین حکم را دارند.
در روانشناسی طراحی، Whitespace (فضای سفید) حکمِ «سکوت در مذاکره» را دارد.
فضای خالی بین عکس محصول و دکمه خرید، هدر دادن فضا نیست؛ بلکه «فضای تنفس» برای مغز مشتری است تا تصمیم بگیرد.
سایتهای لوکس (مثل اپل یا بنز) را ببینید. پر از فضای خالی هستند. این زبان بدنِ یک برند «با اعتماد به نفس» است که نیازی به فریاد زدن ندارد. سایتی که شلوغ است، دارد فریاد میزند: "تو رو خدا از من بخر!" و این یعنی ضعف.
شما میتوانید جمله "ما بهترین هستیم" را با لحن داد و فریاد بگویید، یا با یک لحن آرام و بم.
در وب، فونت همان تُن صدا است.
استفاده از فونتهای پیشفرض و ریز: مثل زمزمه کردنِ یک آدم خجالتی است.
استفاده از فونتهای بولد، بزرگ و با فاصله خطوط مناسب: مثل صحبت کردن یک مدیر کاریزماتیک با صدایی رسا است.
بسیاری از کسبوکارها محتوای عالی دارند، اما آن را با «تُن صدای بد» (فونت نامناسب و خوانایی کم) ارائه میدهند. ذهن کاربر متن را میخواند، اما حسش را پس میزند.
وقتی یک صفحه را اسکرول میکنید، المانها چطور ظاهر میشوند؟
آیا یکدفعه میپرند وسط صفحه (مثل کسی که ناگهان جلویتان سبز میشود)؟ یا با یک انیمیشن نرم و Fade-in ظاهر میشوند (مثل کسی که با احترام وارد اتاق میشود)؟
این انیمیشنها نباید نمایشی و طولانی باشند. آنها باید آنقدر ظریف باشند که کاربر متوجهشان نشود، اما «حس» کند که همه چیز نرم و روان است. این همان «سیالیت» (Fluidity) است که تفاوت بین یک سایت ۳ میلیونی و یک سایت ۳۰۰ میلیونی را رقم میزند.
شاید فکر کنید مشتریان دنبال «اطلاعات» هستند. بله هستند، اما قبل از آن دنبال «احساس امنیت» میگردند.
زبان بدنِ دیجیتالِ سایت شما (رنگها، انیمیشنها، فضای خالی و واکنشگرا بودن)، قبل از اینکه مشتری حتی یک کلمه از متن شما را بخواند، شخصیت برند شما را در ذهن او شکل میدهد.
آیا سایتتان مثل یک جنتلمن رفتار میکند یا مثل یک ربات خراب؟
شاید وقت آن رسیده که به جای تغییر متنها، «رفتار» سایتتان را بازنگری کنید.