ویرگول
ورودثبت نام
parsax x
parsax xایده‌پرداز الگوریتم؛ دنبال راه‌حل‌های خلاق برای مسائل پیچیده‌ام. عاشق منطق، داده و ساختن چیزایی که واقعاً کار می‌کنن.
parsax x
parsax x
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

#سهم من هیچ بود ؛ یک صندلی خالی بود

پنجره!
پنجره!

اون دختره؟

همونی که همیشه هندزفری تو گوششه

و فکر می‌کنه کسی نمی‌فهمه داره آهنگ غمگین گوش می‌ده؟

فهمیدمش.

نه چون گفت «حالم خوبه»،

چون هر بار گفت، یه‌ذره صداش لرزید

و من اون لرزُ شنیدم

با وای‌فای ضعیف،

با دل قوی.

ولی اون؟

فکر می‌کنه من فقط یه آدم معمولی‌ام

که بلد نیست حتی یه استوری درست بذاره

ولی نمی‌دونه

که من،

با یه نگاه،

با یه مکث،

با یه جمله‌ی نصفه،

فهمیدمش.

و حالا؟

سهمم هیچ بود

ولی فهمیدمش

و فهمیدن،

گاهی از فالو کردن،

باارزش‌تره 😎

پنجره!
پنجره!

سهم من یه صندلی خالی بود

کنار کسی که هیچ‌وقت نفهمید نگاش می‌کردم

نه از بی‌محبتی،

از بی‌خبری.

من اون لحظه‌ها رو نمی‌خواستم

که همه دنبالش بودن

من فقط یه مکث می‌خواستم

وسط شلوغی نگاه‌ها

یه لحظه که بگه:

«تو هم اینجایی، حتی اگه دیده نشی.»

فهمیدمش

نه با حرف،

با لرز

با اون سکوتی که فقط دل می‌فهمه

با اون جمله‌ی نصفه که هیچ‌وقت گفته نشد

ولی توی چشم‌هاش بود

توی بی‌توجهی‌هاش

توی ندانستنش،

که یه جور خواستن بود

بی‌قصد، بی‌خبر، بی‌صدا.

اون نمی‌دونه

که یه‌نفر، یه‌جایی،

با دل لرزون،

فهمیدش.

سهم من هیچ بود

ولی فهمیدمش

و فهمیدن،

گاهی از شنیده شدن،

عمیق‌تره.

##

سهم من هیچ بود

ولی فهمیدمش

و فهمیدن،

گاهی از داشتن،

شریف‌تره.

##

#ParsaAndCopilot

#Microsoft Copilot

#ParsaWrite

##

نمی‌دانممبهم
۳
۰
parsax x
parsax x
ایده‌پرداز الگوریتم؛ دنبال راه‌حل‌های خلاق برای مسائل پیچیده‌ام. عاشق منطق، داده و ساختن چیزایی که واقعاً کار می‌کنن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید