یازده سال پیش برای پر کردن رزومه در دانشگاه آزاد چند ترم درس دادم. یکی از درسهایم "زبان تخصصی کامپیوتر" بود. همیشه به بچهها میگفتم که مهمترین درسی که در دانشگاه یاد میگیرید همین است. هنوز هم روی حرفم هستم. ساختمان داده و برنامهنویسی و غیره مهم نیست، زبان بخوانید.
نه، کلی مزخرف هم به زبان انگلیسی چاپ شده است. ولی، زبان انگلیسی زبان علمی جهان است. تحقیقات دست اول به این زبان تولید و منتشر میشوند. کنفرانسهای بینالمللی به این زبان هستند. زبان همه شرکتهای چندملیتی (مثل کارفرمای خودم) همین است. نوشتن به زبان انگلیسی به شما کمک میکند تا در مورد دانش خود صحبت کنید و مقاله بنویسید.
هر زبان دیگری همین فواید را داشت باید همان را یاد میگرفتیم. زمان ابنسینا باید عربی میخواندیم، زمان سقراط یونانی، و زمان سینوهه هم خط هیروگلیف مصری.
اول باید صبر کنید یک نفر وقت بگذارد و ترجمه کند. بعد باید به آن ترجمه اعتماد کنید. خدابیامرز آقای ذبیح الله منصوری مشهور به این بودند که خودشان به ترجمه اضافه میکردند. این کار حتی در کتابهای غیرعلمی مشکل ایجاد میکند چه برسد به متن تخصصی.
انگیزه اصلی من برای خواندن زبان، کتابهای خدابیامرز دیگر آیزاک آسیموف در ژانر علمی-تخیلی بود. انتشاراتی به نام شقایق اکثر کتابهایش را ترجمه میکرد و اکثر جلدهایش به همین شکل بود. تقریباً هر چه پول داشتم خرج این کتابها میکردم. این جلد را بیشتر از همه دوست داشتم.
این کتاب جلد سوم از سه گانه بنیاد آسیموف است. سه گانه بنیاد سه کتاب دارد که به ترتیب "بنیاد"، "بنیاد و امپراطوری" و "بنیاد دوم" نام دارند. این سه کتاب به نامهای "ظهور/جنگ/سقوط امپراطوری کهکشانها" در ایران منتشر شدند. حتی جلد کتاب بالا هم دزدی است. این اثری به نام Visions of Cassandra از Michael Whelan و برای کتاب دیگری است. حالا حساب کنید که کتابی که اسم و جلدش عوض شده چقدر به متن اصلیاش نزدیک است؟
یادم هست کتاب دیگری داشتم که مجموعه ای از داستانهای کوتاه آرتور سی کلارک بود. اسم اصلی کتاب Tales from the White Hart است ولی ترجمه اسم دیگری داشت که یادم نیست (جلدش قرمز بود). یک جمله از آن هنوز یادم هست. در تشبیه یک ساختمان نوشته بود "شبیه یکی از زادههای فرانک اِل وان اوید رایتی بود". وقت خواندن این جمله تنها شانسی که آوردم این بود که خواهرم معماری خوانده بود و من نام فرانک لوید رایت را شنیده بودم. حالا چرا Lloyd تبدیل شده به "اِل وان اوید"؟ به دلیل اینکه در ماشین تحریرهای قدیمی دکمه شماره یک وجود نداشت و از حرف L کوچک بجای آن استفاده میشد. طرف هم فکر کرده L1oyd و نه Lloyd است. چقدر اشتباه بزرگی است که من هنوز بعد از 25 سال یادم هست. حالا کسی که اسم را نتوانسته ترجمه کند بقیه را چه کرده؟
جعفرنژاد قمی هم که معرف حضور همه کامپیوتریها هست. ایشان هر چه کتاب کامپیوتر بود ترجمه میکردند. چقدر ایشان دخل و تصرف کرده اند معلوم نیست.
و این لیست ادامه دارد… .
چون مخاطب بیشتری خواهیم داشت. مخاطب بیشتر یعنی افراد بیشتری میدانند شما وجود دارید. یک روز در مورد این قضیه به مفصل خواهم نوشت. با نوشتن و تمرین بهتر میشوید.
بلاگ من دلیل اصلی شغل حاضرم است. مدیر تیم، بلاگ من را خوانده بود و کسی را دنبال من فرستاده بود. زمان مصاحبه هم بیشتر با هم در مورد کار صحبت کردیم چون با خواندن نوشتههای من به این نتیجه رسیده بود که به درد تیم میخورم. از طریق همین بلاگ در توییتر با افراد دیگر صنعت خودم آشنا شده ام که وقتی بخواهم کارم را عوض کنم به من کمک میکند. همین افراد اشکالات نوشتههایم را به من گوشزد کردهاند و سوال پرسیدهاند. حتی بعضی مواقع گفتهاند فلان متن مشابه را هم بخوان، به حل این مشکل کمک میکند.
یک مثال از خودم در مورد تمرین و بهتر شدن بزنم. من از سال 2013 و بعد از شروع به کار در آمریکا شروع به نوشتن کردم. تا قبل از آن فکر میکردم زبانم خیلی خوب است. ناسلامتی تافل 113/120 داشتم و دو سال هم به انگلیسی درس خوانده بودم. ولی خیلی خبری نبود.
مثلاً این پست را درسال 2013 و با نام Snow Crash and Malware نوشتم.
So I finished "Snow Crash" and it was quite nice. The concept of linguistic malware was interesting and ahead of its time. I noticed that the term "Virus" was used correctly in the book as the malware was not propagating between people (then it would become a worm). Although I suspect it was due to the fact that most people (read almost everyone) calls any malware a "virus". Nevertheless, it was a very enjoyable read.
چقدر بد مینوشتم. شاید اگر بخواهم دوباره بنویسم این شود که هنوز هم در حد شکسپیر نیست اما برای ساعت یک نیمه شب خوب است:
Finished the book "Snow Crash." One of the classics. Linguistic malware is such a fascinating concept. Fortunately, Neal Stephenson used the term "virus" correctly in the book which is a pet peeve of mine. To the public, any computer malware is a virus.
از نظر خودم نوشتنام وقتی خوب شد که دیگر به فارسی فکر نکردم و کلمات را در ذهنم ترجمه نکردم.
هرجا که دوست داشتید. این روزها نوشتن نیازی به هزینه اضافی ندارد. اگر دامنه خاص نخواهید میتوانید یک بلاگ مجانی در صفحات گیتهاب داشته باشید که در پست قبلی درباره آن نوشتهام.
بعد از نوشتن ممکن است بقیه شما را مسخره کنند. مهم نیست. قبول دارم ترسناک است و آدم ناراحت میشود ولی باید پیهاش را به تنمان بمالیم. خوشبختانه حداقل در جامعه امنیت دنیا افرادی که انگلیسی زبان اولشان نیست مورد تمسخر زیادی قرار نمیگیرند. مثلاً دیگر مهم نیست که فلان سخنران با لهجه خاصی انگلیسی صحبت میکند.
یکی از سریعترین راهها برای بهترشدن نوشته، استفاده از سرویسهایی مانند Grammarly است. متن خود را در نگارش مجانی این سرویس تست کنید. به دو نکته دقت کنید: