نسرین
نسرین
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

هوشیاری درونی

یک داستانی شیخ عطار در منطق الطیر از یک عاشق بیان میکنه که بنظرم یکبار دیگه باید بهش پرداخت

قصه اینجوری بود یک عاشقی در انتظار معشوقش خوابش میبره و معشوقش وقتی بالا سرش حاضر میشه میبینه که خواب هست متاثر میشه و یک نامه می نویسه و اون رو دور بازوی عاشق می بنده و میره

تو اون نامه اینجور نوشته بود: که ای خفته ... اگر مرد کار و تجارت زندگی مادی هستی پس طبیعتا باید بیدار باشی و کار کنی و اگر زاهدی و ادعای طی طریق و دین داری باید شب زنده دار باشی و اگر عاشق من هستی و این ادعا رو داری که در دوری از من پریشان حالی ، که تنها جای خواب تو باید کفن در کفن باشه

پس تو در ادعای خودت صادق نیستی و از سر جهل و عدم هوشیاری عاشق هستی ، دیگه هم در عشق ما لاف دروغ نزن .

این داستان به خوبی بیان میکنه که هوشیاری و بیداری درونی چیزی نیست که بشه ادعا کرد و اون رو تظاهر کرد .

چیزی نیست که در پکیج های آموزشی خودشناسی قرار داشته باشه و تو بتونی بخریش ، یا در کتاب بتونی بخونی یا منتظر باشی اون رو به تو بدهند .

هوشیاری درونی ایی که ، پا به پای حرکت هستی به شکل صحنه ها و اتفاقات رومزه در زندگی جاری میشه ، سبب تعالی روحت میشه

و این نوع هوشیاری رو اصلا نمیشه با شیوه های تفکر روشنفکرانه حتی تظاهر کرد .

هوشیاری درونی و بیداری و پایداری بودن در اون ، برخاسته از عشق درونی هست ، هرچی باشی شاید بتونی یکی دو روز تظاهر به معرفت های و ادعاهای گوناگون بکنی اما فقط یک انسانی که دغدغه دائمی داره و اون عاشق هست که این پتانسیل رو داره که دائما هوشیار و بیدار باشه

ُسلام عزیزان ، من نسرینم به نویسندگی علاقه دارم و اینجا یک جا برای نوشتن تمرین هام هست برای همین گاهی وقتا ممکنه فکر کنید عجیب غریب نوشتم در حال تمرینم، ولی گاهی وقتا خودم میام از تجریباتم میگم?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید