بنام خدا
روزی میاد که آسمون از بس صاف و آبیه و خورشید ملایم میتابه که خنکای روز رو تا زیر پوستت لمس میکنی ، و آنقدر ارتعاش زمین و آسمان بالاست که تو لبریز از وجود ، حضور و زندگی و آگاهی هستی . و هر کسی که در خیابان میبینی و به طور حتم هیچ آشنایی نداری ، او هم در وجودش همان چیزی را لمس میکند که تو لمس میکنی . او در هر حال و وضعیت که متفاوت که از تو زندگی می کند ، اما همزمان همان کیفتی را لمس میکند که تو لمس میکنی .
از این رو وقتی تو را می بینید ، یک آشنا می بینید که گاهی یک لبخند عمیق از قلب برای سلام به این آشنایی کافیست .
دنیای ما با دنیای دیروز که پر از قدرت طلبی و تصاحب و تخریب و به زیر کشیدن روح بود فرق کرده ، آنقدر فرق کرده که نمیتوانم به خوبی آن دوران را به یاد بیارم . زخم های درونی جمعی مردم پاک شده و هیچ یک به هر قیمتی برای رفاه بیشتر بر زمین نمی کوشند چرا که جایگاه روح را دریافته و در جاذبه آسمان اند . و روح خود را در جاذبه های زمینی در قالب طمع قدرت شهوت ، تلاش برای بقا ، و.... به ارتعاش های مادون و پست نمی کشند .
آن ها به جان دریافته اند که روح در سطح عمیقی با همدیگر یکیست و از این رو قوانین ذاتی بسیاری را درک کرده و قوانین جوامع را بر پایه آن نهاده اند ، کسی انرژی بیشتری را ( ثروت های طبیعی ، مادی ، معنوی ) بدون ماموریت و هدف دریافت نمیکند ، چرا که قلب او در ارتعاش یکی بودن و عدالت جمعی قرار دارد . انحصار تا دلیل موجهی برای آن نباشد نه در قوانین اقتصادی و نه در قوانین روحی و ... جایی نخواهد داشت
عدالت عمیقی برقرار است ، و مردم نه تنها می کوشند تا روح خود را ارتقا دهند بلکه می کوشند تا به همدیگر یاری کنند . آن ها درک بسیار زیبا و غیر قابل وصفی از برکت را در زمین و در بین هم تجربه می کنند .
درکی عجیب ، که آسمانی ها به نظاره آن می نشینند .
مرگ را می پذیرنند ، بدون آنکه خللی در روند زندگی پدید آید . و حتی خود را در تنهایی ، تنها احساس نمی کنند .
هرکسی می تواند طوری زندگی کند توازن را در جامعه و جهان رعایت می کند و خوب درک میکند برهم زدن توازن در یک نفر بر هم خوردن روح کل خود اوست .
آن ها نسبت به نواقص و اشتباهات همدیگر ، همدلی عمیقی دارند ، قلبا و روحا همیدیگر را می پذیرند و هرکس خود را همان طور ابراز می کند که هست چرا که پذیرفته می شود و می داند که دیگران هم در روند روحی خود هستند و به آن ها نه تنها احترام میگذارد بلکه به او با اغوش پذیرای خود اجازه میدهد شفا یابد التیام دهد .
قلب آن ها مالامال از شعف و سرور است و نسبت به همدیگر عشق عمیقی دارند .
و....
این رویا رو خیلی دوست دارم و انتهای آن را باز میزارم تا هر بار چیزی به آن اضافه کنم .