پریشان نویسی فکر هاییه که از مغز یه شازده کوچولوی کوچولو میگذره و بدون اینکه بهش فکر کنه مینویسه و منتشر میکنه.
کلمه ها برای درست کردن جمله پشت سر هم قرار نمیگیرن! هی میپرن اینور و اونور. حتی ذهنم هم. انگار یه دوربین گذاشتن جلوم و میگن خب حالا حرف بزن! اکانت فیک هیچ وقت مورد پسندم نبوده. شاید توی دنیای واقعی محکوم شم به خودسانسوری اما من اسمش رو میذارم یه چیز خودشناسی طوری! یعنی وقتی که تصمیم میگیری چشمات به جای بیرون، درون خودت رو نگاه کنن. گفتنش به بقیه یا نشون دادن خود واقعیم به بقیه برایم سخته. باید در طول یک زمان طولانیو با آدم درست اتفاق بیفته. آدم هایی که خود واقعیم رو میشناسن از انگشت های دستم کمترن. من اسمش رو خودسانسوری نمیذارم و به نظرم این انتخاب ماست که بقیه کدوم وجه از ما رو ببینن. اما مشکلی که این وسط وجود داره اینه که معمولا بر اساس یافته هاشون باهامون رفتار میکنن. مثلا من برای 99 درصد آدم ها همون دختر آروم و گوگولیم ولی برای همون افراد انگشت شمار یه آدم ترکیبی هستم که میتونه هم زمان با خصلت ارام بودنش گاهی بسیار پرهیجان و پرجنب و جوش بشه. خلاصه که سخته بشناسی یه ادمی رو! پس دست از قضاوت برداشتن و درست رفتار کردن فارغ از اینکه اون چه ادمیه بهترین کاره.