Parvin S
Parvin S
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

اعتراض به رتبه ای که برایم بسته اند!


ارزیاب های بزرگوار عینک های آلوده اتان را بردارید

آن موقع که من دختر ۲۱ساله ای بودم که یک سال زودتر هم موفق به اخذلیسانس شده و ساعت ۵صبح در گرگ ومیش هوای زمستان روی آسفالتهای کنده شده وگل ولای خیابانهای ازنای سال ۶۸"شهرستان ازنا در استان لرستان"به گاراژ آقای مرزبان در حاشیه میدان راه آهن میرفتم ودر مینی بوسهای عهد دقیانوس می نشستم وکز کرده زیر چادر می لرزیدم وبارها پدرم همراهیم میکرد زیرامسافران الیگودرز محل کار من،اغلب کارگرهای کارخانه ها وسنگبریهای بین راه بودند وهرمینی بوسی حداقل ۴۰مسافر سوار میکرد ......

باآن اوضاع حتماباید یک روزهم به روستا میرفتم زیرالیسانسه های جدیدالاستخدام الیگودرز چنین تعهدی داشتند ومشگل مربوط به من میشد که از ازنا میرفتم

ارزیاب عزیز،شما چه درکی از رفتن از شهر ازنا به چمن سلطان الیگورز در سال ۶۸داری؟

در الیگودرز هم باید یابا ماشین روستا ویابا ماشینهای اصفهان و.....به سمت چمن سلطان میرفتم

یادم می آید که یک بار در اسفندماه از مینی بوس که پیاده شدم در کمر کش جاده ی پر برف وسرازیریش سر خوردم وتاجایی که پاهایم به مانعی مثل سنگ خورد سرخوردنم ادامه داشت

صدای استخوانهای کمرم را شنیدم!وازآن روز باور کنید هنوز کمردرد دارم....

نادان های پرادعا،من در سال ۷۴ با آن همه جوانیم معلم نمونه ی کشوری شدم وازدست رییس جمهور رفسنجانی ونجفی وزیر سکه گرفتم.وخدامیداند پای بندومتعهدبه اخلاق ووظایفم ماندم اگر آنها راه دیگری رفتند خودشان می دانند وخدایشان.

بعله دوستان نون ونمکی در امتیاز رعایت شئونات واخلاق اسلامی به منی که شما هم خودش وهم جدوآبادش رامی شناسید ۱۰ امتیاز کم داده اند...

برایشان نوشتم من کسی نیستم اما برادرم وپسرعمویم شهید شدند وهمسرم جانباز است وگفتم از طلا گشتن پشیمان گشته ایم

مرحمت فرموده ما را مس کنید

عطایشان را به لقایشان بخشیدم

عزیزی گفت با این چیزهایی که نوشتی حتما امتیازت راکم میکنند وپاسخ دادم اتفاقا دلم میخواهد چنین کنند که آرامشم بیشتر خواهد بود

بعله نون ونمکی جان باشما درد دل کردم


رییس جمهور
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید