?یادداشت خاص:
امروز وقتی ویدئوی مراسم تشییع باشکوه حجت الاسلام صالحی"رحمت الله علیه" را دیدم ،ناخودآگاه به پهنای صورتم اشک ریختم.
حس کردم انسان عزیز وبزرگی از نزدیکان خانواده ام را از دست داده ام،اگرچه می دانید که ایشان برادر پدرم نبوده وهیچ نسبت فامیلی باما ندارد.
برایم این تغییر حالت روحیم باورکردنی نبود
مجددا از ابتدا ویدئو را دیدم و با شدت بیشتری گریستم.
حجت الاسلام صالحی را چگونه می توانم به تصویر بکشم،حضوراین جمعیت عظیم خود گویای ناگفته های فراوانی است.
نقل تعریف کردن نیست ماعادت کرده ایم پس از رحلت عزیزی ،ایشان را بزرگ کنیم.
هرچه در صندوقچه خاطراتم میگردم رد خاصی از حضور این انسان خاص خدا در زندگی خودم ومردم شهرم ازنا می بینم.
پیش از این گفته بودم که ایشان از دوستان نزدیک پدروعموی بزرگوارم بود،ازآن جنس دوستیهایی که باعث مباهات است.
روحانی بودن ایشان ومعلم اخلاق در دبیرستانم زینبیه بودنشان ومقام امام جمعه داشتن وحضوردر جبهه های دفاع مقدس ایشان وده ها مقام نانوشته داشتنشان موجب نشده که قلب وذهن ناچیزم را و دل وسیع ودریایی مردمان شهرم ازنا را به خودمشغول وتسخیر کند که این همه مقام ولقب را چه بسا بسیاری از انسانهای دیگر درجامعه دارند.
اخلاص ،آری اخلاصی که در وجودایشان بود وتزکیه ومجاهدت نفس وسادگی وساده زیستی ،چیزهایی هستند که من در با درک ناقصم از دوران نوجوانیم در وجود ایشان دیدم.
چه چیز باعث شد که درحالیکه حدودبیست سالی میشود که در ازنا سکونت ندارم ولی بادیدن چنین تصاویری من وامثال من مانند ابر بهار گریه کنیم؟
آری حجت الاسلام صالحی برای ازنا پدر بود وبرای دانش آموزان وطلبه های جوان بهترین استاد!وبرای عامه مردم نیز بالاترین معلم.
همه ی ما عزیزی از نزدیکترین افرادخانواده را ازدست دادیم.ومی دانم جایگزینی اش اگرمحال نباشد بسیار دشواراست ،به اندازه گذشتن دههاسال!
چراباید گریه نکنم وافسوس نخورم؟
اگر پدروعموی بزرگوارم زنده بودند نیز بارها باهم درمورد شخصیت والای حجت الاسلام صالحی صحبت می کردند وبه روح آسمانیش درودوصلوات اهدا میکردند.
آخرین تصویرذهنیم از ایشان را که مربوط به سالهای قبل است مرور میکنم:
برای سرزدن به خانواده واقوام به ازنا آمده بودم ودر روزی که تاریخش را به یاد ندارم راهی گلزار شهدا شدم.
درمسیر متوجه شدم که گویامراسم تشییع جوانی بود .
هیئت سینه زنی برای شهدای کربلا میخواند وحجت الاسلام صالحی نیز با پای برهنه مشایعتشان میکرد.
اندوهی عظیم از این غم غریبانه بر دلم نشست.
ودقایقی بعد فهمیدم که جوانی را از دست داده است ودر غم داغ جوانی چنین رعنا به یاد حضرت علی اکبر اشک می ریزد.
انسانهای بزرگ آزمونهای سنگین را پشت سر میگذارند.
اگرچه من نویسنده نیستم اما باقلم شکسته ام خواستم یادمرد باایمان وباتقوایی را که برگردن همه ی ما حق دارد گرامی بدارم .
وخاک پای همه ی آن انسانهای شریفی را که با درایت وقدرشناسی کامل،و زبان روزه درتشییع عالمی جلیل القدر شرکت کرده اند توتیای چشمانم کنم.
خداوند روح همه ی رفتگان ودرگذشتگان را قرین رحمت کند وجایگاه متعالی چنین عالم مردمی وباتقوایی را متعالی تر بفرماید.
✍گلابی.مخاطب ازنایی سنبران نیوز ساکن مشهد مقدس۰