مگر من روانیام؟
پاسخ کوتاه:
بله، روانی هستید.
پاسخ بلند:
هر انسان باروانی، حتمن روانی هم هست؛ اما روانیبودن چندین طبقه دارد که در برهههای مختلف در یکی از آنها قرار میگیریم. ممکن است برویم پایین یا بیاییم بالاتر. برای رفتن به طبقات پایینتر، باید بدانیم در کدام طبقهایم و چه طور میتوانیم نزول کنیم؟
چند راه احتمالی وجود دارد:
۱. پرتاب خود
۲. راهپلهها
۳. آسانسور
راه اول آسیبزاست. دست و پایی میشکند یا مغز و نخاعی آسیب میبیند یا هم میمیرید. در این حالت پس از فرود به طبقات بسیار بالاتر برده میشوید.
راه دوم کند است. خطرات زیادتری دارد. احتمال سکندری و قل خوردن بیشتر است. زانوها را هم فرسوده میکند.
راه سوم سریعتر است با خطای کمتر. اما مهم است که اآسانسورتان سقوط نکند.
آسانسور همان رواندرمانگر است. کسی که برای نقل مکان راهنماییمان میکند. البته رواندرمانگر به آسانسوری ساده ختم نمیشود، بلکه میتواند با برخی خوراکیها(داروها و تمرینها) با تضمین بیشتر ما را به طبقات پایینتر ببرد.
ممکن است در طبقهمان کسانی را ببینیم که مشکلات بیشتری از ما دارند. احساس بدی به ما دست بدهد و به خودمان بگوییم: ضعیف. در صورتی که شرایط فعلی ما، برای ما به اندازه همان طبقه دردناک است و نه کمتر. در ضمن شاید آن افراد تسهیلگرهای دیگری دارند که ما نداریم. پس خوب میشود اگر با آنها همکلام شویم و راه رسیدنشان به این طبقه را جویا شویم.
هر کدام از ما با هر سطحی از روانی بودن، نیاز به کمک داریم. گاهی بهتر است پزشک به بالین ما بیاید و گاهی خودمان برویم. گاهی خوب است که آسانسورمان دارو هم داشته باشد یا شاید بهتر است از اعضای خانواده و دوستان کمک بگیریم. میتوانیم از آسانسور بخواهیم به ما کتاب معرفی کند. میتوانیم هممشکلهایمان را پیدا کنیم و از دردهایمان بگوییم. اینگونه میشود از روانی بودن لذت برد.