اصلگرایی فلسفهای بینظیر برای رسیدن به بالاترین سطح عملکرد از طریق انجام کارهای کمتر هست. بقول فرنگیها «Less is more» (کمتر اما بهتر! )
چرا به اندازه پتانسیلمان موفق نیستیم؟
چون درگیر بیشمار کارهای بیاهمیت شدهایم و اندکشمار فعالیتهای حیاتی و بسیار مهم زندگیمان را در هیاهوی عصر شلوغ و پر زرق و برق و شتابزدهای که زندگی میکنیم گم کردهایم. اگر ذهن آشفته و شلوغی دارید که یکی از خصوصیات عصر حاضر است، حتماً کتاب و فلسفه اصلگرایی تأثیر شگرفی در زندگی شما خواهد داشت. اصلگرایی فلسفهای بینظیر برای رسیدن به بالاترین سطح عملکرد از طریق انجام کارهای کمتر هست. بقول فرنگیها «Less is more» (کمتر اما بهتر! )
اکثر کتابهایی که در زمینه بالابردن سطح عملکرد و بهرهوری به رشته تحریر درآمده بر پایه روشهایی برای انجام کار بیشتر در زمان کمتر است. اما اصلگرایی به شما ثابت میکند این فلسفه از بیخ و بن اشتباه است. هیچ راهحلی در کار نیست و ما فقط با چشمپوشی سروکار داریم. وقت و انرژی و منابعی که ما داریم به شدت محدود است و اینکه ما همه چیز را میتوانیم با هم داشته باشیم دروغ بزرگی است که به ما القاء شده!
ما در طول روز تعداد محدودی تصمیم صحیح و با کیفیت میتوانیم بگیریم و با هر تصمیم مقداری از توان تصمیمگیریِباکیفیت ما کاهش مییابد تا جایی که بعد از اتمام این توان، دیگر تصمیمات با کیفیت و دقیقی نمیگیریم و در تشخیص آنچه واقعاً مهم و ضروری است با مشکل روبرو میشویم.
اینکه تا به اینجا این مطلب را دنبال کردهاید نشانه این است که شما به فلسفه اصلگرایی علاقمند شدهاید و من به شما از این بابت تبریک میگویم. حالا که با فلسفه بایسته گرایی آشنا شدهاید و احتمالاً مشتاقید بدانید چطور میتوانید یک بایسته گرا باشید. مراحل بایسته گرایی را به شرح ذیل خدمتتان عرض میکنم:
۱. قدم اول ایجاد ذهنیت بایسته گرایی
۲. قدم بعدی پیادهسازی مراحل بایسته گرایی
در نگاه بایستهگراها «خوب دشمن عالی است!»
بایسته گراها فقط بدنبال موقعیتهایی هستند که به طرز شگفتانگیزی خوبند.
بر خلاف تصور افراد معمولی که همه چیز را مهم میدانند. در نظر بایستهگراها تقریباً همه چیز غیرمهم و غیرضروریاند. برخلاف افراد معمولی که به هر فرصت کوچکی روی خوش نشان میدهند، بایسته گراها فقط بدنبال موقعیتهایی هستند که به طرز شگفتانگیزی خوبند. در نگاه بایستهگراها «خوب دشمن عالی است!» بایستهگراها آگاهانه تصمیم میگیرند میخواهند بیخیال چه چیزهایی بشوند و روی چه چیزهایی میخواهند سرمایهگذاری کنند.
همانطور که پیشتر گفتیم بعد از ایجاد ذهنیت بایستهگرایی گام بعدی انجام مراحل بایستهگرایی است که عبارتند از :
در مرحله کاوش ما بدنبال یافتن همه گزینههایی هستیم که می توانیم داشته باشیم.
در مرحله کاوش ما بدنبال یافتن همه گزینههایی هستیم که می توانیم داشته باشیم. بنظر بنده اگر تنها همین یک نکته از بایسته گرایی را در زندگی خود پیادهسازی کنیم شاهد تغییرات شگرفی در زندگی خود خواهیم بود. حتما برای شما هم تا کنون پیش آمده که عجولانه تصمیم گرفتهاید و گزینه هایتان را کامل بررسی نکرده اید در نتیجه به اولین فرصت پاسخ مثبت داده اید. اولین فرصت شغلی، اولین خواستگار، اولین ماشین و ...، اگر مورد مشابهی برایتان پیش آمده حتما کامنت بذارید. در ادامه به ذکر ۵ راهکار برای اجتناب از این خطا و انجام بهتر مرحله کاوش پرداختهایم.
ما به دنبال کارهای خوب فراوان نیستیم. ما دنبال آن کارهایی هستیم که می توانیم بیشترین توان و استعدادمان را در انجام آن بکار بگیریم.
با خودتان فکر کنید «من عمیقا به چه چیزی اشتیاق دارم؟»، «چه چیزی در جهان یک نیاز اساسی است؟»، «در برطرف کردن کدام نیاز اساسی در جهان اشتیاق و استعداد دارم؟» خیلی شفاف معیارهای حداقلی و حداکثری برای پذیرش یک فرصت را برای خود بنویسید.
معیارهای حداقلی معیارهایی هستند که حتما باید پاس شود تا شما به پذیرش یک فرصت فکر کنید. معیارهای حداکثری معیارهایی هستند که هر چه بیشتر پاس شوند شما به موقعیت و فرصت ایدهآلتری نزدیک هستید. بطور مثال یک معیار حداقلی برای شخص خود من این است که فرصت پیش آمده مغایر با ارزشهای بنیادین من نباشد. و یکی از معیارهای حداکثری من این است که کاری که میخواهم انجام دهم ماندگار باشد.
بعد از اینکه در مرحله کاوش همه گزینه های ممکن برای خود را احصاء نمودیم وقت آن میرسد که آنها را از فیلتر سختگیرانه تری عبور دهیم و صرفا آنهایی که از مرحله حذف عبور میکنند و باقی میمانند را با قدرت پیگیری کنیم.
۱. شفافسازی
از نسبتاً شفاف تا کاملا شفاف مرز شکست تا پیروزی است!
راز موفقیت دنبال کردن بی وقفه یک هدف کاملا شفاف است.
برای طی مرحله حذف، ابتدایی ترین قدم این است که خیلی شفاف بدانید هدفتان چیست؟ بطور مثال در زمینه کاری ۵ سال دیگر دقیقا به چه چیزی میخواهید برسید؟ یا مثلا از خودتان بپرسید، اگر فقط بتوانم در یک چیز عالی باشم آن یک چیز چیست؟ یا اگر با باقیمانده عمرم فقط یک کار بتوانم انجام دهم آن یک کار چیست؟
دو الگوی رایج در هنگام نبود شفافیت عبارتند از:
۱. رقابت بر سر موارد کم اهمیت، بطور مثال تعداد فالوئر و ... بجای مسائلی که واقعا در کسبوکار مهمند
۲. پراکنده کاری، اینکه همه چیز مهم است و پخش شدن انرژی و توان در موارد زیاد و پراکندهی غیرحیاتی
نیت و قصد یک بایسته گرا انگیزشی، ملموس، معنادار و قابل اندازه گیری است. این تصمیمی است که هزاران تصمیم آینده را حذف میکند پس بهتر است با تامل و شفافیت هر چه تمام تر تکلیف آنرا روشن کنید. باید فعالیتهایی که در مسیر تحقق اهدافتان کمک میکند شما به بالاترین سطح خدماتتان دستیابی پیدا کنید را شناسایی کنید.
۲. شهامت
مسئله اصلی این است که مسئله اصلی را مسئله اصلی نگه داریم!
آیا شده تابحال بخاطر ترس یا خجالت از نا امید کردن افراد به ایشان «بله» گفته باشید؟ شهامت و متانت یکی از ویژگیهای بارز یک بایستهگراست. در جواب این سوال که چرا اینقدر سخت است در لحظه انتخاب کنیم چه چیزی اصل است و چه چیزی فرع؟ باید بگوئیم این عدم شفافیت است که باعث می شود در برابر نابایستهها قدرت نه گفتن نداشته باشید.
طرز تفکر اشتباه دیگری هم که از کودکی به ما آموخته شده اینست که «نه گفتن» بمعنی ناامید کردن افراد است و باعث دلخوری آنها می شود و ما نباید این کار را بکنیم. اما واقعیت این است نه شنیدن برای مخاطب بهتر است از این که کارش را به تعویق بیاندازیم و وی را بلاتکلیف بگذاریم. بنابراین بهتر است نه بگوئیم و چند دقیقه پشیمان شویم تا اینکه روزها و ماه ها پشیمان باشیم. در ضمن نه گفتن بمعنای رد درخواست فرد است نه خود او.
هدف از شهامت «نه گفتن» اجتناب از امور غیرضروری است تا بتوانیم به آنچه واقعا مهم است بله بگوئیم.
در ادامه به ذکر راهکارهایی برای نه گفتن بدون بکاربردن واژه «نه» میپردازیم:
4. استفاده از «پاسخ های خودکار» در ایمیل و پیام رسانها مبنی بر اینکه در دسترس نیستم.
5. باشه، ولی شما بگوئید کدام برنامه ام را باید از الویت خارج کنم.
6. با خنده و روی خوش «نه» بگوئید.
7. اگر الف را انجام بدهی (پیشنهاد جدید) حتما ب را برایت انجام می دهم(جهت دهی به انتخاب).
8. من نمی توانم اما فلانی شاید به انجام این کار علاقمند باشد.
۳. رهایی از پایبندی
با جلوگیری از زیان های به پیروزی های بزرگ برسید!
شکست را بپذیرید تا موفق شوید.
پروژه هواپیمای مافوق صوت کنکورد چهار دهه با زیان ادامه داده شد، بدلیل روانشناختی «پافشاری بر هزینه های صرف شده»، مراقب باشید در این تله نیفتید، افراد معمولی (نابایستهگرا) می گویند خیلی برای این پروژه هزینه کردهام الان نمی توانم از آن دست بکشم. اما افراد بایسته گرا (اصل گرا) از خود می پرسند اگر در این پروژه سرمایه گذاری نکرده بودم الان چقدر حاضر بودم بابت آن سرمایه گذاری کنم.
افراد معمولی با پافشاری بر سر موضع خود در مواجهه با یک پروژه شکست خورده می گویند خیلی هزینه کردهام باید لااقل سرمایهام را از این کار دربیاورم ولی افراد بایسته گرا می گویند اگر همین الان این کار را متوقف کنم با زمان و سرمایه باقیمانده ام چکار می تونم بکنم؟
برای رهایی از پایبندی مراقب خطای شناختی «اثر مالکیت» باشید. هیچ کس در طول تاریخ ماشین کرایه ای را نشسته است. انسانها گرایش دارند آنچه مال خودشان نیست دست کم بگیرند و به آنچه برای خودشان هست بیش از حد اهمیت بدهند.
اما راهکار مقابله با این خطای شناختی این است که بجای اینکه از خود پرسید اگر این فرصت را از دست بدهم چه احساسی خواهم داشت؟ این سوال را از خود بپرسیم که اگر این فرصت را نداشتم چه چیزی را حاضر بودم در ازای آن فدا کنم و چه بهایی را حاضر بودم برای بدست آوردن این فرصت بپردازم؟
از زورچپان کردن بپرهیزید، ما اغلب در زندگی شخصی و کاری در تقلا برای تبدیل شدن به چیزی هستیم که نیستیم.
راهکار مقابله با این موضوع بهرهمند شدن از نظر فردی است که نظر ما اثری برای او ندارد و به لحاظ احساسی درگیر موضوع نیست.
پافشاری بر وضع موجود، اغلب انسانها گرایش به انجام کاری دارند صرفا به این دلیل که همیشه انجامش دادهاند. (مثل بریدن سر و ته سوسیس)
بیائید بجای اینکه زمانتان را بر اساس تعهدات جاریتان تقسیم بندی کنید فرض کنید هیچ تعهدی ندارید و از صفر مشخص کنید چه تعهداتی را میخواهید بپذیرید و برای چه میخواهید زمان بگذارید.
خیلی وقت ها ما حین صحبت های دیگران راجع به پروژه هایشان جو گیر شده و پیشنهاد کمک و همکاری میدهیم برای جلوگیری از ایجاد این ریز تعهدات بهتر است قبل از ارائه هر پیشنهاد همکاری حداقل ۵ ثانیه مکث کنیم. رهایی از پایبندی به مراتب سختتر از نپذیرفتن تعهد است.
آزمایش وارونه: خیلی وقت ها ما داریم برای چیزی زمان و انرژی خود را صرف می کنیم که اهمیت باید و شاید در زندگی یا کار ما ندارند برای آزمایش کارهای که شک می کنیم آیا در راستای اهداف ما تاثیر مهمی دارند یا خیر، کافیست آن کار را متوقف کنیم و ببینیم آیا جای خالیش احساس می شود یا خیر؟
۴. پیراستن
ویراستار یا تدوینگر با حذف اضافات دیدن آنچه مهم نیست را سخت می کند. ویراستار با حذفی که رقم میزند در حقیقت برای آنچه واقعا مهم و ضروری است فضا را باز می کند.
بهتر کردن یک چیز از دید مردم معمولی با اضافه کردن به آن است ولی یک بایسته گرا با «کاستن» آنرا بهتر می کند.
برای کسب دانش هر روز چیزی به آن بیافزائید برای دستیابی به خرد هر روز چیزی بکاهید. سعی کنید مثل یک ویراستار با بریدن و حذف گزینه های اضافی، فشرده سازی و اختصار و اصلاح در جاهایی که نیاز است زندگی را بهبود ببخشید.
۵. محدود کردن:
با مرز و محدوده گذاشتن از ربوده شدن زمانتان جلوگیری کنید. بطور مثال «متاسفم قول داده ام آخر هفته ها با همسر و فرزندانم باشم» ، ممکن است ابتدا کمی از شما دلخور شوند ولی به مرور بعنوان شخصی با دیسیپلین و تحسین برانگیز شناخته خواهید شد.
در آخرین مرحله از فرایند بایسته گرایی یعنی اجرا در نظر داشتن تکنیک های زیر به رفع موانع و انجام بهتر کارها کمک می کند:
در همین راستا (ساختن ضربه گیر) برای مدیریت ریسک سوالات زیر را در نظر داشته باشید:
1. با چه ریسک هایی و کجا مواجه می شویم؟
2. کدام دارایی و افراد و به چه میزان با این ریسک روبرو خواهند بود؟
3. چقدر آسیب پذیرند؟
4. این ریسک ها چه بار مالی بر افراد، کسب و کار و بودجه خواهد داشت؟
5. بهترین سرمایه گذاری برای کاهش ریسک و تقویت انعطاف چیست؟
۲. برداشتن موانع
«کندترین رهنورد» شغل و زندگیتان را پیدا کنید! مانعی که شما را از رسیدن به آنچه مهم است باز می دارد. نابایسته گرا ها فقط به بحران ها با راه حل های کوتاه مدت و موقتی واکنش نشان می دهند. بایسته گراها بر خلاف نابایسته گراها، یکبار برای رفع کامل و ریشه ای موانع سرمایه گذاری می کنند که نتیجه آن کاهش تلاش های آتی و افزایش حداکثری نتیجه خواهد بود. بایسته گراها با حذف کردن موانع به تولید بیشتر می رسند تا بیشتر تقلا کردن.
فرد بایسته گرا بر موانع و بازدارنده ها تمرکز می کند و درصدد رفع آن ها بر می آید. اما چگونه؟
1. شفاف بودن: مشخص کنید دقیقا چه می خواهید؟
2. مانع اصلی را بیابید و آنرا از میان بردارید.
3. برای برنامه ریزی و آماده شدن فکر کنید و زمان بگذارید.
۳. پیشرفت
هر روز کاری کنید که شما را یک سانتی متر به فردایی بهتر نزدیک کنید. نابایستهگرا همه چیز و همه کس و همه جا را یکجا میخواهد. اما بایسته گرا بجای تلاش برای انجام دادن همه چیز آن هم همزمان و پخش کردن تمرکزش، با هدفهای کوچک و بردهای کوچک در حوزه ای که مهم و ضروریند شروع می کند و قدر پیشرفتها را میداند.
نابایسته گراها با هدفی بزرگ شروع می کنند و نتایجی کوچک می گیرند در حالیکه بایسته گراها با هدفی کوچک آغاز می کنند و نتایجی بزرگ می گیرند. برای پیشرفت های حداقلی و عملی تمرکز کنید! از خودتان بپرسید کوچکترین میزان پیشرفت ارزشمند در راستای هدف چیست؟
مثلا برای نوشتن کتاب می توانید ایده آنرا در توئیتر منتشر کنید و اگر مورد استقبال قرار گرفت مقاله ای در این باره بنویسید، سپس اگر دیدید آنچه در ذهن شما می گذرد با آنچه در زندگی دیگران موضوعیت دارد، اقدام به نوشتن کتاب کنید.
برای مواجهه با هدفی مهم با مهلتی مقرر، بهتر است زودتر و کوچک تر شروع کنید تا بزرگتر و دیرتر!
۴. روال
برای تسهیل یک فرآیند ایجاد روال یکی از نیرومندترین ابزارهاست. مربی مایکل فلپس قهرمان شنای المپیک به وی روال ذهنی داده بود که قبل از خواب و بعد از بیداری اولین فکرش چه باشد. او مسابقه تا رفتن بالای سکوی قهرمانی را صحنه آهسته با همه جزئیات در ذهنش مانند یک فیلم می دید.
مثل هر توانایی دیگری توانایی انجام امور مهم با تکرار و تمرین بهبود می یابد. افراد خلاق از قدرت روال های ثابت برای خالی کردن مغزشان به شدت استفاده می کنند. اگر فکر می کنید رفتار تکراری کسل کننده است می توانید برای روزهای مختلف هفته روالهای متفاوتی داشته باشید.
۵. تمرکز
زندگی فقط در لحظه اکنون در دسترس است. WIN = What is Important Now
هرثانیه که با نگرانی از آینده و یا حسرت گذشته سپری شود شما را از آنچه اکنون مهم است غافل می کند.
رسیدن به بالاترین سطح عملکرد نیازمند این هست که شما آگاهانه به بالاترین سطح تمرکز روی چیزی که مهم هست برسید. یونانیان باستان برای زمان دو کلمه داشتند کرنوس (کمی) و کایروس (کیفی) کایروس درحقیقت لذت در لحظه بودن است، باید سعی کنیم در همه کارها ذهن و بدن همزمان یکجا حضور داشته باشند. بایسته گراها تمام عمرشان را در لحظه زندگی می کنند بنابراین تلاش هایشان با عوامل حواس پرتی پراکنده نمی شود و هدر نمی رود.
تا وقتی نفهمیده اید چه چیزی الان مهم است؟ مهمترین کار شما همین هست که بیابید «چه چیزی الان مهم است؟»
اما چطور می توانیم آینده را از ذهن مان بیرون کنیم؟ با آوردنش روی کاغذ. از خودتان بپرسید در نتیجه کارهای امروز چه کارهایی را در آینده تمایل دارم انجام دهم؟ بعد فهرستی از کارهایی که ذهن تان را درگیر کرده را روی کاغذ تخلیه کنید. با این کار هم اطمینان دارید که چیزی را فراموش نمی کنید و هم اضطراب نیاز به اقدام را تسکین می دهید.
بعد لیست کارهای مهم در لحظه تان را الویت بندی کنید و با آرامش و تمرکز روی آن کار کنید. و انجام هر کار آنرا از لیست حذف کنید.
6. درنگ نشاط آور
گاهی شما محل کارتان را ترک کرده اید ولی ذهن شما در چرخه بی پایان رویدادهای امروز و نگرانی کارهای روز بعد گرفتار شده است. برای حضور کامل در خانه و زندگی خانوادگیتان چند ثانیه چشمانتان را ببندید بعد یک نفس عمیق بکشید و با بازدم همه مسائل مربوط به کارتان را رها کنید.
در طول روز به لحظات کایروس تان دقت کنید و آنها را یادداشت کنید. بیاد بیاورید چه چیزی آغازگر آن لحظه بود و چه چیزی شما را از آن بیرون آورد. حال که فهمیده اید چه چیزی کایروس را برایتان به ارمغان آورده بود بازسازیش کنید. تمرین دادن خود برای هماهنگی با کایروس هم باعث ارتقای عملکرد شما می شود و هم باعث می شود شادتر زندگی کنید.
مراقب بی حاصلی زندگی پر مشغله باشید. سقراط
بایسته گرایی یک سبک زندگی است، یک ذهنیت و فلسفه است نه یک کار که گاهی اوقات مثل کارهای دیگر بخواهید آنرا انجام بدهید و بار اضافه ای بر کارهای جاری تان باشد.
فلسفه «کمتر اما بهتر»، بایسته گرایی کاری نیست که انجام دهید، چیزی است که آرام آرام به آن تبدیل می شوید، کمتر و کمتر انجام می دهید و بیشتر و بیشتر نتیجه می گیرید.