میتوانید این اپیزود را در کستباکس، ساندکلاود، اسپاتیفای، آیتونز، گوگل پادکست و تلگرام گوش کنید!
فکر میکنم که حتماً آدم نباید فوتبالی باشه تا اسم کیلیَن اِمباپه (Kylian Mbappé) رو بشنوه. دیگه تو این چند سال انقدر پشت سر هم ترکوند که اکثریت، اگر اسمشو ندونیم، چهرهاش رو یه جایی دیدیم. بعد از اون ۴ تا گل محشری که توی جام جهانی ۲۰۱۸ زد یا مثلاً بردن جایزهی بهترین بازیکن جوان فیفا خیلی صدا در کرد. تا بحث جام جهانیه اینم بگم که بعد از پله، امباپه دومین بازیکن نوجوانیه که توی کل تاریخ جام جهانی تونسته توی یه بازی جام دوتا گل بزنه (بازی آرژانتین و فرانسه) و این که توی بازی فینال هم یک گل به اسم خودش کرده. به شخصه احساس می کنم که برد فرانسه بهترین جشنی بوده که میتونسته برای تموم شدن دبیرستانش بگیره!
توی حرفهی کیلین امباپه همه چیز خیلی با سرعت و خیلی فشرده اتفاق افتاده. همون قدر که پاهاش به سرعت توی زمین حرکت میکنه، موقع مصاحبه هم مغزش به همون سرعت کار میکنه. نگاه کردنهاش و جوری که به سوالهای خبرنگارها جواب میده، به اندازهی نگاه کردن بازیش لذت بخشه و واقعاً این سوال رو به ذهن آدم میاره که: چه جوری این آدم انقدر میتونه جوون باشه؟
امباپه، که تازه چند ماهه ۲۱ سالش شده، با یه ظرافت خاصی صحبت میکنه. به سوالها دقیق گوش میده، و با تمرکز بالا جواب سوالها رر میده. موقعهایی که داره حرف میزنه و بین حرف زدن ایدههایی که میخواد بگه شکل میگیرن، معمولاً یه لبخند روی صورتش معلوم میشه. با اعتماد به نفس، با اشتیاق و روون صحبت میکنه. همتیمیاش، بنجامین مِندی (Benjamin Mendy)، اوبامای کوچولو صداش میکنه.
فیلیپ تورنون (Philippe Tournon) که ۳۵ ساله کار خبرگزاری تیم ملی فرانسه رو انجام میده، یه جایی گفته که: "هنوز کلی بازیکن هستند که جلوی دوربین و میکروفن دست و پای خودشون رو گم میکنند. بعد امباپه رو میبینید که با لبخند بزرگش همهی سوالها رو بدون این که بخواد طفره بره جواب میده. هنوز آدمهای ۲۲، ۲۵ یا حتی ۳۰ ساله با نشستهای خبری مشکل دارن بعد این جوون پیداش میشه که نه تنها مشکلی نداره بلکه شخصیتش جالبه، کاریزماتیکه، خیلی با احترام و صاف و صادق صحبت میکنه و از همه مهمتر اینکه مشخصه که داره به سؤالها فکر میکنه. خیلی کم میشه همچین چیزی رو دید واقعاً!
من خودم فرانسویم زیاد خوب نیست اما هرجا که در مورد امباپه میخوندم نوشته بودن که از یه سری کلمات و فعلهایی استفاده میکنه که از محدودهی لغوی آدمهای عادی بیشتره. کلمههای کمتر شنیده شده رو استفاده میکنه. ازش پرسیدن این اعتماد به نفس صحبت کردن از کجا میاد؟ گفت: "از تحصیلاتم." لبخند میزنه: "ولی میبینم که شما دارید ازش لذت میبرید!"
یه کم در مورد حضورش در تیم موناکو صحبت میکنه و به این اشاره میکنه که با این که همین تازگیها دومین فوتبالیست گرون فوتبال دنیا شده اما لاغرترین لیست دستآوردها رو توی رختکن داره. میگه: "خیلی جا داره که یاد بگیرم و پیشرفت کنم. با شوق و علاقه در مورد فوتبال و جام جهانی صحبت میکنه و میگه: "خارقالعاده است که به خودت بگی خوشحالی تمام مردم فرانسه توی دستهای توئه." خیلی خوب تونست تصویر یه فرانسهای رو بکشه که توش بقال و نقاش و شهردار و رئیس جمهور فردای فینال جام جهانی از خواب پا میشن و همه با یه لبخندی گشاد میرن سر کار.
پدر و مادر امباپه خیلی به تحصیلاتش توجه داشتند. در بین سن ۶ تا ۱۱ سالگی آواز خواندن، موسیقی و فلوت نواختن رو یاد گرفت. یکی از معلمهای قدیمیاش میگه مادرش، فیزا، مجبورش میکرد که با خودش یه کارت گزارش از این کلاس به اون کلاس ببره و از معلمها بخواد که اگر رفتارش خوب بوده کارتشو امضا کنند. یه بار هم که ظاهراً یکی از بچه ها رو مسخره کرده، فیزا مجبورش کرده که یک هفته تو مدرسه کفش چسبی با از این شلوارهای پاچه گشاد قدیمی بپوشه. از اینا که همه باباهامون یه عکس قبل انقلاب باهاش دارن!
پدرش میگه: "برام جالب بود که از بچگی چقدر مغزش با سرعت کار میکنه. بچهی خیلی باهوشیه." و تعریف میکنه: "همیشه ما رو توی خونه با درآوردن ادای مصاحبهاش توی تلویزون در مورد آخرین گلش، سرگرم میکرد. همیشه فکر میکرد که یه روز قراره یه بازیکن بزرگ و معروف بشه."
خب به خاطر این که توی این زمان کم انقدر براش اتفاق افتاده، یه جورایی خودش حس میکنه که یه چیزایی رو از دست داده. نه این که ناراحت باشه، خب این همون زندگیایه که همیشه آرزوش رو داشته، ولی خب، موقعی که جوونهای همسن و سال خودش میرفتن بیرون و پارتی میکردن این مشغول فوتبال بوده و اون تجربهها رو نکرده. اینم میگه که چون بیشتر همتیمیهاش آدم بزرگان انگار یه دوره از زندگیش پریده.
طرفدار پر و پا قرص رونالدو بوده. هیچوقت طرفدار یه تیم نبود، بازیکنهای تاپ رو دوست داشت. ولی قطعاً رونالدو قهرمان کودکیش بوده. البته یک جایی ازش پرسیده بودن تحت تاثیر کدوم فوتبالیست بوده و گفت زیدان. کاملاً منطقیه به نظرم. یه عکس خیلی قشنگ دیدم از بچگیهای امباپه، که روی تختش نشسته بود و دیوارای دور تا دورش پر از پوسترای رونالدو بود. مطمئنم الان یه سری بچه اون بیرون هستن که عکس امباپه رو به دیوار اتاقشون زدن.
یه حرکتی هست که امباپه تو پاس کاری ها میزنه ... اونی که انگار توپ و می خواد پاس بده اما بیشتر طرف مقابل گیج می کنه...واقعاً نمیدونم چطوری باید توصیفش بکنم اما شبیه این شعبدهبازیاست که سفرهی زیر یه میز پر از وسیله رو میکشن اما هیچی تکون نمیخوره...امیدوارم که فهمیده باشید چی رو میگم ... البته یه روش سادهتر هم هست که میتونید گوگل کنید: Mbappe Stepover و بعد بشینید فیلماش رو ببینید ... این حرکت ر از بچگی میزده. ریکاردی در مورد امباپه میگه که توی ۱۵ سال مربیگریام بهترین بازیکنیه که تا حالا دیدم، هیچ کس حتی نزدیکش هم نشده.
نیمار که همتیمی امباپه توی تیم پیاسجی که همون پاریس سن ژرمنه میگه کیلین یه اعجوبه است. دستمزدش سالی ۲۳۰ تا ۲۵۰ میلیون یوروئه و همه یه جورایی به خصوص تو سالهای اول منتظر بودن که به خاطر این شهرت یهدفعهایش خودشو گم کنه ... اما بعد توی مصاحبهاش با مجلهی تایمز میگه چطوری خاکی بودن خودش رو حفظ میکنه: "احترام، تواضع و روشن بینی. منظورم از روشن بینی، شفاف فکر کردنه. اینا سه تا چیزی که بهشون اعتقاد دارم. چون ممکنه چهار سال بعد از اینکه معروف شدی یکی دیگه بیاد که از تو بهتر باشه و همه تو رو یادشون بره. ولی وقتی برای مردم احترام قائل باشی، ماندگار میشی."
"آرزوم بوده که قهرمان فرانسه بشم، آرزوم بوده که توی جام جهانی بازی کنم و ببریم. الان که به اینجا رسیدم آرزوهای بزرگتری دارم. دو دوره پشت سر هم جام رو بردن چیزیه که خیلی وقته فرانسه به خودش ندیده، این هدف من برای جام جهانی ۲۰۲۲. خیلی شانس بیاره بازیکن، ۱۵ سال میتونه بازی کنه. تو این ۱۵ سال نباید خوابید!"
گویا وقتی سنش پایینتر بود خیلی ریز جثه بود ولی چون خوب بازی میکرده و استعدادش بالا بود، هی باید با بازیکنهای سن بالاتر از خودش بازی میکرده که کارشو سخت تر میکرده ولی از طرف دیگه وقتی توی گروههای همسن خودش میگذاشتنش حوصلهاش سر میرفته.
میتونی بگی کیلین توی آ.اس. بوندی به دنیا اومده. از موقعی که چهار دست و پا راه میرفت اونجا بوده، اون موقعی که پدرش بازیکن و معلم بوده. برای همین انگار همیشه در حال یاد گرفتن فوتبال بوده.
رئیس باشگاه بوندی میگه: "موقعهایی که قبل از بازی جمع میشدیم صحبتهای تیمی بکنیم میدیدی یه بچه دو ساله با یه توپ وارد جمع میشد و مینشست به حرفامون گوش میداد. فکر کنم تنها آدمیه که بیشترین صحبتهای تیمی قبل بازی رو شنیده.
اولین باری که آنتونی ریکاردی (Anthony Ricciardi) مربی کیلین امباپه بوده زمانی بود که کیلین ۶ ساله بود و از همون اول هم معلوم بوده که با بقیه فرق میکنه چون هم دریبلهاش از همون سن بینظیر بوده و سرعت بازیاش خیلی بالا بوده. پدرش هم فوتبال بازی میکرده و تا همین چند وقت پیش از مدیرهای باشگاه بوندی برای جوانهای ۱۰-۱۷ سال بوده و مادرش هم بازیکن حرفهای هندبال بوده.
کیلین همش یا داشته به فوتبال فکر میکرد یا حرف میزد و یا پای تلویزیون فوتبال نگاه میکرد. موقعهایی هم که هیچکدوم از این کارا رو انجام نمیداد داشت پای پلیاستیشن فوتبال بازی میکرد. علاقهی شدیدی هم داشته که توی حال خونه فوتبال بازی کنه، مبل یا میز وسط اتاق دروازه میشدن و به بِیبی سیترش که از قضا ریکاردی بوده میگفته که به مامان باباش نگن چون کلشو میکنن.
"فرقش با بقیه همینه که همیشه داره به فوتبال فکر میکنه. بقیه بازیکنها فکر میکنن که اون موقعی که با یه باشگاه قرارداد میبندن دیگه به جایی که باید میرسیدن رسیدن، اما نمیدونن که این تازه شروع کاره. کیلین ولی این رو میدونه، اگه بیاد اینجا و هوس بازی کنه، شروع میکنه دیگه اینکه تو کدوم باشگاه و کجاست براش مهم نیست."
امباپه خیلی به پدر و مادرش نزدیکه. با مادر و پدرش و دو برادر دیگهاش بزرگ شده و این براش مهمه که سر یه میز بشینن و غذاشون رو با هم بخورن. حالا میخواد بعد اولین بازی لیگ باشه یا بعد از بازی کردن جلوی یه جمعیت ۸۰ هزار نفری. اهل بوندیه، عاشق شهرشه، باشگاه بوندی و فوتبال بازی کردن. هر موقع وقتش آزاده به باشگاه بوندی سر میزنه تا بچههایی که فوتبال رو شروع کردن رو ببینه.
یکی از دلایلی که انقدر طرفدار داره اینه که خودشه. یه پسر جوون که اندازهی یه آدم ۴۰ ساله میفهمه. خیلی خاکیه و خودش رو زیاد نمیگیره. همون آدمیه که قبل از اینکه معروف بشه بود. اگر همین الان بره باشگاه قدیمیاش همه رو همونجوری که بچه بود بغل میکنه، توپ زو بر میداره شروع می کنه به بازی کردن. خیلیها معتقدن که این بالغ بودنش رو مدیون تربیت خوب خانوادهاشه. خیلی ساپورتش کردن، خیلی مهربون بودن و به همهی بچههای باشگاه همونجوری حمایت کردن که پسر خودشون میکردن.
چند وقت پیش تو یه مراسم خیریهای برای بچهها شرکت کرده بود. ازش پرسیده میشه: "معمولاً توی برنامههای اینطوری، بچهها رو نصیحت میکنی؟" "نه معمولاً نصیحتشون نمیکنم. توی سن کم، زیاد برامون نصیحت در مورد زندگی مهم نیست. تنها چیزی که برامون اهمیت داره سرگرم بودن و از زندگی لذت بردنه. برای همین فقط سعی میکنم که با بچهها باشم و باهاشون وقت بگذرونم. براشون جک بگم و بخندونمشون. این مهمترین چیزه. فکر میکنم این روشون بیشتر تأثیر داره به جای اینکه بهشون بگی این کار رو بکن این کار رو نکن. ولی اگه قرار بود بهشون یک نصیحتی بکنم، میگفتم رویات رو دنبال کن. من همیشه همین کار رو کردم و هنوز هم دارم همین کار رو میکنم. آره فقط همین رو بهشون میگم."
همه ی اون پولی که از بازی جام به دستش رسیده رو به خیریه داده چون معتقده که لازم نیست بهش پول بدن تا برای کشورش بازی کنه به علاوهی اینکه کلی پول داره در میاره و واقعا احتیاجی به این پول نداره. اما خیلیهای دیگه هستن که این پول زندگیشون رو عوض میکنه. "مادرم همیشه بهم میگفت که برای اینکه فوتبالیست خوبی باشی قبلش باید آدم خوبی باشی ... قشنگ از این حرفاست که مامانها میزنن ..." و خب امباپه دوست داره که پول اضافهتری رو که داره در میاره به کسایی بده که به اندازهی خودش خوش شانس نبودن که توی یک خانوادهی خوب با شرایط خوب به دنیا بیان.
ازش میپرسن: "میدونی که تاثیری که روی طرفدارها داری شبیه تاثیری که زینالدین زیدان روی طرفدارهاش داشت؟" میگه: «این باعث افتخاره همچین چیزی رو بهم بگن! من تمام سعی خودم رو میکنم که تا میتونم حواسم به حرکات و رفتارم باشه. به همه چیزی که اطرافم اتفاق میافته احترام بزارم و فوتبالیست خوبی باشم. تا بتونم مدل خوبی برای جوونها باشم."
امباپه یه قهرمانه ولی این سوال پیش میاد که آیا میتونه به عنوان یک رهبر خوب برای نسل بعدی باشه؟ امباپه این مسئولیت رو خیلی راحت قبول میکنه: "این تشویق و تمجید هم مسئولیت منه. باید خیلی حواسمون به رفتار هامون باشه تا اتفاقهای بزرگتر بیفته. رهبری کردن چالشیه که هر روز به عهده میگیرمش ولی دوست دارم که این کار رو بکنم. قهرمانها خیلی بیشتر از اون چیزی که باید جوونها رو تحت تاثیر میذارن تا تاثیری که ما آدمها روی هم میذاریم. من خودم حس نمیکنم دارم کار خیلی خارقالعادهای انجام میدم. ولی آدمهای دیگه چیز دیگهای میگن" ولی من فکر میکنم که دارم زندگی رویاییمو میکنم. من همیشه رویای همچین زندگیای رو داشتم. و دارم ازش لذت میبرم و از کاری که میکنم خوشحالم، مثل همهی آدمهای دیگهای که توی زمینههای دیگه چیزی که دوست دارن رو دنبال میکنن. فکر میکنم به خاطر اینکه فوتبال ورزش مردمی و پر طرفداریه بیشتر این قضیه به چشم بقیه میاد. ولی خودم واقعاً فکر نمیکنم کار خارقالعادهای انجام دادم."
وقتی داشتن با کیلین این مصاحبه رو میکردن قرار بوده که فرداش توی یه مراسمی باشه که ورزشکارهای بزرگ دیگه هم بودن. ازش پرسیدن که "آیا بین این ورزشکارها کسی هست که دوست داشته باشی؟" جواب میده: "لبرون جیمز، راجر فدرر، کریستیانو رونالدو! وقتی جوونی، خیلی تحت تاثیر قهرمانهایی. آدمهایی که روی رفتارهاشون کار کردن، خواستههاشون رو متمرکز کردن و از قید خیلی چیزها زدن که به اینجایی که هستن برسن، و حتی از تواناییهای خودشون هم بالاتر برن. فکر می کنم چیزی که آدمهای جوون رو تحت تاثیر قرار میده اینه نه اینکه از خودشون تعریف کنن." خود امباپه هم با اینکه هنوز خیلی جوونه اما تونسته فراتر از چیزهایی که ازش توقع میرفته انجام بده!
منبع:
مقاله "کیلین امباپه آیندهی فوتبال است" نوشتهی ویویِن والت - Times
مقاله "کیلین امباپه: چطور ستارهی تیم فرانسه در جامجهانی، برجسته شد؟" نوشتهی جان بِنِت - BBC Sport
موسیقی استفاده شده:
Greentea Peng - Downers | A COLORS SHOW
تیتراژ:
ترجمه و اجرا: کیمیا هندی | طراح و تهیهکننده: خشایار رحیمی و کیمیا هندی | با تشکر از: پدرام صمدی، مژگان ذره و آرمان والی | محصول: استودیو ۲۲ - زمستان ۹۸