ویرگول
ورودثبت نام
payamsalimian.eng
payamsalimian.eng
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

اثر گذاری یا زندگی نباتی

چند مدت پیش بود که در سفر بودم و از شهر نیشابور هم عبور کردم. مطابق عادت همیشگی ام به دیدن بزرگان شهر رفتم. عطار، خیام، کمال الملک و سایرین. در آرامگاه این دانشمندان و بزرگان که بودم مدام به این می اندیشیدم که چگونه یک انسان در عصری که تکنولوژی وجود نداشت و علم مانند زمان حال رشد نکرده بود و امکان تبادل اطلاعات هم بسیار ضعیف تر از الان بود، می تواند اینقدر تاثیر گذار باشد و برای مایی که در عصر اطلاعات زندگی می کنیم، هنوز نقاط گنگ و قابل تفسیر در مورد مطالب شان وجود داشته باشد.

ابتدا مغزم به دنبال این می رود (علیرغم شاید باور زبانی و نه عمقی شده ام) که احتمالا این دست افراد به نیروی ماورایی وصل بوده اند که چنین مطالب ارزشمندی را به انسان هدیه داده اند. ولی باز جلوی مغز دیکتاتورم را می گیرم و با خود (گفتگوی درون با مغزم) می گویم برای بقای لعنتی ات نگران نباش، تو جاودان خواهی بود یا حداقل مطابق سالی که باید زندگی کنی، زندگی خواهی کرد ولی اجازه بده الان که به واسطه حضور در محیط فکری زیبا به ذهنم خطور کرده در حال خود باشم و حداقل در این فضای بدون هیاهو و آلودگی های عصر حاضر بتوانم با خود باشم.

در این افکار بودم که با خود گفتم باید بهانه را کنار گذاشت، ولی همیشه با خود می گویم در عصری که اطلاعات در کسری از ماه و یا حتی ساعت مدام به روز می شود( کاری به سرعت انطباق خودمان با این پیشرفت ندارم که شیب منفی دارد) چگونه می توان اثری جاویدان برای خود خلق کرد. ساخت عمارت و این سبک یادگاری ها که نیاز به هزینه زیادی دارد و آنقدر دست بالای دست زیاد است که هر چقدر هم بزرگ فکر و عمل کنی باز هم مجال خودنمایی نخواهی یافت، پس این سبک اثر منتفی می شود.

این سوال مدام در ذهنم می چرخد و تمام طول سفر، در دل شب و آنهم کویر همدم ذهنم شده و نشخوار فکری ام می شود. به راستی انسان عصر حاضر که در شبکه های اجتماعی به راحتی متبلور و به راحتی فراموش می شود، آی اصلا امکان جاویدان شدن وجود دارد یا نه. این فکر را با خود تا شهر توس مامن دوستان و استادانم حکیم فردوسی، اخوان و خسرو آواز استاد شجریان با خود به همراه دارم. در آن محل علاوه بر اینکه مطابق بقیه ادای با فرهنگ و ادب بودن را در می آورم ( البته با توجه به اینکه شاهنامه را کامل مطالعه کرده، آثار اخوان را کاملا مطالعه کرده و با بسیاری از آثار خسرو آواز نیز زیسته ام) چند عکس هم می گیرم و البته با صحنه هایی روبرو می شوم که قضاوت اش را به آیندگان می سپارم.

به هر حال پس از چند روز که عکس های مسافرت را در موبایلم مرور می کردم، با عکس استاد شجریان روبرو شدم و از اینکه هم عصر این استاد عزیز بوده ام، احساس شور و شعف می کنم. ولی تلنگری به ذهنم می خورد و نشخوار فکری ام متوقف شده و هنرمند بودن جواب سوال جاویدان شدنم می شود. البته هنر نه به معنای سوار موج سر و صدای نا موزون و شاید موزون ابزار های موسیقی و یا میکس دیجیتالی با افکت های صدا منظورم نیست، بلکه هنری اصیل که تلاش و سوادی مادام و مشقت بار ( و شاید هم به قول فیلم رازی ها بدون باور مشقت و به راحتی) را نیاز دارد. به هر حال در عصر حاضر جاوید اثر شدن بسیار سخت است و نیاز به زحمات، فکر، سیاست و تبلغات خودش هم شاید داشته باشد.

به هر حال این سوال مداوم اثر گذار بودن در ذهنم می چرخد و به دنبال پاسخش هستم. البته بسیار خوانده و دیده ام که می گویند (به قول جبران خلیل جبران و بسیاری نویسنده ها) تغییر و اثرگذاری باید از خود شروع شود، ولی فکر می کنم که ذات انسان دنبال بزرگ پنداری، رشد، بلند پروازی و غیره است. حداقل در حال حاضر این موضوع برایم دغدغه است و نمی دانم که این حس و انرژی تا چه زمانی با من همراه است و البته که اگر گامی در این راه بر ندارم قطعا نه تنها به سمتش حرکتی نکرده ام که از آن کیلومترها دور نیز شده ام.

استاد شجریانشبکه‌های اجتماعی
من پیام سلیمیان هستم،مربی توسعه کسب و کار و مهارتهای مدیران، نویسنده بیش از چهار کتاب، به صاحبان کسب وکارهای کوچک کمک می کنم درآمدشان را افزایش دهند و بدون حضور خودشان کارها به بهترین نحو انجام شود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید