گر تو روی با غم هجران چه کنم؟
با آن دو سیه خموش گریان چه کنم؟
در نبودت اتش است به یزدان،نرو
گر تو روی با غم انگیز ترین حالت ایران چه کنم؟
گر تو روی دنیا شود جهنم ، نرو
از دار دنیا اتشی میشود سهمم ، نرو
در نبودت من آن ته سیگار مفرد پستم
گر تو روی من میمانم و سوز سرمای بهمن، نرو
گر تو روی غم پاییز ماند ، تو بمان
بگذار برود هرکه آمد ، تو بمان
در نبودت یاری اندر کس نخواهم دید
شوم از مولایم تنهاتر شاید ، تو بمان
ای که با غمت حال من زار است و میروی
شبهایم غمگین تر از کلبه ی احزان است و میروی؟
در نبودت روحم تورا لمس میکند
چشمهایم با اشکهایم پنهان است و میروی
آتشی شیدا کند دل را ،دلدار کند دلبری
اخرت دل دل کند این دل برایت چون دل میبری
شیفته ی دلدارم و دل میخواهد کمی ماندن را
کمی ماندنِ دلدار میشود با عمرِ دل سپری
