این مطلب برای سایت هووین فارسی تهیه و تنظیم شده بود، اما متاسفانه هیچوقت منتشر نشد.
دکتر دوازدهم هم به پایان دوره خود رسید و حالا کلید جعبهی آبی رنگ و دوستداشتنیاش را به دکتر بعدی خواهد داد. Twice Upon A Time آخرین ماجراجویی دکتر دوازدهم با بازی Peter Capaldi است. در ادامه به بررسی این اپیزود میپردازیم.
کلاسیمدرن (ClassyModern)
اپیزود با تصاویر آرشیوی (و نجاتیافتهی) اپیزود The Tenth Planet، از ماجراجویهای دکتر اول با بازی William Hartnell آغاز میشود، اپیزودی که سایبرمنها در آن معرفی میشود. ماجراجوییهای دکتر اول در این اپیزود به پایان میرسد و دکتر اول جای خود را به دکتر دوم با بازی Patrick Troughton میدهد. شروع اپیزود اولین قدمهای دکتر هو را به ما نشان میدهد و میتواند برای کسانی که دکتر هو را با دکتر نهم شروع کردهاند جذاب باشد. کارکرد دیگر این تصاویر را باید در داستان آخر دکتر دوازدهم یافت. (World Enough And Time / The Doctor Falls) اولین حضور سایبرمنهای مانداسی (Mondasian) در سری مدرن که به صحنه آخر اپیزود دوازدهم ختم میشود، دکتر از همراهاناش جدا میشود، تنها در برابر سایبرمنها مقاومت میکند و نهایتا با منفجر کردن یک طبقه از سفینهی مانداسی تعدادی از سایبرمنها را از بین میبرد، به شدت زخمی میشود و TARDIS او را به قطب جنوب میبرد، جایی که دکتر برای اولین بار ریجنریت میکند. دکتر دوازدهم میخواهد از تمام اتفاقاتی که برایاش پیش آمده است خلاص شود، از ریجنریشن جلوگیری کند و در همین نسخه از دکتر بمیرد. از سمتی دیگر دکتر اول هم همراهاناش را تنها گذاشته و TARDIS او را با خود به قطب جنوب آورده است. او همانند دکتر دوازدهم از ریجنریشن جلوگیری میکند. در قطب جنوب TARDIS دو دکتر را کنار هم قرار میدهد و یکی از بهترین اپیزودهای Multi-Doctor سری مدرن را میسازد (در کنار مینیاپیزود Time Crash از دوران دکتر دهم). روند رسیدن به این نقطه (برخورد دکتر اول و دوازدهم) با زمینهچینی و استفاده درست از اپیزودهای کلاسیک صورت گرفته است که باعث ایجاد یکی از ماندگارترین Multi-Doctor های سریال میشود. اما جلوگیری از ریجنریشن برای این دنیا تاوان دارد، این تصمیم دنیایی که هر چه بیشتر نجات داده میشود حریصتر میشود را به خطر میاندازد، تمام کارهای دکتر بیاثر میشوند و یک افسر جنگ جهانی اول را از میدان نبرد به قطب جنوب و دورهی تاریخی دیگر میآورد.
بدون امید، بدون شاهد، بدون پاداش
شهادت (Testimony) یکی از عناصر مهم داستانی اپیزود است که با بقیه عناصر داستان هماهنگی درستی ندارد و در کلیت نمیتوان اعتبار چندانی برای آن قائل شد، مگر جبران اشتباهات گذشته استیون موفات (بازگرداندن حافظه پاک شدهی دکتر در اپیزود Hell Bent)، بازگرداندن Bill Potts (و بازنگرداندن Nardole جز در تکهی پایانی اپیزود) که استفادهی درستی هم از حضور او نمیشود، در صورتی که میشد با بازگرداندن Nardole به دلیل ویژگیهای شخصیتی، میزان تاثیرگذاری روی دکتر و همچنین تجربهی ماجراجویی با River Song و توصیههایی که از او به همراه دارد، یا خلق یک همراه دیگر (شاید یک محقق ساکن قطب جنوب) موقعیتهای جدیدی را خلق کرد. با توجه به این که از کاراکتر افسر جنگ جهانی اول (Captain Archibald Hamish Lethbridge-Stewart) که میتوانست نقش همراه دو دکتر را ایفا کند در حد یک کاراکتر معمولی استفاده شده است. به این نکته در چگونگی استفاده از Adelaide Brooke در اپیزود The Waters of Mars و تاثیرگذاری و قدرت عملکرد این کاراکتر که به عنوان همراه دکتر و فقط یک بار ظاهر میشود، دقت کنید. با توجه به این مورد شخصیت افسر جنگ جهانی اول میتوانست نقش مهمتری ایفا کند. یکی از نقاط ضعف Testimony خوب بودن آن است و هیچگاه تبدیل به دشمن دکتر نمیشود، این نکته در جایگاه خود اصلا نکته منفی نمیباشد ولی اصرار نویسنده و کارگردان (و موسیقی در مقاطعی) در بد نشان دادن آن توجیه پذیر نیست و وقتی به نیت Testimony پی میبریم این همه اصرار را درک نمیکنیم. این سوتفاهم برای دکتر ایجاد شده است که Testimony نیروی شر است و دکتر قصد دارد تا آن را متوقف کند، الزامی وجود ندارد که مخاطب هم دچار سوتفاهم شود که دکتر با یک Villain روبهرو شده است. در تمام اپیزود تا قبل از برملاشدن نقشههای Testimony که نشانی از شر درون آنها نیست ما با موجودی تهدیدکننده طرف هستیم، در صورتی که میتوانست این تمهید به شکلی دیگر نشان داده شود یا Testimony واقعا یک Villain باشد. حضور Bill نه تنها کمککننده نیست بلکه روی رابطهی دکترها نیز تاثیر گذاشته است. به جای تمرکز روی Testimony میشد داستان را روی رابطهی دو دکتر که دیگر نمیخواهند به راه خود ادامه دهند بنا کرد، دو نفر که به دنبال مرگ خودخواستهای هستند و مطمئنا کسی (یا کسانی) در این دنیای بزرگ میتواند از این مرگ منفعت ببرد، اما یکی از پتانسیلهای بالقوه اپیزود نادیده گرفته شده است، و این رابطه محدود به تناقضهای موجود در دو دکتر شده است که جز در مورد تشخیص نامتقارن بودن چهرهی Testimony در جایی دیگر کارکردی پیدا نمیکند.
داستان پریان
از دیگر نکاتی که میتوان به آن اشاره کرد استفاده از دوربین روی دست داخل TARDIS دکتردوازدهم است، که به جز صحنه قبل از ریجنریشن و مونولوگ و توصیههای دکتر دوازدهم به دکتر سیزدهم، و بعد از ریجنریشن دکتر به درستی کار میکنند، در جای دیگری کارکردی ندارد. در فضاهای خارجی نیز استفاده از آن نمیتواند حسی را به مخاطب انتقال بدهد، دوربین روی دست در شکل روایت Found Footage و مستندسازی کارکرد دارد، نه در یک سریال Sci-Fi بریتانیایی که مخاطب اصلی آن را خانوادهها تشکیل میدهند. کارگردانی اپیزود جز در مورد صحنههای جنگ جهانی اول چیزی نبود که ما از Rachel Talalay انتظار داشتیم، Heaven Sent با وجود یک بازیگر و فضاهای محدود در آن، شاهد کارگردانی بهتری بودیم. به طور مثال صحنه Chamber Of Dead یا سیارهی Villengard شاهد قابهایی با عمق کم و در مواقعی بدون استفاده هستیم. دوربین Talalay در صحنههای خارجی اصرار عجیبی دارد که به شخصیتها نزدیک شود و بیش از پیش به اپیزودهای تلویزیونی دوران دکتر دهم شبیه میشود. در حقیقت در نماهای بیرونی ما بخش زیادی از فضا را نمیبینیم و اکثر صحنهها کم عمق و دوبعدی به نظر میآیند و دکورها و طراحی صحنههای پرهزینه به خوبی دیده نمیشوند، چون کارگردان تصمیم گرفته است تا همانند صحنههای داخلی شخصیتها را از فاصلهی نزدیک به مخاطب نشان دهد. جلوههای ویژه هم نسبت به قبل پیشرفت قابل توجهی داشتند و میتوان امید داشت که فصل یازدهم با جلوههای ویژه جذابتری منتظر ما باشد. در کنار این میتوان به بازی David Bradley اشاره کرد که با توانایی خودش دکتر اول را برای این نسل زنده کرده است. موسیقی Murray Gold (که آخرین همکاری او با مجموعه دکتر هو بود) در اکثر مواقع در طول اپیزود متناقض عمل میکند، در صحنههای احساسی موسیقی حماسی پخش میشود، تغییرات ناگهانی فضای موسیقی، همخوان نبودن با ریتم صحنه از دیگر ایرادات اپیزود در زمینه موسیقی است، گاهی اوقات موسیقی انتخاب شده با فضای آن لحظه از اپیزود ناسازگار است.
خاطرات شکننده
اپیزود Twice Upon A Time علاوه بر اینکه مربوط به ریجنریشن دکتر دوازدهم (و دکتر اول) است یک اپیزود ویژه کریسمس نیز به حساب میآید و یکی از بهترین اپیزودهای کریسمس است. کریسمس در اپیزود به بهترین شکل ممکن استفاده شده است، تنها کریسمسی که در جنگ سربازان اسلحههای خود را زمین گذاشتند و با هم سرود کریسمس را خوانند، در حقیقت همانند اپیزودهای ریچنیشن محوریت و موضوع اصلی کریسمس نیست، ولی کریسمس هم تماما به حاشیه رانده نشده است و نقش مهمی را در داستان ایفا میکند. دکتر اول در طول اپیزود به این نکته اشاره داشت که زندگی و این دنیا هرگز شبیه داستان پریان نخواهد بود ولی دکتر دوازدهم با نجات کاپیتان به او اثبات میکند این دنیا تا قبل از حضور دکتر هیچ شباهتی به داستان پریان ندارد، ولی دکتر با حضورش داستان پریان را به حقیقت پیوند میزند. موفات میتوانست به جای اصرار بر حضور همراه این دو پیرمرد را کنار هم قرار دهد و به همه و دکترها اثبات کند، دنیای بدون دکتر اصلا جذاب نیست تا به این باور برسند که چرا نباید ریجنریشن را متوقف کنند، ولی با شلوغ کردن اپیزود تمرکز از روی دو دکتر برداشته شده و موضوع اصلی کاملا به حاشیه میرود. اصرار عجیب موفات به استفاده از عناصر اپیزودهایی که برای دکتر دوازدهم نوشته و استفاده از آنها در این اپیزود کمی غیرقابل درک بود. استفاده از Rusty که در Into The Dalek معرفی شد یکی از این اصرارهای موفات است، که کاملا بیارتباط به روند اپیزود یک دالک را وارد داستان میکند تا دکتر بفهمد Testimony چیست و چه هدفی شومی دارد، جز اینکه موفات میخواست از کاراکتر خلق شدهاش برای آخرین بار استفاده کند دلیل دیگری نمیتوان یافت. چرا به سراغ سایبرمنها نرفت که ارتباط معنایی بیشتری با اپیزودهای The Tenth Planet از دوران کلاسیک (دکتر اول) و World Enough And Time / The Doctor Falls از دوران مدرن (دکتر دوازدهم) داشت، یک سایبرمن هم میتواند بزرگترین مرکز داده در دنیا باشد. Rusty با تمام نفرت و عقدههایی که از دالکها دارد، ولی باز هم به Hive Mind دالکها متصل است و میتواند ناخواسته خبر دکتر در حال مرگ را به دیگر دالکها مخابره کند و آنها از این فرصت برای نابود کردن بزرگترین دشمنشان استفاده کنند.
در آخر هم باید به این نکته اشاره کرد که برگرداندن همراهان درگذشتهی دکتر (حتی Nardole) نمیتواند به کمک اپیزود بیاید، شخصیتهای زندهی دیگری وجود دارند، درگذشتگان را بگذارید در آرامش زندگی کنند، برخی کاراکترهایی که هنوز هم زنده هستند هیچ وقت به سریال بازنگشتند (سوزان همراه اول و نوهی دکتر)، به جای استفاده از احساسات مقطعی هواداران به سراغ چیزی برویم که دکتر هو به آن همیشه افتخار میکند، تجربه و ریسک. امیدواریم با حضور Chris Chibnall به عنوان شورانر شاهد ماجراجوییهای جذاب دکتر سیزدهم باشیم. در مورد دکتر سیزدهم با بازی Jodie Whittaker با حدود نود ثانیه نمیتوان چیزی گفت جز همان دو کلمهای که از دهان دکتر سیزدهم بیرون میآید. در مورد یکی از محبوبترین دکترهای سری مدرن یعنی دکتر دوازدهم فقط میتوان گفت مردی با پیشانی و ابروهای درهم کشیده و قلبی از جنس شیشه، بدرود... بدرود... بدرود دکتر پیتر کاپالدی.