سلام. این پست راجع به کتاب ۴۰ صفحهای به نام «در ستایش بطالت» نوشته «برتراند راسل» است که به تازگی مطالعه کردم. نویسنده در این نوشته ایده جالبی رو مطرح کرده که در ادامه باهاش آشنا میشیم. این کتاب رو در ایران آقای «محمد رضا خانی» ترجمه و انتشارات «نیلوفر» اون رو منتشر کرده.
درواقع برتراند راسل (۱۸۷۲-۱۹۷۰) کتابی به اسم «در ستايش بطالت» ندارد. اين عنوان نام يکی از مقالههای مشهور او هست، که برای اولين بار در سال ۱۹۳۲ در يکی از مجلات اون زمان چاپ شد. بعدها در مجموعه مقالات راسل بازنشر شد و بسيار مورد توجه قرار گرفت. از آن زمان هم تا الآن دهها بار به صورتهای مختلف تجديد چاپ شده.
راسل قصد نداره که در اين مقاله از بيکاری و تنبلی دفاع کند. آنچه که مد نظرش هست اینه که ساعتهای کاری زياد و افراط در انجام کار به هيچ وجه امر مفيد و پسنديدهای نيست؛ برعکس، کاملا بد و مخرب است. از نظر او مردم دنيا زيادی کار ميکنن، و اين باور که کار فضيلت است، خسرانی بزرگ به بار میاره؛ و آنچه لازم است كه در کشورهای صنعتی و متمدن تبليغ میشه بايد چيزی کاملا متفاوت از رويهای باشه که تا الآن بوده. (منظور همون حوالی سال ۱۹۳۲ هست.)
پيشنهادش اینه که به دليل پيشرفت تکنولوژيک و فراهم شدن ماشينهای صنعتی کميت کاری که هر فرد انسانی بايد انجام دهد کم بشه و در عوض با افزايش کيفيت کار وقت فراغت بيشتری برای انسانها فراهم بشه تا هر کسی خواستهها و علاقمنديهای شخصی، روحی و معنوی خودش رو در اوقات فراغت و بيکاری پيگيری کنه. راسل پيشبينی ميکنه که اگر هر کسی روزانه فقط چهار ساعت کار کنه، هم ميزان بيکاری کاهش پیدا میکنه و هم بر لذت و شادی مردم افزوده میشه. البته او در بررسی اين موضوع به مطالب و مسائل متنوع و مختلفی ميپردازد که از جمله آنها سياست، دولت، جنگ، قانونگذاری و غیره است.
راسل در اين موارد سخنها و نظرهای جالب و قابل تأملی مطرح میکنه. ممکنه کسی بگه که طبق چنين ديدگاهی بشريت تا الآن داشته احمقانه رفتار میکرده. ولی راسل با صراحت همين رو ميگه، نه فقط در مورد اين موضوع بلکه در مورد بسياری از مسائل ديگه او بر اين باوره که بشريت احمقانه رفتار کرده اما اضافه میکنه که دليلی نداره که همچنان تا ابد احمقانه رفتار کنيم.
تحقیقهای مختلف نشون میدن که در یک جامعه مفروض در یک زمان مفروض ثروتمندها شادترن. در واقع این ثروت نسبی است و نه ثروت مطلق که در شادی دخیل هست. پس اگر همه افراد کمتر کار کنن و درآمدها هماهنگ شوند، نتیجه میتونه کاملا متفاوت از آب در بیاد. این فراغت بیشتر برای هر فرد دقیقا همان چیزی است که راسل از آن دفاع میکنه. زمانی که فرانسه در سال ٢٠٠٠ هفته کاری کوتاهتری را به میزان ٣٥ساعت معمول کرد، بیکاری کاهش پیدا کرد و رشد اقتصادی قوی باقی موند. از نظر راسل مقدار کار مطلوب، اونقدر است که فراغت رو نشاط آور کنه، نه اونقدر که موجب از پا افتادن بشه. دستکم یک درصد مردم زمانی رو که صرف کار حرفهای نمیکنن، احتمالا به پیگیری اموری اختصاص خواهند داد که اهمیت اجتماعی دارن و چون امرار معاش به این پیگیریها وابسته نخواهد بود، ابتکار عمل خواهند داشت و لازم نیست از معیارهایی پیروی کنند که آدمهای پیر وضع کردهاند.
البته در مقابل نظر نویسنده، نظرهای دیگهای هم وجود داره! به عنوان مثال خیلیها معتقد هستن که سعادت انسان در کار کردن است و کار بیشتر باعث جلوگیری از فسادهای اجتماعی و اخلاقی میشود. البته به همه این دیدگاهها هم نقدهایی وارد هست که من زمان تحقیق بیشتر روی اونها رو نداشتم. ولی نظر شخصی من این هست که شاید در آینده با پیشرفت تکنولوژی و هوش مصنوعی، امکان تحقق ایده آقای راسل وجود داشته باشه.
شاد باشید.
منبع: Barjoueian.com