خبرجعلی در زیستبوم رسانهای ایران بخش سوم | کلیک کنید و بخوانید: بخش دوم و بخش اول
یکی از مصداقهای همیشگی و کلاسیک خبرجعلی، جایی است که خبر و رسانه دستخوش کشمکش بخشهای رسمی و غیررسمی سیاست میشوند. مباحثی مانند جنگ روانی و جنگ نرم، سابقه زیادی در ادبیات علمی مربوط به پروپاگاندا دارند.
ارتشها به عنوان نخستین علاقهمندان به علوم ارتباطات همواره نگاه تبلیغی-اقناعی به ارتباط جمعی داشتهاند و به همین دلیل هم رسانه را همواره به عنوان یکی از سلاحهای جنگ به خدمت گرفتهاند و اگر برخی استثناها در تاریخ معاصر را کنار بگذاریم، به طور عام، رسانههای جهانی نقش زیادی در کاستن از آلام بشر و دامنه جنگها نداشتهاند.
به هرحال، نگاه به عنوان خبر به عنوان «عصای دست» از فرماندهان نظامی به رهبران سیاسی کشورها منتقل شد و با وجود تحولات گسترده در زیستبوم رسانهها، همچنان این نگاه به رسانهها غالب است. یکی از نمونههای اخیر چنین نگاهی را میتوان در توییت اخیر ترامپ علیه شبکه خبری CNN دانست:
در این توییت، ترامپ در نگاهی که برای همه ما بسیار آشناست CNN را به دلیل ارائه خبرهای جعلی نماینده خوبی برای آمریکاییها در جهان نمیداند و در مقابل از شبکه محبوب جمهوریخواهان یعنی فاکس تعریف و تمجید میکند.خلاصه حرف ترامپ همان نگاه فرماندهان نظامی به رسانه است: چرا عصای دست من نیستی؟ و پاسخ بخش ارتباطات CNN به پرسش ترامپ نیز حائز اهمیت است:
شبکه خبری CNN به رئیس جمهوری آمریکا پاسخ میدهد که به عنوان رسانه وظیفه خود را گزارش خبرها میداند و آگاهی دادن به مخاطبانش میداند و نه بازنمایی ایالات متحده، که بردوش رئیس جمهوری آن است.
خلاصه دعوای CNN و ترامپ (حتی اگر آن را زرگری بدانید) این است که ترامپ میخواهد CNN هم بخشی از پروپاگاندای سیاسی او باشد، اما آن را به دست نمیآورد.
در نگاههای رادیکالتر به مفهوم خبرجعلی این نکته مطرح میشود که رسانهها وقتی حاضر میشوند هرآنچه سیاستمداران میگویند به طور کامل بازنشر دهند (و بخشی از بازی آنها باشند) در حقیقت به بازی پرخطر خبرجعلی تن دادهاند. بازیای که به مرور از رسانه اعتبارزدایی میکند.
با ظهور شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی عملا این ابزارها به بستری برای نشر هرچه گستردهتر پروپاگاندای سیاسی تبدیل شدهاند. مشهورترین نمونهاش هم انتخابات پیشین آمریکا که صدها سایت بینامونشان اما با ظاهری موجه اخبار جعلیای را (غالبا در دفاع از ترامپ) منتشر میکردند وسپس این خبرها از طریق بازتکرار در حلقههای بستهای از حامیان ترامپ بارها و بارها به عنوان خبر معتبر دیده میشدند بازنشر میشدند و مورد پذیرش قرار میگرفتند. در حقیقت شهروندانی که راهی برای اثبات پیشفرضهایشان و مواجهه گزینشی با اخبار پیدا کردهاند، خواسته یا ناخواسته به بخشی از بازی خبرجعلی در انتخابات وارد شده بودند.
خلاصه اینکه خبرجعلی این روزها به بخش مهمی از کارزارهای انتخاباتی و سیاسی در دنیا تبدیل شده است. قدرت یافتن شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی و اعتباری که مردم برای اطلاعات به گردش درآمده در این ساختارهای جدید دارند، از آنها ابزارهایی قدرتمند در کنار رسانههای جریان اصلی ساخته است. ابزاری که هم میتواند عصای دست سیاستمداران باشد و هم راهنمایی برای بهتر دیدن واقعیتها.