شبکهسازی یکی از چالشبرانگیزترین مهارتهایی است که باید در دنیای کسب و کار بیاموزید. ممکن است تلاش برای بهجا گذاشتن یک برداشت اولیهی خوب، در حالی که توجه گروهی از غریبهها به شما معطوف شده است، تجربهی سختی باشد.
اما لحظهی مهمی است. شخص مقابل ممکن است کسی باشد که بتواند مسیر شغلی شما را بسازد یا ویران کند. اگر برداشت خوبی در او ایجاد کنید، ممکن است بتواند کاری کند که پلههای بعدی موفقیت را در نوردید.
از سوی دیگر، اگر درست عمل نکنید، ممکن است کسی که میتوانست حلقهی مهمی در زنجیرهی ارتباطات شما باشد را فراری دهید.
اگر نمیخواهید آدم سخیفی به نظر برسید، برای معرفی خود این چنین شخصی نباشید:
* نامچکان. این آدمها خودشان را با ذکر نام کسانی که میشناسند، کسانی که با آنها کار کردهاند، و امثالهم معرفی میکنند. ممکن است اسم خودش را یادم نباشد، اما یادم خواهند ماند که یک بار برای تونی رابینز یک لیوان آب آورده است.
* کارتپخش سواره. یک کارت، یک معارفه نیست. صرف اینکه کارت شخصیتان را به یک نفر بدهید، یا بدتر از آن، به هر کس که رسیدید بدهید، تقریبا بدترین نوع معارفه است. اگر یکی به من بدهید، من هم آن را به اولین سطل آشغالی که ببینم خواهم داد.
* یاوهگو. همین که شروع به صحبت کردن کنید، زیادی هیجانی میشوید و تمام قصهی زندگیتان را میگذارید وسط. یا توضیح میدهید که چگونه به این جلسه رسیدید. یا اینکه چطور با همسرتان آشنا شدید؛ و راستش فراموش میکنید که بگویید اساسا کی هستید!
* اطلاعات زیادی. اگر تازه با شما آشنا شدهام، نیازی نیست تمام داستان کسب و کار یا شغل شما، مدارج و مدارکتان، و شاید اسم قبلی حیوان خانگیتان را بدانم! همان مطالب اساسی کافیست.
* ماهی فلج. شاید حرف زیرخاکیای باشد، اما به نظرم شل دست دادن در زمان معارفه، به معنی فشردن کلید خاموش است. تمرین کنید که محکم (نه شکننده) دست بدهید تا اعتماد به نفس را القا کنید.
* گلولهی توپ. احتمالا نقطهی مقابل ماهی فلج، گلولهی توپ است؛ کسی که آنقدر اعتماد به نفسش زیادی است که به هر موقعیت یا مکالمهای بدون دعوت ورود میکند. اگر میخواهید وارد یک مکالمهی جاری شوید، منتظر تایید بمانید.
* زامبی دیجیتال. در جلسات تجاری، آنقدر مجذوب خودتان و تلفن همراهتان نباشید که نتوانید حواستان را جمع کنید.
یک گام ساده برای معرفی خود:
به جای گفتن از آنچه انجام میدهید، از کسانی بگویید که به آنها کمک میکنید. مثلا «سلام، اسم من برنارد است، و به شرکتها کمک میکنم که از شاخصههای کلیدی موفقیت و ابردادههایشان بهترین استفاده را بکنند.»
همین کافیست. شما میدانید من که هستم، چه کاری میکنم، و مهمتر از همه، میتوانم به شما کمکی بکنم یا نه.
شما چه رهنمودهایی برای یک معارفهی خوب دارید؟ یا، کدام روشهای معارفهی مورد استفاده توسط دیگران را کمتر میپسندید؟