ویرگول
ورودثبت نام
پگاه معتمدی
پگاه معتمدی
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

چگونه خودتان را معرفی «نکنید»

برنارد مار


شبکه‎سازی یکی از چالش‎برانگیزترین مهارت‎هایی است که باید در دنیای کسب و کار بیاموزید. ممکن است تلاش برای به‎جا گذاشتن یک برداشت اولیه‎ی خوب، در حالی که توجه گروهی از غریبه‎ها به شما معطوف شده است، تجربه‎ی سختی باشد.

اما لحظه‎ی مهمی است. شخص مقابل ممکن است کسی باشد که بتواند مسیر شغلی شما را بسازد یا ویران کند. اگر برداشت خوبی در او ایجاد کنید، ممکن است بتواند کاری کند که پله‎های بعدی موفقیت را در نوردید.

از سوی دیگر، اگر درست عمل نکنید، ممکن است کسی که می‎توانست حلقه‎ی مهمی در زنجیره‎ی ارتباطات شما باشد را فراری دهید.

اگر نمی‎خواهید آدم سخیفی به نظر برسید، برای معرفی خود این چنین شخصی نباشید:

* نام‎چکان. این آدم‎ها خودشان را با ذکر نام کسانی که می‎شناسند، کسانی که با آن‎ها کار کرده‎اند، و امثالهم معرفی می‎کنند. ممکن است اسم خودش را یادم نباشد، اما یادم خواهند ماند که یک بار برای تونی رابینز یک لیوان آب آورده است.

* کارت‎پخش سواره. یک کارت، یک معارفه نیست. صرف اینکه کارت شخصی‎تان را به یک نفر بدهید، یا بدتر از آن، به هر کس که رسیدید بدهید، تقریبا بدترین نوع معارفه است. اگر یکی به من بدهید، من هم آن را به اولین سطل آشغالی که ببینم خواهم داد.

* یاوه‎گو. همین که شروع به صحبت کردن کنید، زیادی هیجانی می‎شوید و تمام قصه‎ی زندگی‎تان را می‎گذارید وسط. یا توضیح می‎دهید که چگونه به این جلسه رسیدید. یا اینکه چطور با همسرتان آشنا شدید؛ و راستش فراموش می‎کنید که بگویید اساسا کی هستید!

* اطلاعات زیادی. اگر تازه با شما آشنا شده‎ام، نیازی نیست تمام داستان کسب و کار یا شغل شما، مدارج و مدارکتان، و شاید اسم قبلی حیوان خانگی‎تان را بدانم! همان مطالب اساسی کافی‎ست.

* ماهی فلج. شاید حرف زیرخاکی‎ای باشد، اما به نظرم شل دست دادن در زمان معارفه، به معنی فشردن کلید خاموش است. تمرین کنید که محکم (نه شکننده) دست بدهید تا اعتماد به نفس را القا کنید.

* گلوله‎ی توپ. احتمالا نقطه‎ی مقابل ماهی فلج، گلوله‎ی توپ است؛ کسی که آن‎قدر اعتماد به نفسش زیادی است که به هر موقعیت یا مکالمه‎ای بدون دعوت ورود می‎کند. اگر می‎خواهید وارد یک مکالمه‎ی جاری شوید، منتظر تایید بمانید.

* زامبی دیجیتال. در جلسات تجاری، آن‎قدر مجذوب خودتان و تلفن همراهتان نباشید که نتوانید حواس‎تان را جمع کنید.


یک گام ساده برای معرفی خود:

به جای گفتن از آن‎چه انجام می‎دهید، از کسانی بگویید که به آن‎ها کمک می‎کنید. مثلا «سلام، اسم من برنارد است، و به شرکت‎ها کمک می‎کنم که از شاخصه‎های کلیدی موفقیت و ابرداده‎هایشان بهترین استفاده را بکنند.»

همین کافیست. شما می‎دانید من که هستم، چه کاری می‎‏کنم، و مهم‎تر از همه، می‎توانم به شما کمکی بکنم یا نه.

شما چه رهنمودهایی برای یک معارفه‎ی خوب دارید؟ یا، کدام روش‎های معارفه‎ی مورد استفاده توسط دیگران را کمتر می‎پسندید؟

شبکه‌سازیمعرفیتوسعه فردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید